صحیفه امام خمینی ره - سخنراني - لزوم تبليغ اسلام با همه ابعادش - رهايي از خودباختگي نسبت به غرب - 10 شهريور 1358

عنوان : لزوم تبليغ اسلام با همه ابعادش - رهايي از خودباختگي نسبت به غرب
نوع : سخنراني
تاریخ شمسی : 10 شهريور 1358
تاریخ قمری : 9 شوال 1399
مکان : تهران ، جماران
جلد : 9

متن :
بسم الله الرحمن الرحيم
تبليغ صحيح و جامع از اسلام
قبلا از اين آقا تشكر كنم كه هم ما را مستفيض كردند امروز به آيات شريفه ، و هم آبروي ما را در جاهاي ديگر. خداوند ان شاءالله شما را بپذيرد. من اميدوارم كه انجمن اسلامي شما و ساير انجمنهاي اسلامي كه هست ، بتواند اسلام را آن طور كه هست عرضه كند. اسلام يك متاعي است كه اگر عرضه بشود، معلوم نيست كه كسي كه ذره اي انصاف داشته باشد اين متاع را نپذيرد و دلخواه نباشد. منتها ما در طول تاريخ بعد از غيبت امام - سلام الله عليه - نتوانستيم آن طور كه بايد، عرضه كنيم اسلام را، عرضه نتوانستيم بكنيم .و اين در اين تقريبا دويست - سيصد سال به اين طرف ، براي خاطر عوامل خارجي كه اينجاها كم كم آمدند و مطالعات كردند و همه چيزهاي ما را مطالعه كردند و ثبت كردند وبردند و كارشناسهايشان در اطرافش فكر كردند، اينها همچو يافتند كه چنانچه - اين طورمحتمل است - اسلام در محيط اسلام آن طور كه هست عرضه بشود، براي آنها مجالي نخواهد بود. از اين جهت ، با عوامل مختلفه اي كه داشتند، از داخل و خارج درصددبرآمدند كه اين متاع را نگذارند نمايش پيدا بكند. اين را در تحت پوششهايي مخفي نگه دارند.
لزوم عرضه احكام اجتماعي و سياسي اسلام
و مع الاسف ما خودمان هم به آنها كمك كرديم و زياد هم كمك كرديم . ما از مسائل اسلام ، بعض مسائلي كه روابط بين فرد و خداي تبارك و تعالي بود گرفتيم ؛ ومابقي مسائل - كه اكثر كتب فقهي ماست - در كتابها مدفون شد، همان توي كتابها محفوظبود و در خارج نيامد. مباحثي كه بحث شد در حوزه هاي ما همين مباحث ، محدود به همين مباحث بود و آن همه اخبار و آن همه آيات و آن همه كتب فقهي ما نمايش خارجي پيدا نكرد. نتوانستيم ما عرضه كنيم امور اجتماعي را، امور سياسي را. اين اموري كه مال زندگي است ، اينها را نتوانستيم ما عرضه بكنيم . از اين جهت ، آنها از آن طرف دامن زدند؛ ما هم از اين طرف غافل .
رد ادعاي كهنه بودن اسلام و قوانين آن
آنها [با] قلمهاي مسموم - كه حتي حالا هم بعض از آن انگلها در ايران هستند - اسلام را معرفي كردند به اينكه اين يك ترتيبي است كه مال سابق بود كهنه است حالا ديگر؛ اين مال هزار و چهارصد سال پيش از اين است ، و بايد حالا فكر نويي كرد! آنها از آن طرف هرچه توانستند راجع به اسلام گفتند. و حالا هم مي گويند و مهمش اين است كه از اسلام مي ترسند. اينهايي كه قلمهاي مسمومشان يا قدمهاي بسيار كثيفشان بر ضد اسلام وجمهوري اسلام و اينها برداشته مي شود، اينها بعضيهايشان ، يا خيليهايشان ، اصلانمي دانند چيست اسلام ! غافل هستند، اصلا نمي فهمند. يك چيزي از يك مقاله اي دراروپا منتشر شده است خوانده اند، همان را ميزان فهم خودشان [قرار داده اند]. و همان طوري كه - غربزده اند ديگر - هر چه آنها بگويند اينها بي دليل مي پذيرند. هيچ دليلي ديگر نمي خواهند! هر چه آنها در مقالاتشان بنويسند، اين دليلشان اين است كه او نوشته !شما در كتابهايي كه اين قرنها از نويسندگان ما، از به اصطلاح "محققين " ما، نوشته اند - الابعضي - ملاحظه كنيد كه اينها هر مطلبي را كه مي گويند، آخرش دليلشان اين است كه فلان پروفسور در كجا اين را گفته ! فلان كس در كجا اين را گفته . تمام استشهادشان به قول آنها نظير استشهاد ما به قول خداست ! ما هم استشهاد مي كنيم به قول پيغمبر و خدا درحرفهايمان ؛ آنها هم استشهادشان همين نحو است كه هرچه كه فلان پروفسور گفت همين تمام است ! ماركس هرچه گفت درست است ديگر؛ ديگر لازم نيست ! ماركسي كهدر خارج الان شكست خورده و مكتبش دفن شده است ، حالا تازه آمده است توي جوانهاي ما و بچه هاي ما! تازه حالا اينجا. آنها كنارش زده اند، اينها گرفته اند او را! ونمي دانند اصلا او چه مي گويد، و نمي دانند كه برنامه اش چي هست ، و نمي دانندبرنامه هاي اسلام چي هست . اصلا نمي دانند اينها را و يك دسته هايي هم هستند كه اينهامي دانند، اما اجيرند؛ براي اينكه چنانچه اسلام آن طور كه هست در خارج بيايد و عرضه بشود، كلاه آنها پس معركه است ؛ نمي توانند اجانب در اينجا حكومت كنند. از اين جهت اين يك دسته اي از اينها هم اجير آنها هستند، براي همين كه نگذارند يك مطلبي درست بشود، از آن جمله ، آن نويسنده هايي بودند كه اطراف شاه مخلوع بودند. اين كتابهاكتابهايي نيست كه با قلم او باشد. او اهل قلم نبوده است و اهل فهم اين چيزها نبوده ، براي اينها مي نوشتند. در سابق هم براي ناصرالدين شاه شعر مي گفتند و مي گفتند خودش گفته است ! اينها هم حالا كتاب نوشتند و آنهايي كه بايد بنويسند و آنهايي كه اجيرند از آن طرف ، كتاب نوشتند و به اسم "اعليحضرت " منتشر كردند.
هدف شوم غرب و غرب زدگان
اينها با قلمهاي خودشان نخواستند كه اسلام معلوم بشود چيست . و اينها ديگر يك دسته اند، البته اينها در اقليت اند، اما موثرند. اينها يك دسته اي هستند كه با علم به مطلب ،براي انحراف اذهان ، مطالب را مي گويند، مطلع اند، نه اينكه نمي دانند، لكن اگر آنچه رامي دانند بگويند، كلاه خودشان هم پس معركه است ! كلاه اربابها هم پس معركه است . ازاين جهت ، آنها هم نمي گذارند كه بشود و در اين مدتي كه اينها رفت و آمدشان زيادشده است در شرق ، آن چيزي را كه توفيق زياد پيدا كرده اند تهي كردن جامعه ماست ازمحتواي خودش ، در اين توفيق پيدا كردند. بي جهت نيست كه هر قصه اي پيش مي آيدراجع به - فرض كنيد كه - اطبا، راجع به ساير طبقات ، هر قصه اي پيش مي آيد، قبله شان غرب است . آتاتورك - من گمان مي كنم ديده باشم اين مجسمه را - به من هم گفتند كه اينكه ايستاده دستش را اين طور كرده و يك مجسمه اي هست رو به غرب - يعني همهچيز از آنجا است . يكي از نويسنده هاي اينجا هم ، كه حالا مرده است (1) او هم مي گفته است كه ما همه چيزمان بايد از انگلستان باشد! همه چيزمان . اين براي اين است كه تبليغات آنها، مغز آنها را تهي كرده است ؛ و از خودشان بيگانه شدند. شرقي هاي ما ازماثر(2) شرق [غافل شده اند] كه اروپا گرفته است . كتابهاي شيخ الرئيس حالا هم در اروپامورد استفاده است ، ماثر شرق را از دست ما گرفته اند. و ما را همچو تهي كردند كه هرچه صحبت مي شود ما حرفمان آنجاست . تا يك كسي زكام مي شود، بايد برود اروپا!مي خواهد لوزتينش را عمل كند، اين بايد اروپا برود، يا اگر متمكن است ، يك طبيبي ازاروپا بياورد. من يك وقت - اطبا بعضيشان بودند - گفتم كه خوب ، يك همچو مسئله اي است كه شما معلوم مي شود هيچي بلد نيستيد كه اين طوري گفتند ما بلد هستيم ؛ همانها كه ما بلد هستيم در آنجا هم الان اطباي ما كار مي كنند؛ اينها هم كه بروند آنجا شايدبسياريشان پيش اطباي ايراني [بروند]، اما وضع جوري شده است كه اين مطلب در همه جا گسترش پيدا كرده . هر كه هرچه بخواهد بفهمد، بايد اروپا برود. ايران اصلا جاي فهمي نيست ! مسئله اي نيست در ايران . اين طور نيست كه ايران خودش بتواند خودش باشد! اين براي اين است كه اين تبليغات ما را از آن محتوايي كه خودمان داشتيم تهي كرده . يعني شرقي را از شرقيت خودش تهي كرده ؛ مغز غربي براي او گذاشته ؛ و مغز غربي انگل . اين ديگر در همه قشرها هست ، همه قشرها يك همچو غربزدگي در آنها هست ،منتها كم و زياد دارد. بعضي زيادتر، بعضي كمتر.
نجات كشور از غرب زدگي
و ما اگر بخواهيم واقعا مملكتمان نجات پيدا كند، مقدم بر همه اين است كه از اين غربزدگي نجات پيدا كنيم . شما ملاحظه كنيد، حتي اسم خيابانهاي ما "روزولت " ،"چرچيل "، چه ! خوب چرا؟ براي اينكه ما براي خودمان شخصيتي قائل نيستيم ؛ الاشخصيت اروپايي بايد باشد. اصلا مملكت ما تزيين بايد بشود به اسما اينها! اين مسئله است . آنها همچو كردند مغز ما را و اين طور بار آوردند كه اگر بخواهيم يك چيزي بشويم ، كتاب مي نويسيم ، اولش هم اسم يكي از آنها بايد باشد تا كتابمان را بخرند!جوانهاي ما بخواهند كتاب بخرند، اگر چنانچه به اسم ماركس باشد و لنين باشد، مشتري زياد است . اگر به اسم شيخ الرئيس باشد نه ! با اينكه تمام اينها يك صفحه از كتب شيخ الرئيس را نمي توانند بفهمند! ولي مع ذلك چون شرقي است ، از اين جهت [. . . ].ملاصدرا را اسمش را نشنيده اند، ملاصدرا اصلا اسمش را نشنيدند، ملاهاي ما را اسمش را نشنيدند، اما رجال آنها همه . كتابهاي ما را نمي دانند چه است ، مي گويند"اسلامشناس "! "اسلامشناس "، ما اسلامشناسيم . اسلام را نمي دانند چيست تا اسلام شناس باشند! دو تا جنگ اسلام را مي دانند! دو سه تا جنگهايي كه واقع شده است . مگر اسلام جنگ است ؟ مگر معارف اسلام جنگ است ؟ از معارف اسلام بي اطلاع اند. اسلام هم وقتي مي خواهند بشناسند، با حرفهاي اروپاييها مي شناسند. حرفهاي غربيها را مي آورند.فلان غربي اسلامشناس ! اسلامي كه غربي ها براي ما معرفي مي كنند! اين براي اين است كه ما خودمان را باخته ايم در مقابل غرب ، شرق خودش را باخته است . تا از اين باختگي بيرون نيايد، تا محتواي خودش را پيدا نكند، نمي تواند مستقل باشد.
راه دست يابي به استقلال ؛ رهايي از خودباختگي
استقلال نظامي يك مسئله است ؛ استقلال فكري ، استقلال روحي ، مغز خود آدم مال خودش باشد، همه اش توي آن غرب نباشد، هر چه مي خواهد بگويد: غرب ، كي گفته ،فلان فيلسوف گفته ، فلان چه گفته ، اين تا شرقيها آن حيثيتي كه خودشان داشتند - و يك وقتي قبله همه جا بودند. آن وقتي كه آنها وحشي بودند، اينها قبله بودند براي آنها - تااينها آن محتواي خودشان را پيدا نكنند و نشوند يك موجود شرقي و خودشان رانشناسند نمي توانند مستقل باشند. شما هرچه هم زحمت بكشيد، تا دانشگاه ما آن مغزغربيش را كنار نگذارد و يك مغز شرقي پيدا نكند، نمي تواند مستقل باشد. دائما حرف ، حرف آنهاست . فوج فوج از اينجا بايد بروند اروپا براي تحصيل . اگر هم اروپا نروند،اينجا نمي پذيرند آنها را. كلام سر اين است كه ملت هم اين طور شده ! مردم هم اين طورشده اند، دولت هم همين طور است ، همه همين طور، همه اين جورند ديگر كه تا اين نرود يك مدتي در - فرض كنيد كه - فرانسه ، ولو آنجا برود و كاري ديگر نداشته باشد -اكثرا هم شايد اين طوري باشند. آنجا مي روند يك كارهاي ديگري مي كنند - . . . وقتي كه آمد اينجا، آنها هم زود به اينها ورقه مي دهند! براي اينكه نمي خواهند كه يك آدم دانشمند بفرستند؛ مي خواهند يك آدم ورقه دار بفرستند! اصلا برنامه اين است كه اين اشخاصي كه مي روند در آنجا و صاحب ديپلم مي شوند و [صاحب ] تصديق مي شوند،اين طور نيست كه آنها تصديق كرده باشند اينها را، اين تصديق استعماري است ! تصديق استعماري . بناي آنها بر اين است كه خودشان يك جور تصديق مي كنند - به اين زوديهابه [خودشان ] تصديق نمي دهند - به ما هم يك جور، به ما زود تصديق مي دهند! براي چه ؟ براي اينكه نمي خواهند كه ما يك چيزي داشته باشيم . نه ، آنها نه ! هميشه ما محتاج به آنها باشيم و هميشه انگل باشيم . تا ما از آن غربزدگي در نياييم و مغزمان را عوض نكنيم و خودمان را نشناسيم ، نمي توانيم مستقل باشيم ؛ نمي توانيم هيچ داشته باشيم .
كوشش در شناساندن اسلام به جامعه
كوشش كنيد اسلام را بشناسانيد به مردم . اين انجمنهاي اسلامي كوشش كنند كه اين متاعي كه ما داريم و هيچ كس ندارد، اين قرآني كه ما داريم ، اين سنتي كه ما داريم و هيچ كس ندارد در دنيا، اين را معرفي كنيد. كارشناسها را پيش خودتان ببريد از آنها استفاده كنيد و اين را توسعه بدهيد كه يك وقت ان شاءالله ايران بشود انجمن اسلامي ايران ، نه فقط فرض كنيد در نيروي هوايي يا در نيروي زميني يك انجمن اسلامي ؛ همه انجمن اسلامي .
خداوند ان شاءالله همه شما را توفيق بدهد. موفق باشيد و از خدمتگزاران اسلام باشيم و باشيد ان شاءالله با قصد خالص و نيت الهي ، ان شاءالله .
پانویس :




بزرگتر کوچکتر 
خدمات تلفن همراه
مراجعه: 180,415,832