صحیفه امام خمینی ره - سخنراني - تبيين جريانات انحرافي در طول انقلاب - توصيه به اجتناب ارتش از مداخله درامور سياسي - 24 خرداد 1360

عنوان : تبيين جريانات انحرافي در طول انقلاب - توصيه به اجتناب ارتش از مداخله درامور سياسي
نوع : سخنراني
تاریخ شمسی : 24 خرداد 1360
تاریخ قمری : 11 شعبان 1401
جلد : 14

متن :
بسم الله الرحمن الرحيم
اعاده حيثيت و استقلال ارتش در انقلاب اسلامي
البته تا حالا من موفق نشده بودم كه آقايان را از نزديك ببينم . حالا كه اين توفيق حاصل شد، لازم است من چند نكته را به آقايان بگويم :
يكي اينكه شما خودتان حاضر صحنه از اول انقلاب تا حالا بوده ايد و آن ناگواريها[را] كه بر ايران گذشت شاهد بوده ايد. و هر يك هم تاريخ خوانده ايد [و] ديده ايد كه ازناحيه شاهنشاهي و خصوصا اين پنجاه سال از ناحيه قدرتهاي بزرگ ، به كشور شما چه گذشته است . و شايد بتوان گفت كه بر ارتش از ساير قشرهاي ملت ناگوارتر گذشته ؛ براي اينكه با آمدن مستشارهاي خارجي در بين ارتش و آن مسائلي كه پيش آوردند، اينها درصدد بودند كه اصل غرور ارتش را بشكنند. ارتش وقتي مي تواند استقلال و غرورخودش را حفظ كند كه ببيند خودش هست ، نه اينكه از خارج يك كسي بيايد يامستشاراني بيايند و بخواهند او را اداره كنند. معناي "از خارج آمدن " اين است كه ارتش ارتش استعماري است ؛ خودش حيثيتي از خودش ندارد. از اين جهت ، بر ارتش ، به حسب قاعده ، بايد بدتر گذشته باشد تا به ساير قشرها. اينها اگر محروميتهايي داشته اند -كه داشته اند - و اگر رنجها و عذابهايي ديده اند - كه همه ديده اند - اينها براي آن ها شايدقابل تحمل بوده است ، لكن ارتشي كه بايد يك كشور را حفظ كند، سرحدات كشور راحفظ كند، دفاع از كشور بكند، اين را بخواهند وابسته كنند به يك كشور ديگري ، هر چه باشد آن كشور، هر چه قدرتش زياد باشد، اين معنايش اصل از بين بردن تمام حيثيت ارتش است .
از اين جهت ، يكي از تحفه هاي بسيار با ارزشي كه اين انقلاب به ما داده است ،هديه اي كه از جانب خداي تبارك و تعالي به ما عنايت [شده ] است ، همين است كه دست قدرتهاي بزرگ از ارتش بريده شده و مستشارهاي اينها بيرون رانده شده اند؛ وشما الان خودتان هستيد و فرماندهان خودتان . فرماندهان وقتي از خودتان است ،خودتان هستيد، ديگر اين طور نيست كه شما اين ناراحتي را در قلبتان احساس كنيد كه ماتحت فرمان دشمنهاي خودمان هستيم . شما مي دانيد كه اين قدرتهاي بزرگ دشمن توده هاي مردم هستند و دشمن كشورها، خصوصا كشورهاي اسلامي . انسان احساس كندكه بايد خاضع باشد در مقابل دشمن خودش ، در مقابل دشمن اسلام ، كشور خودش ، اين بسيار ناگوار است .
غرب باوري افكار وابسته و منحرف
از اين جهت ، اين هديه اي كه خداي تبارك و تعالي به ارتش عنايت كرده ، شايد بيشترو ارزنده تر باشد از اينكه به ساير قشرها عنايت كرد. البته همه ارزنده است ، همه الطاف خدا ارزنده است ، لكن ارتش كه بايد يك ارتش مستقلي باشد و غرور ارتشيش محفوظباشد، الان بحمدالله ، اين مطلب حاصل است براي شما. و تمام نگرانيهاي احتمالي - البته احتمال ، احتمال ضعيف ، اما خوب [است كه ] گفته شود - اين است كه دوباره يك دستهايي در كار باشد كه بخواهند همان مسائل سابق پيش بيايد. البته مسئله شاهنشاهي ديگر مدفون شده ، آن مسئله ديگر مطرح نيست ، لكن به طور ديگر يك مسائلي فراهم بياورند. كساني كه از آنها هستند يا افكارشان آن نحو افكار است يا - به اصطلاح -خودشان صلاح ملت را مي دانند، كه وابسته باشد. خوب ، هستند اشخاصي كه متدين همهستند، نمازخوان هم هستند، شايد نماز شب هم مي خوانند، اما افكارشان اين طوري پرورش يافته ؛ يعني ، از بچگي به گوش اينها خوانده اند كه اين كشورهاي ضعيف بدون وابستگي يا به اين طرف يا به آن طرف ، بدون اين ، برايشان امكان استمرار حيات نيست !وقتي هم وارد شدند در مدرسه ، توي مدرسه اين را به گوششان خوانده اند. وقتي هم وارد شدند در جامعه ، هي اين در گوششان خوانده شده است ، در روزنامه ها تبليغ شده است ، در مجلات تبليغ شده است ، همه جا اين مطلب پيش آمده است كه شما خودتان نمي توانيد خودتان را اداره كنيد. اگر از دامن شرق فرار كنيد، به دامن غرب بايد پناهنده بشويد! اين اشخاص متديني هم كه نمازخوان هم هستند، متدين هم هستند، لكن اين معنادر ذهنشان هست كه چون شوروي الحاد ذاتي دارد و اصلا مبداي قبول ندارد، ما اگر از اوفرار كنيم و ناچاريم [با] يك جايي پيوند حاصل كنيم ، بايد به طرف غرب برويم ، و حالاامريكاست . اينها نه اينكه غرضشان اين است كه - مثلا - يك صدمه اي به اسلام واردبشود، نه ، اصلا اين طوري پرورش پيدا كرده اند؛ فكرشان اين طوري است ؛ صلاح را اين مي دانند.
و لهذا، در خلال اين گيرودارهايي كه در اين دو سال اخير بود و من در پاريس بودم ،اخيرا اين مسائل را پيش مي آوردند كه اول راجع به اينكه شاه حالا باشد و او سلطنت بكند و ديگر حكومتي براي او نباشد؛ مطابق قانون عمل بكند. خوب ، من مي دانستم كه اينها اغفال شده اند. يكي از همين محترمين اينها كه آمد و اين را طرح كرد، من گفتم : شمااين مطلب را مي گوييد كه شاه بايد سلطنت كند و حكومت [نكند]، و ما هم بياييم اين راقبول كنيم ، خوب ، شما اين اطمينان را داريد كه شاه زير بار اين مسئله مي رود؟ يا اينكه اگر شما يك كلمه اين مطلب را بگوييد، من هم مثل شما باورم بيايد و بيايم مصالحه كنيم با ايشان ، [بعدا] تمام شماها را از بين خواهد برد؟ اين دفعه در ماند! نتوانست جواب بدهد. واقعا هم نمي شد جواب بدهد. اينها اين طوري پرورش پيدا كردند و مي خواهندمردم هم به اين روش بروند. منتها روشهاي مختلفي دارند اينها. روشهاي سياسي مختلفي كه دارند، به آن روشها اين طور مي كنند كه ما را - خداي نخواسته - دوبارهبرگردانند به آن حال ؛ نه به عنوان اينكه حالا شاهنشاهي در كار باشد، به عنوان جمهوري اسلامي و همين چيزها؛ مثل جمهوري اسلامي اين ممالكي كه هستند: اسمش جمهوري اسلامي است و از اسلام خبري نيست و همه وابسته هستند!
من اعتقادم اين است كه انسان اگر با هر زحمت و مرارتي زندگي كند و زندگيش مال خودش باشد، مستقل باشد در زندگي و نان جو خودش را بخورد، آن ارزشش صدهامقابل اين است كه انسان در آپارتمانهاي عظيم بنشيند و دستش پيش ديگران دراز باشد وبه ديگران سلام بدهد. اين يك مطلبي است كه هر انسان شرافتمندي [تاييد مي كند، ]خصوصا در ارتش بايد اين مطلب قويتر باشد. در آن جا مطرح نباشد كه من بايد اتومبيلم چه باشد، آنجا مطرح اين باشد كه من بايد به جهت نظامي حيثيت نظاميم چه جور باشد.در حيثيت نظامي بايد او نظر [بكند. ]
توجه به وجود جريان انحرافي
و الان يك جرياني در كار است - من الان نمي خواهم اشخاص هيچ صحبتش بشود -اما جرياني هست در كار كه اگر كسي توجه بكند به مسائلي كه در اين اواخر هي پيش آوردند، در روزنامه هاي مختلف پيش آوردند، يك جرياني در كار است كه آن جريان انسان را از اين معنا مي ترساند كه بخواهد به طور خزنده اين كشور را باز هل بدهد طرف امريكا؛ بخواهند از اين راه پيش بروند. و اين يك مسئله اي است كه به قدري اهميت دارد در نظر اسلام و بايد آن قدر اهميت داشته باشد در نظر شما فرماندهان و ديگران كه اگر احتمال اين را بدهيد، بايد مقابلش بايستيد، نه اينكه اول يقين كنيد به اينكه مسئله اين طوري است . بعضي چيزهاست كه اگر انسان احتمالش را بدهد، يك احتمال صحيحي بدهد، بايد دنبال كند او را و به آن اعتراض كند. شما اگر احتمال بدهيد - يك احتمال درستي - كه يك ماري الان توي اين اتاق [هست ] پا مي شويد مي رويد بيرون ؛ احتراز ازآن مي كنيد.
ما اگر احتمال اين معنا را بدهيم كه اين جرياني كه در روزنامه ها ديده مي شود و ديدهشد، جريان براي اين جهت باشد كه اين كشور را نگذارند ثبات پيدا بكند [بايد دنبال كنيم ] آن قضيه رفراندم و قبل از او، قضيه طرح آنكه مجلس خبرگان منحل بشود كه درزمان دولت موقت اين طرح شد و بعد هم معلوم شد كه اساسش از امير انتظام (1) بوده وآن مسائل . آن وقت آمدند آقايان پيش ما؛ همه اين آقاياني كه ، آقاي بازرگان (2) ورفقايش گفتند: ما خيال داريم اين مجلس را منحلش كنيم . من گفتم : شما چه كاره هستيداصلش كه مي خواهيد اين كار را بكنيد! شما چه سمتي داريد كه بتوانيد مجلس منحل كنيد؟ پا شويد برويد سراغ كارتان . وقتي ديدند محكم است مسئله ، كنار رفتند.
مسئله انحلال مجلس خبرگان روي اين زمينه بود كه آنهايي كه توجه به مسائل دارند،اين آقايان را كه توجه به مسائل و ريشه هاي مسائل كم دارند وادار كردند؛ روي اين زمينه كه ديدند مجلس خبرگان يك مجلس اسلامي شد، يك مجلسي شد كه اكثرش از علماهستند. اينها از اينها مي ترسند - خوب ، از اين علما مي ترسند - ضربه خوردند، ديدند يك مجلسي است كه مجلس علماست ؛ اينها اگر قانون بنويسند، يك قانوني مي نويسند كه بامزاج غرب و شرق سازش ندارد و آن غير آني است كه شرقي مي خواهد يا غربي مي خواهد. از اين جهت ، اين آقايان را وسوسه كردند، وادار كردند. اين آقايان هم توجه به مسائل خيلي ندارند - مع الاسف - با اينكه بودند در مسائل سياسي . و از اين جهت ، آن طرح را درست كردند.
دنبال همان مسائل ، قضيه رفراندم پيش آمد، در روزنامه ها شروع كردند گفتن و بلكه برگرداندن به زمان 22 بهمن . در لسان يكي از همين آقايان بود [كه ] معناي برگشتن به 22 بهمن ، يعني برگرديم به همان زمان قبل از 22 و شاهنشاهي ، اينكه برگرديم به آن وقتي كه [انقلاب ] كرديم [و] همه اين چيزهايي كه تا حالا درست كرديم هيچ ، بياييم به هم بزنيم همه را! چيزي را كه دو سال است براي آرامش و استقرار جمهوري اسلامي درست شده است ما بياييم به همش بزنيم ، بگوييم حالا اينكه نشد به [راي ] ما، دوباره رايبگيريم ببينيم چه مي شود! احتياطي است ديگر. براي چه ؟ براي اينكه اينها ديدند كه خوب ، مجلس هم كه شد يك مجلسي كه اكثرش اهل علم و علما هستند و اكثريت قاطعش مسلمانهاي پر و پا قرص هستند و همين طور در دولت هم يك دولتي است كه اسلامي است و پر و پا قرص ، قوه قضائيه هم يك قوه قضايي است كه در كف مسلمانها ومسلمانهاي پر و پا قرص است و اين غير آني است كه ما مي خواهيم ، غير آني است كه آنها مي خواستند.
آنها مي خواستند كه يك مجلسي باشد [به ] صورت مجلس ؛ مثل بعضي مجالس سابق ، كه بود و افرادي باشند از همين افرادي كه درست شده است و مي شود و سينه براي غرب مي زنند. و ديدند نشد اين . از اين جهت ، دنبال اين افتادند كه ما همه بساط را به هم بزنيم ! باز دو سه سال بنشينيم دوباره رفراندم كنيم : رفراندم براي اصل جمهوري ! حالا اگربراي اصل جمهوريش هم نگويند، رفراندم براي قانون اساسي ؛ رفراندم براي رئيس جمهور، رفراندم براي مجلس ؛ رفراندم كنيم براي اينها. اين معنايش چيست ؟ معنايش اين است كه ثبات اين مملكت را از دست بگيرند. اينكه الان ثبات دارد و از افتخارات اين انقلاب است كه در ظرف يك سال همه اين چيزها درست شد، اين را از دست بگيرند، بگويند حالا نشد، دوباره از سر! دوباره از سر! ؛ آرا [آرا]مردم است . خوب ، اگرميزان آرا مردم است ، آرا مردم است اينها كه هستند. اينها كه از اروپا نيامده اند! اينها آراهمين مردم اند؛ همين مردم اند كه به مجلس راي دادند، وكيل تعيين كردند؛ همين مردم اند كه به جمهوري اسلامي راي دادند و همين مردم اند كه به قانون اساسي راي دادند و همين مردم اند كه همه چيز را خودشان ايجاد كردند. حالا ما دوباره از سر برويم سراغ چه مردمي ؟ باز برگرديم به اين مردم ! اين مردم همان مردم اند كه اگر پنجاه دفعه هم [نظام ] به هم بخورد، همين است . اينها اين اشتباه را دارند كه خيال مي كنند كه اگر اين دفعه به هم بخورد - مثلا - فلان جمعيت تو كار مي آيد. اينها نمي دانند كه اگر اين دفعه به هم بخورد، يكي از اينها هم نمي آيد! اين دفعه مردم فهميدند كه چه اشخاصي به اسلام اعتقاد دارند و چه اشخاصي به اسلام اعتقاد ندارند يا خيلي پايبند نيستند. اگر اين دفعه بههم بخورد و رفراندم بشود، رفراندمش تمام اينها را كنار مي گذارد. يك اشخاص ديگري را مي آورد در كار كه آن اشخاص مطلوب مردم باشد، نه [اينكه ] اشخاصي بيايند كه غير مطلوب باشند. لكن مسئله اين است كه آنها احتياط كردند؛ ما اين احتياط رابكنيم ، بلكه ان شاءالله ، به هم بخورد اين اوضاع ، باز يك دو سالي تزلزل بشود، يك راه مفري براي امريكا پيدا بشود كه ما را درست بتوانند تربيت كنند، ما كه نمي توانيم خودمان را اداره كنيم ، بيايند ما را اداره بكنند! اين مسائل را پيش آوردند.
و من مي خواهم به شما آقايان بگويم كه بيدار باشيد و هوشيار! دشمنهاي شما پشت همين دروازه هاي تهران و دروازه هاي ايران هستند. در داخل اين كشور هم دشمنهاي ايران هستند. يك دسته دشمن نيستند؛ [عده اي ] از روي ناداني كار دشمن را مي كنند.يك دسته هم دشمنهاي سرسخت هستند كه مي خواهند كه اين جمهوري اسلامي نباشد،هرچه مي خواهد باشد. جمهوري باشد، جمهوري دمكراتيك باشد، جمهوري هرچه مي خواهد باشد؛ جمهوري خلق باشد، اسلام تويش نباشد؛ براي اينكه اگر جمهوري اسلامي شد و قانون ، قانون اسلامي شد، ديگر براي آن اربابها راهي پيدا نمي شود. و آن وقت به عقيده اين آقايان ، ما ديگر بايد از [قافله ] تمدن و از كشورهاي متمدن كناره بگيريم حتما! يا بايد كلاه امريكا را سرمان بگذاريم يا كلاه شوروي را سرمان بگذاريم واگر اين نشد، ديگر ما مرتجع هستيم و بايد كناره بگيريم ، منزوي ديگر هستيم ! اين يك اشتباه است كه آقايان دارند. و اينها را ترسانده اند از اول . اينها بچه ترس شده اند! از اول نمي دانند كه مسئله چيست ، نمي دانند قدرت اسلام چيست ، نمي دانند قدرت يك ملت چيست . يك ملت هرچه محدود باشد، هرچه جمعيتش كم باشد، لكن وقتي خواست يك ملتي يك چيزي ، شد. ابرقدرتها اگر بخواهند خلاف اين خواست بكنند، به ضررخودشان است ؛ براي اينكه آنها يك كشوري مي خواهند آباد باشد، بازار باشد [تا]چيزهايش را ببرند. همين طوري كه نمي خواهند يك بيابان را بگيرند! اينها مي دانند كه اگر يك كشوري همه افراد ملتش يا اكثر افراد ملتش ايستادند، در مقابل همه ناگواريهاايستادند، اينها ديگر هوس اينكه بيايند و بزنند و بكشند و از بين ببرند، ندارند. اينها نقشهمي كشند كه اينها را از باطن خراب بكنند. افرادي كه نقشه را خوب بلد هستند مي آورندتو كار تا اينكه اين بساط را به هم بزنند. شماها بايد هوشيار باشيد!
منع قواي نظامي از دخالت در امور سياسي
و وظيفه هر نظامي و هر پادگان اين است كه در امور سياسي حكومت [دخالت ]نكند؛ براي اينكه سرباز اگر وارد شد در امور سياسي ، سربازيش را از دست مي دهد. يك سربازي كه افكارش را متوجه بكند به اينكه كي جلو باشد، كي عقب باشد، چه جوربشود، فلان گروه چه بشود، فلان گروه چه بشوند، اين ديگر "سرباز" اسمش نيست ؛ اين يك آدم سياسي است كه كلاه سربازي را غصب كرده ! بايد شما همه توجه كنيد، سران اين ارتش و همه قواي مسلح بايد موظف باشند به اينكه حفظ كنند تمام ارتش را از اينكه وارد در امور سياسي بشود. ورود در امور سياسي همان و حيثيت ارتش از بين رفتن همان .امور سياسي در ارتش از هروئين بدتر است . چه طور هروئين انسان را چه مي كند و از بين مي برد، امور سياسي هم باطن ارتش را از بين مي برد؛ ديد ارتش را از بين مي برد. از اين جهت ، يكي از چيزهايي كه لازم است براي شما و بايد اين مطلب را با جديت ، با قدرت ،در همه جا بسط بدهيد، اين است كه نگذاريد در امور سياسي وارد بشوند. نگذاريدسياسيوني كه بخواهند بيايند در آنجا مسائل سياسي بگويند در آنجا صحبت بكنند. البته بيايند موعظه بكنند؛ بيايند دعوت به اصلاح بكنند، به صلاح بكنند، شجاعت را به آنهاياد بدهند؛ اينها همه اش خوب است ، اما بخواهند يك امور سياسي را وارد بكنند درارتش ، اين نقشه اي است كه اگر اين قائل هم خودش نقاش اين امر نباشد، نقشه اي است كه كشيده شده است و اين قائل را من حيثي كه خودش هم حتي نداند، وارد معركه كرده اند.
آن چيزي كه از همه چيزها براي ابرقدرتها الان [بيشتر] مطرح هست اين است كه مااين ارتشي كه الان ديديم كه انسجامش بحمدالله ، هست و قدرت نظاميش هست و نه ماه بيشتر هم دارد جنگ مي كند و پيشبرد هم مي كند، هر روز هم پيش مي برد و خوب ، اينيك خوفي در قلب آنها ايجاد كرده ، اينها دارند كم كم مايوس مي شوند. از اين جهت ،مي خواهند ارتش را از باطن يك اشكالاتي در آن ايجاد كنند. يكي از اشكالات بزرگ همين است كه امور سياسي را وارد كنند در ارتش و بيايند صحبتهاي سياسي بكنند وبيايند حرفهاي سياسي بزنند. بيايند يك گروهي گروه ديگر را چه بكنند؛ شما هم واردبشويد در اين ميدان ، يك دسته تان اهل گروه كذا بشويد و يك دسته هم اهل حزب كذابشويد؛ و دايما افكارتان بيايد سراغ حزب بازي ، سراغ گروه بازي و سراغ اين مسائل . واين همان است كه ارتش را از دست مي برد؛ همه چيز ارتش را از بين مي برد.
و لهذا، من به سران ارتش امر مي كنم به اينكه بايد در ارتش مسائل سياسي طرح نشود. اشخاص اگر بخواهند بيايند آنجا صحبت بكنند، اگر از سياسيون هستند، اينها رانگذارند بيايند در ارتش صحبت بكنند. اينها توجه هم اگر خودشان نداشته باشند، لكن متحرك به حركت ديگران و به تحريك ديگران هستند. اين از مسائل لازم براي ارتش است . همان طوري كه راجع به مواد مخدره هم من گفتم به آقايان و شماها هم همه بايدتوجه داشته باشيد، آنها هم اگر در ارتش وارد بشوند، ارتش را از بين مي برند. اين اموري است كه بايد حتما در ارتش با كمال قدرت اجرا بشود.
توطئه گروهكها براي انحلال ارتش
و اما اينكه بعض از همين گروهها، گروههاي سياسي ، ممكن است كه در ارتش القابكنند به اينكه اسلام با شماها سروكاري ندارد، جمهوري اسلامي با شما سروكاري ندارد،شما ديديد كه از اولي كه اين انقلاب به پيروزي رسيد، اول قدم اين بود كه ارتش لازم نيست ديگر، اول حرف آنهايي كه تابع سياستهاي خارجي هستند اين بود كه اين ارتش "طاغوتي " است ، اين ارتش طاغوتي بايد از بين برود. اين كلمه را هم رويش گذاشتند كه مردم را اغفال كنند! خوب ، ما هم مي دانستيم كه مسئله چيست و اينها مي خواهند چه بكنند. از اين جهت ، ما هم از روز اول اين مطلب را محكوم كرديم و گفتيم كه ارتش بايدباشد؛ آنهم ارتشي كه با قيام ارتش بود كه ملت پيش برد و همه با هم دست به هم دادند ومسائل را پيش بردند. آنها مي خواستند كه اين قدرت را از ايران بگيرند و ارتش را نابودكنند و ارتش برود سراغ كار خودش و ايران بماند بدون ارتش و همچو راحت و آسوده آقاي صدام بيايند هرجا دلشان مي خواهد! آقاي كارتر يا ريگان هم بيايند هر كاري دلشان مي خواهد بكنند، راه را باز كنند براي اين مسائل . بايد توجه داشته باشيد كه اسلام براي ارتش ارج قائل است . اسلام ارتش را لازم مي داند و احترام براي او قائل است وپشتيبان اوست . و ملت ايران هم كه مسلمان هستند و ما هم كه به عنوان يك مسلمان هستيم ، ارتش را با كمال قدرت حفظ مي كنيم . وسوسه هايي كه ممكن است در بين ارتش گفته بشود يك وقتي ، اين مسائل كه ممكن است شما هم يك وقتي چه بشويد، شما هم يك وقتي چه بشويد، اين مسائل را بكلي منسي كنيد و كنار بگذاريد. ايران و تمام مردم مسلمان با ارتش دوست اند و پشتيبان اند، چنانچه مي بينيد كه شما داريد آنجا جنگ مي كنيد، مردم هم دارند پشت سر شما همه كمكها را مي كنند، بدون اينكه كسي الزامشان بكند. خودشان ، بچه كوچولو هم مي آيد قلكش را مي دهد براي شما، پيرزن هفتاد ساله هم مي آيد آن طلايي كه ذخيره كرده است مي دهد براي شما.
ايران ارتش لازم دارد. اسلام ارتش [مي خواهد]، لكن يك ارتش اسلامي . اين مطلب را من بايد بگويم كه يكي از مهماتي كه در ارتش لازم است اين است كه اسلامي باشيد شما. شما با اسلاميتتان بر اين قدرتهاي بزرگ غلبه كرديد. ارتش و همين طور سپاه پاسدار[ان ] و سايرين با قدرت اسلامي و اينكه شهادت را براي خودشان يك فوزي مي دانستند و اينكه هر وقت مي آيند پيش من ، هركدام از آنها مي آيند، بسياري از اينها كه مي آيند پيش من ، گريه مي كنند كه شما دعا بكنيد كه ما شهيد بشويم و من دعا مي كنم كه پيروز بشوند[. . . ] يك همچو روحيه اي وقتي در يك فرد يا افراد پيدا شد، اين پيروزاست . و اين روحيه بود كه پيدا شد. و اين روحيه در پناه اسلام پيدا شد. هيچ مكتب ديگري نمي تواند اين طوري درست كند كه گريه كند كه بگذار من كشته بشوم . ديروزيك كسي كه پايش قطع شده بود، عصا زير بغلش گذاشته بود، آمده اينجا. من باهاش مصافحه كردم . گفت : دعا كنيد من شهيد بشوم . اين روحيه در اثر اسلام است . كوششكنيد كه در اين پادگانها هر جا هستيد، اسلام را تقويت كنيد.
اين انجمنهاي اسلامي مفيد براي شماست . چنانچه يك كسي گفت كه انجمنهاي اسلامي به درد نمي خورد و ارتجاعي است ، اين همان ارتجاعي است كه به همه مامي گويند و به همه شما مي گويند. اين همان ارتجاعي است كه با اين كلمه مي خواهند شمارا كنار بزنند و آن اشخاص "مترقي " را بياورند! آن اشخاص مترقي كي اند؟ يا از امريكابايد بيايند مترقيها يا از شوروي بايد بيايند اين مترقيها. اين ارتجاع در مقابل مترقي ، يعني اسلام و ايران در مقابل امريكا و در مقابل شوروي . اين انجمنهاي اسلامي همه شان براي ما مفيدند. البته من به انجمنهاي اسلامي هم سفارش كردم به اينكه فقط جهات اسلامي رادر نظر بگيرند و هيچ دخالت ديگري در امور نكنند - دخالت مال خود فرماندهان هست - لكن اين را توجه بكنيد كه اگر يك وقتي اشخاصي آمدند، وسوسه كردند كه اين انجمنهاي اسلامي - مثلا - چندان فايده ندارد يا ضرر دارد يا ارتجاع است ، اين همان نقشه اي است كه آنها مي كشند براي اينكه رفراندم حاصل بشود، شايد ديگر آخوندهابروند كنار، متدينين بروند كنار، انجمن هاي اسلامي نباشند، شايد باز آن مسائل زمان طاغوت بيايد تو كار؛ باطن اينها را تهي كنند از آني كه بايد باشند. اين هم از امور مهمي است كه بايد توجه كنيد.
توصيه به تقويت پيوند ارتش با ملت
و من آگاهم از داخل ارتش . اين طور نيست كه من بي اطلاع باشم . من آگاهم كه چه اشخاصي گاهي مي آيند و چه اشخاصي حرفهايي مي زنند و چه عكس العملهايي هست در كار. توجه داشته باشيد كه - خداي نخواسته - يك وقتي اسباب اين نشود كه ملت ايران بگويد كه اين ارتش ارتش كذايي است و به اسلام كاري ندارد و اين طور چيزها. شماوقتي قدرت داريد كه ملت دنبال شما باشد. همان طوري كه ملت بدون ارتش نمي تواندادامه زندگي بدهد، ارتش هم بدون ملت نمي تواند ادامه زندگي بدهد. ارتشي كه ملت بااو مخالف است ، نمي تواند اين ارتش باشد؛ چنانچه ملتي هم اگر ارتشش با او مخالفباشد، نمي تواند زندگي بكند. شما كوشش كنيد كه پيوند خودتان را با ملت هر چه مي توانيد تقويت كنيد و اين به تقويت جهات اسلامي است . وقتي مردم ديدند كه شماهاروي طريقه اسلام يعني اينكه اينها خونشان را دادند، آن "الله اكبر"ي كه همه داد زدند وبه خيابانها ريختند و زير تانكها رفتند و آن قدر صدمه ديدند، ببينند كه شما هم همان رويه را داريد، همان راه را داريد [با شما هستند. اما] اگر يك وقت احساس كنند به اينكه نه ، از آن رويه يكقدري پايش را كج گذاشته ، خوب ، مردم ديگر رها مي كنند آن را. مردم يك عقد اخوتي با افراد نبسته اند كه ! با هيچيك از ما.
اگر ديدند من يك وقتي پايم را كنار گذاشتم از آن رويه اي كه خود اين ملت دارد واين سيل خروشان دارد، من بخواهم به خلاف اين سيل شنا بكنم ، من را از بين مي برند؛هر كس باشد اين طور است .
ما بايد كوشش كنيم ، هم تكليف مليمان است ، هم تكليف الهيمان است ، كوشش كنيم به اينكه اين كشور را حفظش كنيم . و اين كشور حفظش به اين است كه ارتش يك ارتش اسلامي جانباز باشد و با ملت همراه باشد، منسجم باشد. خود ارتش هم منسجم باشند باهم .
و ساير قواي مسلح هم با ارتش برادر باشند - كه هستند - سپاه پاسداران را شما درآغوش بگيريد؛ آنها شما را در آغوش بگيرند. همه شما در اين مسائل بايد كوشا باشيدكه مملكت خودتان را نجات بدهيد.
و نكته ديگر هم - كه ولو ضعيف هست ، لكن خوب ، باز تذكر مي دهم - [اينكه ]ممكن است كه در اين پادگانها يك [عده ] بازي خورده اي باشند، گاهي بخواهند - مثلا -يك نقي بزنند، يك حرفي بزنند. كساني كه برخلاف اين مسير، كه مسير اسلام است ،پشتيباني از هر كه بخواهند بكنند، خلاف مسير اسلام است . اين كسان را بايد فرماندهان تعقيب كنند. و هر كس روي اين مصالح اسلامي در ارتش باقي بماند؛ روي اين مصالح كشور كه مصلحت اسلام است ؛ مصلحت كشور است ؛ هر كس براي كشور خودش وروي مصالح كشور و روي مصالح اسلام با روح استقلال طلبي كه نخواهد گرايش به آنطرف يا گرايش به آن طرف پيدا كند.
اين ارتش ، ارتش اسلامي است ، از سربازش تا فرماندهان اولش . اگر - خداي نخواسته - يك كسي ببيند كه نه اين طور نمي تواند زندگي كند، اين طور نمي شود،خوب ، كارهاي ديگر هم ممكن است ؛ لازم نيست در ارتش باشد. فرماندهان آنهاعذرش را مي خواهند كه يك جايي ديگر برود براي خودش زندگي بكند. نماند كه -خداي نخواسته - ارتش را از بين ببرد. اين جهاتي است كه من مي خواستم به آقايان بگويم .
و يك جهت ديگر اين است كه كوشش كنيد - اين را فرماندهان ديگر بايد توجه بكنند - كوشش كنيد كه اين پيشرفتهايي كه [ارتش ] مي كند يك قدري زيادتر باشد؛ براي اينكه ممكن است كه صدام و دوستان صدام تبليغ كنند در آنجا كه اين فرماندهي كه كناررفته است ، حالا ديگر ضعف پيدا كرده است ارتش .
با اينكه من مي دانستم كه امثال آقاي بني صدر گوينده خوبي هستند، اما در پيشرفت مطالب ، شماها هستيد كه پيش مي رويد، سرباز است كه كار را انجام مي دهد، لكن ممكن است صداميان يك وقت تبليغ كنند به اينكه چه و روحيه ارتش خودشان را با اين حقه بخواهند بالا ببرند و روحيه ارتش ما را بخواهند پايين بياورند.
شما اگر بعد از اين واقعه ، يكي دو تا پيروزي پيدا بكنيد، اين مطلب هم شكسته مي شود و نمي تواند صدام ديگر تبليغ بكند به اينكه نه ، ديگر روحيه ها ضعيف شده است ؛ نه ، روحيه ها سرجاي خودش هست ، مسئله اي هم واقع نشده است و ارتش هم همه چيزش سر جاي خودش است ، فرماندهان سر جاي خودشان هستند، هيچ قضيه تازه اي واقع نشده . رئيس جمهور رياست جمهوريش را بكند؛ لازم نيست كه رئيس [قوا] هم باشد.
اين مسائلي بود كه مي خواستم به شما عرض كنم و اطمينان بدهم به شما كه اسلام باشما موافق است ، مادامي كه شما سرباز اسلام باشيد، و ملت با شما موافق است ، مادامي كه در راه اسلام و در راه كشور كوشا باشيد - و بحمدالله ، هستيد و خواهيد بود. و شما آنذائقه تلخي كه از زمان محمدرضا داشتيد و مي ديديد كه شما اسير يك ممالك ديگري -تقريبا - هستيد، با استقلالي كه پيدا شد، آن ذائقه تلخ رفت از بين و الان ذائقه شما به تبع خداي تبارك و تعالي و با "الله اكبر" ذائقه اي شيرين شده است و ان شاءالله ، شيرينتر بشود.و پيروز باشيد و پيروزمند باشيد.
اسلام را حفظ كنيد! و استقلال كشور خودتان را حفظ كنيد.
والسلام عليكم و رحمه الله
پانویس :
1- آقاي عباس اميرانتظام ، سخنگوي دولت موقت كه طرح انحلال مجلس خبرگان را به آن دولت ارائه كرد.
2- آقاي مهدي بازرگان ، نخست وزير دولت موقت .



بزرگتر کوچکتر 
خدمات تلفن همراه
مراجعه: 181,984,030