صحیفه امام خمینی ره - سخنراني - توطئه در بدجلوه دادن نهضت اسلامي - 12 تير 1358

عنوان : توطئه در بدجلوه دادن نهضت اسلامي
نوع : سخنراني
تاریخ شمسی : 12 تير 1358
تاریخ قمری : 8 شعبان 1399
جلد : 8

متن :
بسم الله الرحمن الرحيم
خطر به زير سئوال رفتن مكتب
از بركات اين نهضت يكي اين است كه طوايف مختلفه را زير يك سقف توي يك اتاق كوچك جمع كرده است . فارس و كرد و عرب و عجم ، همه برادرها را در يكجامجتمع كرده است تا مسائل و مطالبي كه دارند بگويند؛ و ما هم اگر عرايضي داريم به آنهاعرض مي كنيم .
آنچه كه الان به نظر من اهميت دارد و اهميت حياتي دارد، يعني حيات اسلام به آن بستگي دارد، اين است كه از حالا به بعد ما چه بكنيم ، تكليف حالا را معين كنيم . آنچه كه گذشت ، گذشت ؛ و - بحمدالله به خير گذشت . ما چه بكنيم . كه از اين به بعد هم به خيربگذرد؛ به نفع اسلام بگذرد. آن كه الان ما را تهديد مي كند و موجب نگراني است ، ونگراني اش بيشتر از نگراني اي است كه سابق داشتيم راجع به مبارزه با طاغوت ، اين است كه الان يك قشرهايي هستند، يك اشخاصي در بين ملت هستند، كه اينها مي خواهند اين نهضت اسلامي را با اينكه اسلامي است ، بد نمايش بدهند. يعني مكتب ما را يك طوري نمايش بدهند به دنيا كه اين مكتب اسلامي هم مثل همين مكاتب ديگر و مثل همين رژيمهاي فاسد ديگر است ؛ منتها آن وقت قدرت دست يك طايفه اي بود و كارهاي خلاف مي كردند؛ حالا دست يك طايفه ديگر آمده ولي همان كارها را مي كنند.
ما چنانچه در اين مبارزه كه با طاغوت مي كرديم و همه شما جوانهاي عزيز و همه طبقات ملت با هم مجتمع شدند و به پيش رفتند، اگر در آن رژيم ما شكست مي خورديم ، قتل عام مي شديم ، چيز مهمي نبود؛ براي اينكه در راه حق بوده است ، و مكتبمان محفوظبود؛ و كوشش خودمان را آنقدري كه مي توانستيم كرديم ؛ منتها زورمان نرسيد آنها غلبه كردند؛ چنانكه اولياي حق هم بسياري شان مغلوب شدند، لكن مكتب محفوظ بود؛سيدالشهدا - سلام الله عليه - با همه اصحاب و عشيره اش قتل عام شدند، لكن مكتبشان راجلو بردند؛ شكست در مكتب نبود پيشروي بود؛ يعني بني اميه را تا ابد شكست داد قتل سيدالشهدا؛ يعني آن اسلامي كه بني اميه مي خواست بد نمايش بدهد و با ادعاي خلافت برخلاف همه موازين انساني عمل بكند، آن را سيدالشهدا - سلام الله عليه - با نثار خون خودشان آن رژيم را، رژيم فاسد را، شكست داد، ولو مقتول شد؛ ما اگر در رژيم سابق در اين مبارزه شكست مي خورديم و آن مكتبمان محفوظ مي ماند، دست نخورده مي ماند، و خودمان از بين مي رفتيم خيلي اهميت نداشت ؛ براي اينكه سيدالشهدا هم كشته شد؛ اميرالمومنين هم در جنگ با معاويه شكست خورد.
توطئه با قلمهاي زهرآلود
اما حالا ما سر دو راهي واقع شديم . اين اهميت دارد. آن دو راهي اين است كه چه بكنيم كه مكتبمان محفوظ باشد؛ و چه اعمالي مكتب ما را به باد مي دهد. شما پاسدارهاي عزيز محترم ، كه علاقه مند هستيم ما همه به شما، چه بكنيد؟ چه اعمالي از شما صادربشود كه اين اعمال در اين رژيمي كه الان رژيم اسلام است ، الان جمهوري اسلامي است ، مملكت ما رژيمش الان به رفراندم جمهوري اسلامي شده ، اگر ما الان يك اعمالي به جا بياوريم ، ارتكاب يك كارهايي بكنيم كه برخلاف موازين شرعيه باشد،برخلاف موازين عدالت باشد، مثلا فرض كنيد كه جواني از ما برخلاف موازين يك تعدي به غير بكند، يك جوان كه به عنوان پاسبان اسلام است بريزد در خانه يك كسي ويك كار زشتي بكند، امروز اين را ديگر پاي اين شخص حساب نمي كنند، مي گويندپاسدار اسلام هم اينطوري است ؛ در رژيم سابق ساواكيها اين كارها را مي كردند، دررژيم حالا هم پاسداران اسلام اين كار را مي كنند. اگر به پاي شخص حساب مي شد ومكتبمحفوظ مي ماند و نسبت به اسلام نمي دادند، خيلي اشكال نبود. آدم فاسد در عالم خيلي هست . آدم مخالف با موازين عمل كن زياد است . اما اگر ما خودمان را پاسدار اسلام بدانيم ، ما كه در لباس روحانيت هستيم ، اين صف ، و شما كه پاسداران اسلام هستيد - وهمه مان ان شاءالله پاسداران اسلام باشيم - اگر امروز از ما، از اين طبقه ، و از شما و اين طبقه و از آقايان و آن طبقه اگر امروز يك خلافي صادر بشود، اشخاصي با قلمهاي زهرآلودچشمها را دوخته اند كه يك چيزي پيدا بكنند برش يك هزار تا اضافه بكنند و به اسلام نسبت بدهند؛ نه به شما، نه به من . اگر يك كاري يكوقتي من كردم ، مي گفتند خميني يك آدم مخالف با عقل و اسلام است ، اين اشكالي نداشت . خوب ، خيلي اشخاص مخالف بودند، يكي اش هم من . اما اگر من حالا يك كاري بكنم و بگويند كه رژيم اسلامي اينطوري است ، يا آقا خداي نخواسته يك كاري بكنند، كه نسبت داده بشود به اينكه اين حكومت اسلام هم همين است [اين خطرناك است ].
شكست مكتب ، مصيبت بزرگ
اينهايي كه نشسته اند و الان در داخل و خارج چشمها را دوخته اند كه يك مناقشه اي بكنند، يك چيزي از شما، از من ، از آقا، ببينند، از روحانيون ، از پاسداران ، از كميته ها، ازدادگاه انقلاب ، از حكومت . . . از همه اينها، يك چيزي ببينند، يكي را هزار مي كنند. آن هم پاي من و آقا حساب نمي كنند؛ پاي اسلام حساب مي كنند. امروز مكتب ما در خطراست . آن وقت كه رژيم بود، مكتبمان سرجايش بود، خودمان در خطر بوديم . اگر درزمان طاغوت ما با آنها مبارزه مي كرديم و ما را مي كشتند، اشكال نداشت ؛ شكست [مي ]خورديم . اگر در زمان طاغوت از يك معمم يك [خلافي ] صادر مي شد، نمي گفتنداسلام ؛ مي گفتند اين ساواكي هست ؛ به اسلام نسبت نمي دادند. الان اگر از پاسدارهاي اسلام ، چه شما كه پاسداريد و چه ما كه پاسداريم ، يك مطلبي صادر بشود، اين اشخاصي كه در صددند كه تخطئه كنند مكتب ما را، اسلام را تخطئه كنند، اينها قلمها را برمي دارند،اينجا به كنايه و در خارج به صراحت ، مي نويسند؛ و مكتب ما يكوقت در دنيا شكستمي خورد. شكست مكتب مصيبت بزرگ است . امروز مسئوليت طبقه روحاني ، مسئوليت پاسدارهاي اسلام ، مسئوليت حكومت اسلامي رئيس الوزراي اسلام ، نخست وزيراسلام ، مسئوليت امروز مثل سابق نيست . امروز مسئوليت زياد است . مسئوليت اين است كه اگر يك كاري ما بكنيم ، روحاني خداي نخواسته يك كاري بكند، در كميته ها يك كاري بشود، در دادگاههاي انقلابي يك كار خلافي بشود، پاسدارهاي انقلاب يك كاري بكنند، مردم يك كاري بكنند، بازار يك بازار غير اسلامي باشد، آنهايي كه براي مناقشه نشسته اند و چشمهايشان را دوخته اند به ما، آنها براي ما يك كاري مي كنند كه اصل مكتب ما شكست بخورد؛ يعني تا ابد اسلام دفن بشود. مصيبت اين است . و الامصيبت كشته شدن كه مصيبتي نيست ؛ خوب ، جوانهاي ما كشته شدند، در راه اسلام كشته شدند، شهيد شدند، هنيئا لهم . (1) اما كشته شدن و دفن شدن مكتب اهميت دارد. اين راحفظش كنيد.
كژيها و نادرستيها، به پاي اسلام
اي برادرهاي پاسدار من ! اي عزيزان ما! مبادا از شما يك مطلبي صادر بشود كه قلمهابرداشته بشود و نوشته بشود كه اسلام اينجوري است ؛ اينها هم مثل ساواكيهايند. اي آقايان روحانيون ! مبادا از روحانيون . . . ، حالايي كه يك قدرتي پيدا شده است ، يك چندنفر تفنگدار دور خودشان جمع كنند و يك كاري بكنند كه اسلام را لكه دار بكنند. امروزاگر از يك روحاني مطلبي صادر بشود كه برخلاف موازين باشد، آنهايي كه بايد ما رالكه دار كنند مي گويند اين هم آخوندها، الان ديكتاتوري كفش و عمامه ! بهانه دست مردم ندهيد. اسلام ديكتاتوري نيست . آنكه ديكتاتور است مسلم نيست . روحانيت ديكتاتور نيست . آنكه ديكتاتور است روحاني نيست . لكن قلمها برداشته مي شود ونوشته مي شود كه اينها همانها هستند؛ آن وقت ساواك بود، حالا پاسدار هست . نكندخداي نخواسته يكوقت يك [عملي ] از شما صادر بشود؛ از ما صادر بشود؛ از روحانيونصادر بشود؛ از كميته ها صادر بشود. اينها همه الان اجزاي مملكت اسلام است . ما ادعاداريم كه يك مملكت اسلامي حالا داريم . الان اينهايي كه به اسم دادگاه اسلام و كميته اسلام - عرض مي كنم - پاسداران اسلام و روحانيين اسلام [هستند]، الان ديگر آنطورنيست كه مثل رژيم سابق باشد كه اگر شما يك كاري مي كرديد به شما نسبت بدهند؛ اگرمن يك كاري مي كردم به من نسبت بدهند. الان يك وضعي ما داريم كه اگر خداي نخواسته يك قدم كجي برداريم ، اين را به اسم اسلام تمام مي كنند.
نابكاريهاي ما و سرشكستگي اولياي خدا
اين راجع به دشمنهاي ما. و اما اولياي خدا و خداي تبارك و تعالي مراقب ما هستند. ما"رقيب " داريم . (2) خداي تبارك و تعالي رقيب ما هست . "ملائكه الله " رقيب ما هستند.يعني پاسداري از ما مي كنند. مبادا يكوقتي نامه عمل شما برود پيش امام زمان - سلام الله عليه - و آنجا گفته بشود به امام زمان كه اين هم پاسدارهاي شما! و ايشان سرشكسته بشود.
آقا مسئله مهم است . قضيه ، قضيه كشت و كشتار نيست . قيام و نهضت ما، نهضت يك رژيم طاغوتي نيست . قيام و نهضت ما يك نهضت انساني است ؛ يك نهضت اسلامي است . ما به كتاب و سنت مي خواهيم عمل بكنيم . شما به كتاب و سنت بايد عمل بكنيد.اگر يكوقت نامه عمل يك روحاني را بردند و [به ] امام زمان - سلام الله عليه - دادند و آن ملائكه اللهي كه بردند دادند گفتند كه اين هم روحاني شماست ، اينها هم پاسداران اسلام شما، و امام زمان خجالت بكشد، "نعوذبالله " او علاقه دارد به شما.
شما ببينيد اگر اين آقا خودشان خيلي منزه است از پسرشان يك [خلاف ] صادربشود، خودشان سرافكنده مي شوند. اگر از خادمشان يك [خلاف ] صادر بشود،خودشان سرافكنده مي شوند. ما همه خادم هستيم . از ما توقع هست . از شما توقع هست .
شكست ناپذيري حكومتهاي مردمي
امروز روزي است كه بايد حفظ كنيد شما اسلام را؛ اسلام را بايد حفظ كنيد. حفظاسلام به اين است كه اعمالتان را تعديل كنيد؛ با مردم رفتار خوب بكنيد؛ برادر باشيد بامردم ؛ مردم را اينطور حساب نكنيد. رژيمهاي سابق مردم را از خودشان جدا مي دانستند.آنها در يك طرف بودند؛ مردم هم در يك طرف بودند. آنها مردم را مي كوبيدند؛ مردم هم آنها را اگر مي توانستند مي كوبيدند. امروز كه مردم جدا نيستند از پاسداران اسلام ،حكومت اسلام كه از مردم جدا نيست ، تو مردم است ، از همين مردم و از همين جمعيت است ، شما هم از همين مردميد و از همين جمعيتيد، شما كاري نكنيد كه مردم از شمابترسند. شما كاري بكنيد كه مردم به شما متوجه بشوند. شما كاري بكنيد كه مردم محبت به شما بكنند؛ پشتيبان شما باشند. اگر مردم پشتيبان يك حكومتي باشند، اين حكومت سقوط ندارد؛ اگر يك ملت پشتيبان يك رژيمي باشند؛ آن رژيم از بين نخواهد رفت .اينكه رژيم سابق از بين رفت ، براي اينكه پشتيبان نداشت ؛ ملت پشتيبانش نبود؛ ملت پشت به او كرد، بلكه خود ملت او را بيرونش كرد. رضاخان را وقتي متفقين از اين مملكت بيرون كردند، مردم شادي مي كردند، با اينكه در خطر بودند، جانشان در خطربود! لشكر غير بود، لشكر اجنبي بود، لشكرهاي اجنبي بودند [كه ] ريختند به ايران ، ولي چون رضاخان را بردند، مردم خوشحالي مي كردند. ما خودمان مطلع بوديم در بين مردم .اين مرد هم كه رفت كه ديديد چه شاديها كردند. براي اينكه پشتيبان نداشتند. كاري نكنيدكه مردم بگويند كه اي كاش نبود اين پاسدار! كاري ما نكنيم كه مردم بگويند اي كاش روحانيتي در كار نبود. مسئله مهم است . قضيه اين نيست كه من ساقط باشم ؛ قضيه اين نيست آقا ساقط باشند؛ قضيه اين است كه اسلام در خطر است . امروز اينطوري است وضع ما.
از وظايف پاسداري
همه ان شاءالله با هم متوجه به اسلام و وظايف پاسداري [بشويم ]. و وظايف پاسداري شغل بسيار شريف ، و بسيار پر مسئوليت است . شما تا صبح بيداريد و از اين مردم پاسداري مي كنيد؛ و براي خداست ؛ و در خطر هم هستيد؛ چه چيزي بالاتر از اين ؛ لكنكاري بكنيد كه مقبول درگاه خدا باشيد، اين زحمتهاي شما خداي نخواسته هدر نرود، وآن اين است كه به وظايف پاسداري عمل بكنيد. و آن اين است كه خودتان پاسدارخودتان هم باشيد. اين جنود ابليسي كه به باطن انسان هجوم مي كنند، پاسداري كنيدنگذاريد؛ ردشان كنيد؛ طردشان كنيد؛ نگذاريد كه وسوسه بكنند شياطين ، و خداي نخواسته يك عملي از شما صادر بشود كه اجر شما را از بين ببرد. شما خيلي اجر داريدپيش خدا؛ نگذاريد اين از بين برود.
و من اميدوارم كه همه طبقات اين ملت در تحت لواي اسلام با رفاه ، با سلامت ، باسعادت ، همه با سعادت باشند. اگر اسلام بيايد، در اسلام اين حرفها نيست كه اين سفيداست و آن سياه و اين كرد است و آن لر است ، آن روحاني است و آن چي ؛ تقوا ميزان است . اسلام اگر آمد، انسان بايد از خودش فقط بترسد؛ نه از حكومت مي ترسد؛ نه ازارتش اسلامي كسي مي ترسد؛ نه از ژاندارمري اش مي ترسد؛ نه از پاسبانش مي ترسد؛ نه از پاسدارش مي ترسد. هر كسي بايد از خودش بترسد كه اعمالش مبادا بد باشد.
و من اميدوارم كه اسلام به آنطوري كه ما مي خواهيم ، به آنطوري كه خداي تبارك وتعالي مي خواهد، در ايران پياده بشود. و همه اقشار، بدون اينكه فرقي باشد مابين مرزنشين و مابين مركزنشين ، بين فارس و ترك ، بين عرب و عجم ، بين كرد و غير كرد.هيچ فرقي در اسلام نيست ؛ و همه به حقوق خودشان مي رسند. از خداي تبارك و تعالي سلامت و سعادت همه را مي خواهم . خداوند همه را حفظ كند؛ غلبه بدهد.
پانویس :




بزرگتر کوچکتر 
خدمات تلفن همراه
مراجعه: 181,742,471