صحیفه امام خمینی ره - سخنراني - بيان خدمات روحانيون و رسالت خطير آنان - 5 مهر 1358

عنوان : بيان خدمات روحانيون و رسالت خطير آنان
نوع : سخنراني
تاریخ شمسی : 5 مهر 1358
تاریخ قمری : 5 ذي القعده 1399
مکان : تهران ، جماران
جلد : 10

متن :
بسم الله الرحمن الرحيم
لزوم هوشياري روحانيون
من هر وقت چشمم به اين جمالهاي نوراني مي افتد و اين جنود رحماني ، مسرورمي شوم .
من اميدوارم كه در اين وقتي كه ما و شما احتياج داريم به اينكه اسلام را آن طوري كه هست عرضه كنيم به عالم ، شما موفق بشويد. همان طوري كه تا حالا موفق بوديد و تا حالاپيروزمند بحمدالله بوديد، از اين به بعد هم با طرحهايي كه خودتان مي دهيد و بااجتماعاتي كه خودتان داريد، پيروزمند از آب درآييد. من تمام نگرانيم اين است كه ماروحانيون ، معممين - كه بايد به حسب وظايف الهي كه داريم پاسدار اسلام باشيم و اسلام را به آن طوري كه هست عرضه كنيم - من خوف اين را دارم كه آنهايي كه مي خواهند با مامناقشه كنند - و اگر ديده باشيد، مناقشه مي كنند. و اخيرا هم جزوه نوشته اند راجع به اين -يك وقت خداي نخواسته از طرف ما هم بهانه اي دست آنها داده بشود، حالا كه بهانه ندارند مي گويند كه روحانيون استبداد مي كنند! روحانيون مي خواهند فرصت طلبي بكنند؛ روحانيون مي خواهند قبضه بكنند همه چيز حكومت را؛ روحانيون انحصارطلب هستند؛ قشر مذهبي انحصارطلب است ! و اين حرفهاي نامربوطي كه هركس توي خانه اي مي نشيند و مي نويسد، بدون اينكه نظر كند كه روحانيون تا حالا چه كرده اند، و حالا درچه حالي هستند.
خدمات روحانيون در پيشبرد نهضت
اينها غافل از اين هستند كه اين روحانيون بودند كه شما را از اين زاويه ها بيرونكشيدند؛ و الا شما مدفون بوديد. شما اشخاصي بوديد كه يا طرفدار رژيم بوديد - و باصراحت به من بعض سران شما مي گفتند كه رژيم باشد - و يا اگر طرفدار هم نبوديد،جرات يك كلمه گفتن نمي كرديد، جرات اينكه قلم برداريد و يك مقاله بنويسيد، يك سطر بنويسيد، نداشتيد. شما را رژيم سابق مدفون كرده بوده ؛ و روحانيون شما را از زيرخاك بيرون آوردند.
اين روحانيوني كه شما حالا مي گوييد انحصار طلب اند، اينها شما را از انحصار بيرون آوردند. اينها حصر را برداشتند؛ نه اينكه منحصر كردند. حالا هم كه بيش از يك ميليون از مردم عادي و اشخاصي كه بسياريشان زيادي و فقط بخور و بخواب هستند در ادارات ما هستند، در سرتاسر كشور بيشمارند ببينند اگر پنجاه نفر روحاني را در اداره ديدند، آن وقت بگويند انحصارطلب ! اين نهضت را با قدرت روحانيت و اسلام - كه ملت ما اسلامي بودند و علاقه به اسلام و كاركنان اسلام داشتند - به اينجا رساندند. و شما به جاي اينكه تشكر كنيد از اينها كه شما را از خارج ايران به داخل كشاندند، شمايي كه در خارج ايران بعضيتان به سر مي برديد و جرات اينكه به مرز ايران وارد بشويد [نداشتيد] زحمات ملت ما - كه در راسش روحانيت بود - شما را از خارج به داخل كشاند و شما را از زاويه هابيرون آورد و شما را از سكوت به صحبت كشاند، قلمهاي شكسته شما را دوباره تجديدكرد، شما به جاي اينكه از اينها تشكر كنيد، از شما هم اجر و مزدي هيچ وقت نخواستند ومنصبي و اداره اي اينها نمي خواهند، عوض اينكه قدرداني كنيد از اينها، مي گوييد كه ،اظهار تاسف كه ، مبادا يك وقت جوري بشود كه ملت ما كذا! آخر تو كي هستي كه "ملت تو"؟ ملت به تو چه كار دارد!
رفراندم جمهوري اسلامي ؛ پيروزي مذهب
ملت آني است كه به جمهوري اسلامي نود و هشت و نيم ، قريب نود و نه ، به جمهوري اسلامي راي داد، كه شما مي گفتيد اسلامش نه . همين شماهايي كه حالا اين حرفها را مي زنيد آن وقت هم مي زديد. شماي "اسلام نه "ها همه قوايتان را روي همگذاشتيد و يك درصد، و يك قدري بيشتر، داشتيد. با اينكه خيانت هم كرديد! نود وهشت و يك مقداري زيادترش مال توده مردم و مسلمانها بود؛ مال مذهبيها بود؛ يعني برد مذهب بود، و شما حالا از مذهب مي ترسيد. آخر شما چه كاره هستيد كه مي گوييدروحانيون مي ترسيم ملت را . . .
ملت ما اين ملتي است كه به مجلس خبرگان وقتي كه مي رسد، روحاني تعيين مي كند،يا آني كه نظير روحاني فكر مي كند؛ الا نادر كه با زور و با فشار و تقلبشان است . شما ملت را هيچ حساب نمي كنيد، و بعد مي گوييد "ملت ما"! ملت شما - يعني ملت ايران - اين است كه وقتي كه به او مي گويند كه وكيل بفرست به مجلس خبرگان ، مي فهمد چه مي كند.مجلس خبرگان يك مجلسي است براي تشخيص و پياده كردن يك قانوني كه با اسلام مخالف نباشد. ما جمهوري اسلامي مي خواهيم ، ما كه جمهوري مثلا دمكراتيك نمي خواهيم ، جمهوري غربي يا شرقي را نمي خواهيم ، ما جمهوري اسلامي مي خواهيم .
پاسخ به اتهامات دشمنان
وقتي ما جمهوري اسلامي مي خواهيم ، مردم مي فهمند كي را بايد براي تشخيص احكام اسلام توي مجلس ببرند. شما مي خواهيد كه مردم بيايند شما را تعيين كنند كه اعتقاد به اسلام نداريد! يا اگر داريد، يك اسلام خشكي كه اصلش كار نداشته باشد به هيچ كاري ، شما را بيايند و تعيين بكنند؟! ملت تعيين كرده ، شما چه مي گوييد؟ "ملت ما"يعني چه ؟ شما كي هستيد كه "ملت ما" مي گوييد؟ ملت آن است كه تعيين كرده سرنوشت خودش را، قانون اساسيش را داده دست يك دسته اي ملا و مجتهد در مجلس ؛ به چه اشكال داري ؟ مي گوييد كه ما بزور بايد اين آقايان را كنار بگذاريم ؛ و يك دسته مثلادمكرات بياوريم توي كار، زوري كه نيست ! شما مي خواهيد از قوانين عالم فرار كنيد؟شما خوف چه داريد؟ شما خوف اين داريد كه ملت ما مبادا پيروز بشوند. خوب ، ملت است اين آخر. تويي كه ، شمايي كه ، دم مي زنيد از اينكه دمكراسي - دمكراسي دروغ ،دروغي دم از آن مي زنيد - كجاي دمكراسي به هم خورده است ؟ تا حالا رفراندمش بازور بوده و سرنيزه بوده ؟ مجلس خبرگانش با زور بوده ، و سرنيزه بوده ؟ علماي بلادش ،كه اين قدر زحمت كشيدند و آن وقتي كه شما در خواب بوديد و يا آن بالاها نشسته بوديد و استفاده مي كرديد و از خود دولت طاغوتي هم استفاده مي كرديد، اينها توي زندانها رنج مي بردند و در تبعيدگاهها به آنها رنج مي دادند، اينها فرصت طلب اند، وشماها كه حالا كه راه يك قدري صاف [شده ] ريختيد سر اين سفره ، فرصت طلب نيستيد؟ چه ديكتاتوري علماي اسلام كرده اند؟ كدام ديكتاتوري ؟ خوب ، نشان بدهيدبگوييد فلان جا با زور، با فشار، با چه ديكتاتوري كرده اند. دادگاههاي اسلامي كه پيداشده است ، اين دادگاهها آنهايي را كه محاكمه كرده اند، شما آنها را مي خواهيد تطهيربكنيد كه مي گوييد ديكتاتوري كردند؟ يعني آنها را با ديكتاتوري كشته اند؟ نصيري (1) وامثال نصيري را. شما حالا قلمهاتان را برداشتيد گريه مي كنيد براي نصيري و براي هويدا(2) و براي محمدرضاخان ، آن وقت خودتان را "ملي " مي دانيد! آدم مي دانيد. مااگر جلوگيري از اين ملت نكنيم ، براي شما خطر همه چيز پيش مي آيد، ما جلوگيري مي كنيم . ما ميل نداريم كه ملت ما خداي نخواسته يك وقت چه بشود كه مي خواهند زوربگويند و ما چه . ملت ما با آرامش ، با آزادي ، ملت ايران با آزادي ، با آرامش ، راي داده ؛يك عده اي را تعيين كرده است براي اينكه قوانين را بفهمند كه اين قوانين مخالف بااسلام نباشد، براي اينكه جمهوري اسلامي است ؛ شما مي گوييد كه آقايان بروند كنار!آقاياني كه ملت قرار داده اند بروند كنار، كه براي ملت ما چه بشود؟ خوب ، ملت اينها راقرار داده اند؛ ملت ما [خواهان ] چي است . شما بياييد از اين ملت بپرسيد كه شما چي مي خواهيد، تا ثانيا بيايند باز همان صد، الا يكيشان يا يك و چندشان ، بگويند كه ما اسلام را مي خواهيم ؛ ما احكام اسلام را مي خواهيم ؛ ما قوانين اسلام را مي خواهيم . آخر چرا درمقابل يك ملت نشسته ايد؟ چهار نفر نشسته ايد! چهار نفري كه تا حالا نفستان درنمي آمده ! حالا كه روحانيون ، اسباب اين شده اند كه شما نفس بكشيد، نفس بر ضد اينهامي كشيد، آخر اين صحيح است ؟ اين انصاف است ؟ شما انصاف داريد كه اينهايي كه شما را از آن كنجها بيرون آوردند ظاهر كردند، حالا اعلام وجود كرده ايد؟ و هيچ كس هم به شما اشكال نكرده ، اينها زحمت كشيده اند شما اعلام وجود كرده ايد؟! ملت زحمت كشيده ، و اين دسته از مردم بوده اند كه ملت را دعوت كرده اند به اسلام و مردم اين كار را كرده اند. حالا شما از اسلام مي ترسيد و از مذهب مي ترسيد و از انحصارطلبي مذهبيون ؟! چه انحصارطلبي كرده اند؟ مذهبيون كجا انحصارطلبي كرده اند؟ آنها كه همه شما را [آزاد كرده اند]. در يك ميليون و نيم ، يا نزديك به اين ، افرادي كه مشغول به كارهستند و دولتي هستند اينها كدامشان وارد شدند در مشاغل دولتي و ميخواهند مشاغل دولتي را بگيرند؟ بله ، يك چندتاشان براي نظارت در امري كه مبادا فلان شخص درفلان جا خلاف بكند، براي نظارت ، آنجا هستند. چرا انسان بايد اين قدر بي انصاف باشد؟ اين قدر با دشمن اسلام باشد؟ اين قدر دشمن روحانيون باشد؟ خوب ، دولت سابق هم همين طور بود؛ با اسم اينكه ملت بايد چه بشود و اسلام بايد چه بشود، چه بشود، همين روحانيون را كوبيد و همين مذهب را كوبيد و همين مذهبيون را! شما هم كه حالا آمديد و قلمهايتان روي كار آمده ، همان حرفها را داريد مي زنيد. اين راجع به آنها.
لزوم پرهيز روحانيون از ارتكاب هرگونه خلافي
راجع به خودمان ؛ شما آقايان ، و همه علماي اسلام ، همه علماي ايران ، الان در يك وقت حساسي واقع شديد كه اگر خداي نخواسته از يكي از جوانهاي شما يك كار خلاف ببينند، همين آدمهايي كه نشسته اند آنجا و مواظب اند كه مبادا اسلام پيروز بشود، همينهاشروع مي كنند به قلمفرسايي و شما را متهم مي كنند به اينكه اينها اين كاره اند. از آن روزتا حالا منطق اينها اين است ! از آن روز تا حالا ما گرفتار ديكتاتوري پهلوي بوديم ، رژيم سلطنتي بوديم ؛ از حالا به بعد گرفتار ديكتاتوري عبا و عمامه هستيم . شمايي كه تا حالاديكتاتوري نكرديد، همه عالم مي دانند كه شماها فشار به كسي نياورديد كه برو راي بده ،همه عالم مي دانند كه شما فشار به كسي نياورديد كه اين آقا را براي مجلس مثلا خبرگانتعيين كن ، مردم آزاد رفتند تعيين كردند، حالا كه اين طوري است ، و شما كاري انجام نداديد الا اينكه در هر دادگاهي يك قاضي روحاني هم بوده است و اين مجرمين را -اينهايي كه پنجاه سال اين مردم را داغ كردند و پدر اين مردم را درآوردند و جوانهاي مارا كشتند و امر به كشتن كردند - اين يك عده معدود را، اين روحاني كه در يك دادگاهي بوده نظارت كرده ، يك حكم كرده است ، حالا با اينكه يك همچو قصه اي بوده ، اينهاصدايشان درآمده . و من مي دانم كه اصلا آن رگ گبريت (3) در اينجا هست ! آن رگ "مليت "، آن رگ هست باز - يعني خونشان ، خون "ملي " به آن معنايي كه گبرها مي گويندهست . نه اين گبرها كه بسياريشان آدمهاي شريفي هستند، هيچ ضرري هم به ما از ناحيه اين گبرها نمي رسد، آن گبرهاي سابق .
وظيفه شرعي - الهي روحانيون
چنانچه خداي نخواسته از من و شما يك مطلب خلافي صادر بشود كه روي موازين اسلام نباشد، در كميته ها هستيد، در دادگاهها هستيد، در هر جا هستيد، بين پاسدارهارئيس پاسدار هستيد، همين از اين مسائلي كه الان موجود است و بايد هم باشد، اگرخداي نخواسته از يكي از شما يك مطلبي را ببينند كه برخلاف موازين بود، اينهايي كه غرض با شما دارند شروع مي كنند به تاخت و تاز. و نه شما، روحانيت را، و نه روحانيت را، اسلام را متهم مي كنند به اينكه جمهوري اسلامي هم همان رژيم شاهنشاهي است باعوض شدن لفظ! پس من و شما، همه ما و همه معممين و همه روحانيون ، يك وظيفه شرعي الهي داريم براي حفظ حيثيت اسلام و حيثيت نهضت اسلامي ، كه غير از قضيه اين است كه يك كسي بخواهد خودش آبروي خودش را از بين ببرد - آن هم برايش جايزنيست ، آن هم حرام است - لكن اگر يك مطلبي از من و شما صادر بشود كه موجب اين بشود كه اينها روي اسلام حساب كنند، و عمل ما را پاي اسلام حساب بكنند و پاي مطلق روحانيون حساب بكنند، اگر يك همچو كاري بشود، ما اسباب اين شديم كه اسلام راشكست داديم ؛ چهره اسلام را به جور منكر نمايش داديم . و اين يك مسئله مهمي است براي همه ما. من كه يك طلبه هستم و شما كه آقايان هستيد، همه مان ، در اين امر شركت داريم . مشتركيم در اينكه بايد حفظ كنيم اين آبروي اسلام را. و او به اين است كه قدمهاي خودمان را متوجه باشيم كجا مي گذاريم ؛ كارها چه جور انجام مي گيرد؛ قلمهاچه جور به كار مي افتد. خيال نكنيد كه امروز قضيه شما و من است ، امروز قضيه اسلام است ؛ يعني ما در يك حالي الان واقع هستيم ، در يك وقت حساسي واقع هستيم ، كه امرداير بين اين است كه - خداي نخواسته ، خداي نخواسته ، و نخواهد شد ان شاءالله - اسلام زير پاي ما دفن بشود و برود سراغ كارش ، شما خيال نكنيد اگر در اين نهضت خداي نخواسته روحانيت اسلام شكست بخورد، شكستي است كه تا آخر ديگر شكست است -و بين اينكه پيروز بشويم ان شاءالله و مي شويم و اسلام را به آن طوري كه هست در اين مملكت پياده كنيم تا همه بدانند اسلام چه هست .
اسلام ؛ متاعي است ارزشمند
اين را كرارا گفتم كه ما يك متاع خيلي ارزشمندي داريم و داشتيم ، عرضه عرضه اش را نداشتيم . مثل يك كسي كه يك متاع بسيار خوبي دارد توي انبار، نمي تواند بيرونش بياورد؛ [و] تا عرضه نكند، مشتري پيدا نمي كند. ما يك متاع باارزشي داريم كه همه اين مكتبهايي كه اسمشان را مكتب "مترقي " مي گذارند در مقابلش هيچ اند، و مع الاسف نتوانستيم عرضه اش كنيم ، مدفون شد توي كتابها، توي كتابها مدفون شد! بيرون نيامد.مدفون شد پيش خود اهل علم و توي مغزهاي اينها و بيرون نيامد. نتوانستيم از اسلام استفاده آن طوري كه بايد باشد بكنيم و نتوانستيم عرضه كنيم به عالم كه اين متاع ماست تاببينند متاع ما چيست . اينها ترس اين را دارند كه اين متاع را ما بتوانيم عرضه كنيم . شما اين را بدانيد، اينهايي كه الان به ضد روحانيت و به ضد مذهب ، منتها با پوشش اينكه نخيرمذهب چه طور، چه طور، به ضد اينها قلمفرسايي مي كنند و قيام مي كنند، اينها خوف اين را دارند كه ما يك وقتي بتوانيم عرضه كنيم اين متاع را به عالم . وقتي عرضه بكنيم ، اينهايي كه دم از آن مسائلي مي زدند كه واقعيت نداشت ، اينها بايد بروند كنار، سراغ كارشان ؛ يا ملحق بشوند به اين جمعيت . و اينها كه استفاده جو بودند و نمي دانم كلاهبرداربودند و از اين مسائل ، آنها هم بايد بروند سراغ كارشان ، يا ملحق بشوند و برگردند.
ترس دشمن از عرضه فراگير اسلام
خوف اين را دارند كه مبادا اين متاع بزرگ عرض بشود. اگر عرضه شد، فقط ايران نيست ، فقط ممالك اسلامي نيست ، همه ممالك قبولش مي كنند. اگر ما همچو عرضه اي داشته باشيم كه آن طوري كه اسلام هست در ايران ، ما درست بكنيم ، الان همه خوف دارند از اين ؛ يعني آنهايي كه نمي خواهند چپاولگريشان دست به آن بخورد الان خوف دارند - چه آنهايي كه در اينجا هستند و بودند، و چه آنهايي كه نيستند خارج مرزند. اينهاخوف دارند، اينها مي ترسند كه اگر اسلام آن طوري كه هست پياده بشود، نه اين شيخ ديگر توي كار باشد و نه آن جمهوري توي كار باشد؛ اينها خوف اين را دارند، و لهذانمي توانند تحمل كنند اين مطلبي را كه در ايران واقع شده . و ما بايد كوشش كنيم ان شاءالله تا اين مطلب تحقق پيدا بكند؛ و عرضه بشود اين اسلام ؛ عملا در خارج تحقق پيدا بكند.و من اميدوارم كه شما آقايان موفق باشيد، و در سايه پرچم اسلام . [يكي از حاضران مي گويد: در سايه پرچم شما] و امام مي فرمايند: همه در سايه پرچم اسلام .
پانویس :




بزرگتر کوچکتر 
خدمات تلفن همراه
مراجعه: 181,116,602