صحیفه امام خمینی ره - سخنراني - ويژگيهاي سران حكومت اسلامي - 26 تير 1358

عنوان : ويژگيهاي سران حكومت اسلامي
نوع : سخنراني
تاریخ شمسی : 26 تير 1358
تاریخ قمری : 22 شعبان 1399
مکان : تهران ، شميران ، دربند
جلد : 9

متن :
بسم الله الرحمن الرحيم
در حكومت اسلامي ، فرمانفرمايي و فرمانبري نيست
از جمله تحولاتي كه بايد بشود و شما آقايان بايد كوشش كنيد، اين است كه به اين كلمه "فرماندار" مغرور نشويد كه شما فرمانداريد. اين كلمه فرماندار، مال وقتي است كه فرمان باشد و فرمانبر باشد، و برادري نباشد و طبقه اي طاغوتي باشد، مردم ديگرفرمانبردار آنها، در صورتي كه در اسلام مطرح نيست . آنهايي كه سرتاسر كشور اسلامي را اداره مي كردند، آن هم آن كشوري كه از حجاز تا مصر، افريقا، عراق ، ايران و همه اين ممالك اسلامي كه مي بينيد، اروپا هم يك مقداري اش تحت فرمان بود، مع ذلك اينطورنبود كه معاملاتشان با رعيت ، معامله فرمانفرما و فرمانبر باشد. خود رسول اكرم - صلي الله عليه و آله و سلم - وضعشان با مردم مثل يكي از سايرين بود، يكي از اشخاص بود. نه يك منزل فرمانفرمايي داشتند و نه در محافل كه بودند يك امتيازي بود كه مردم ببينند كه اين بالا نشستن است و پايين نشستن ، اين مسائل مطرح نبود. بعضي از اين عربها كه ازخارج مي آمدند و وارد مسجد مي شدند، پيغمبر را با سايرين نشسته بودند، وضع جوري بود كه نمي شناختند كه خوب ، كدام يكي پيغمبر است و كدام يكي اصحاب ، مي پرسيدندكه كدام يكي تان هستي ؟ براي اينكه وضع نشستن دور بود و حتي حالا شما اينجا مي بينيدكه يك پتو اينجا انداخته اند و يك اشخاصي هم اينطوري نشسته اند، كه اگر يكي ازخارج بيايد يك امتيازي قائل مي شود، نبود. حضرت امير - سلام الله عليه -همان روزي كه بيعت با وي كردند - بيعت به خلافت رسول الله - همان روز بيل و كلنگش را برداشت و رفت سراغ يك جايي كه كار مي كرد، خودش كار مي كرد، دستش پينه داشت . وضع سردارها با اين سردارهايي كه حكومتهاي بلاد بودند با مردم وضع ، وضع فرمانفرمايي و فرمانبرداري نبوده است . وضع خدمت بوده است كه فرمانفرماهاخدمتگزار مردم بودند. اين انفصالي كه شما ديديد در زمان رژيم سابق و طاغوت كه بين حكومتهاي بلاد، استاندارهاي بلاد با مردم يك جدايي بود كه هر كدام دشمن ديگري بودند، مردم اينها را به صورت يك دشمن حساب مي كردند ولو اينكه خدمتگزار هم بودند، لكن مردم نمي پذيرفتند، اين براي اين بود كه وضع رژيم اينطور بود.
مردمي نبودن رژيمهاي سلطنتي و طاغوتي
رژيمهاي سلطنتي و طاغوتي هر جا كه هستند، وضع رژيم اينطور اقتضا مي كرد كه بايك تشريفاتي و با يك هياهويي مردم را از خودشان رم بدهند، بترسانند و لهذا مردم پشتيبان نبودند. در وقتي كه من بچه بودم ، در خمين يك حكومتي بود كه اين يكي ازخوانين آن اطراف را گرفته بود و حبس كرده بود، بعد از همان خوانين چند نفري باتفنگ آمدند و حكومت را گرفتند و بردند و مردم هيچ عكس العملي نشان ندادند، بلكه خوشحالي هم مي كردند! اين مال حكومت ، مال رضاشاه را حساب بكنيد، و مال محمدرضا. شما اكثرا يادتان نيست ، وقتي كه متفقين - وقتي كه امريكا و عرض كنم كه انگلستان و روسيه و اينها - آمدند به ايران و ايران را گرفتند، همه چيز مردم در معرض خطر بود، در عين حال وقتي رضاشاه را از اينجا بردند بيرون ، مردم شادي مي كردند، كانه همه آن ناراحتيها به رفتن رضاشاه ترميم شد. محمدرضا هم شما شاهدش بوديد كه وقتي كه از اينجا رفت - من نبودم در ايران ، لكن گفتند - ايران غرق شادي بود. اين راديگر شماها ديديد، چرا؟ براي اينكه جدا بودند اينها از ملت ، فرماندار - به قول شما - ازملت جدا بود. وقتي كه يك حكومتي ، آن وقت هم اين متعارف بود كه وقتي حكومت معزول مي شد، فرار مي كرد فرماندار يك جايي . اين كرارا اين ديگر مسئله اي بود كهآن وقتها كرارا اتفاق مي افتاد، شايد در زمان اينها نشد، اما قبلا اين مسئله بود كه فرمانداريك جايي ، حكومت يك جايي ، وقتي حكم عزلش مي آمد، نمي توانست آنجا ديگرباشد فرار مي كرد، شب فرار مي كرد كه مبادا مردم غارتش كنند؛ بريزند و چه بكنند، براي اينكه از مردم جدا بودند. آن وقتي كه قدرت دستش بود، با مردم بدرفتاري مي كرد، مردم از او جدا؛ او از مردم جدا. آن وقتي كه معزول مي شد بايد فرار كند برود. اگر چنانچه اين محمدرضا گوش كرده بود آن چيزي كه به او تزريق مي شد، گفته مي شد كه با مردم ملت بايد آن كسي كه خيال مي كند كه راس است با ملت بايد بسازد تا اينها پشتيبان او باشند؛ اگرملت پشتيبانش بود، خوب ، اين قضايا پيش نمي آمد، كاري كرده بودند. و طاغوتها اين كار را مي كنند، و طاغوتها هم براي اين ، اين كار را مي كنند كه خودشان از مردم مي ترسند، خائن هستند، به مردم خيانت كرده اند، ظلم كرده اند، از مردم مي ترسند. وقتي كه بنا شد از مردم ترسيدند، بايد يك قوايي تهيه كنند براي حفظ خودشان و با اين قوامردم را بترسانند. اينكه قواي انتظامي در زمان طاغوت و هر طاغوتي ، قواي سركوبي ملت است - الان هم در جاهاي ديگر همين جور است - حالا الحمدلله ايران ديگر اين نيست و اميدوارم كه نشود ديگر. اما الان هم شما ملاحظه كنيد، پايتان را از ايران بگذاريد، هر جا برويد، قواي انتظامي براي سركوبي مردم است - اين براي اين است كه حكومت از مردم نيست ، جداست . نه فقط جداست ، حكومت را مردم مخالف مصالح خودشان مي بينند؛ دشمن خودشان مي بينند پشتيباني كه ندارند، دشمني دارند. اگر يك دشمني رو بياورد، اينها هم با او همراهي مي كنند.
جدايي دولتها از ملتها، منشاء گرفتاريها
اين جدايي دولتها از ملتها منشاء همه گرفتاريهايي است كه در يك كشوري تحقق پيدامي كند. اگر آنطوري كه اسلام طرح دارد راجع به حكومت و راجع به ملت ، حقوق ملت بر حكومت ، حقوق حكومت بر ملت ، اگر آن ملاحظه بشود و مردم به آن عمل بكنند،همه در رفاه هستند؛ نه مردم از حكومت مي ترسند، براي اينكه حكومت ظالم نيست كهاز آن بترسند، همه پشتيبانش هستند؛ و نه حكومت فرمانفرمايي مي خواهد بكند؛حكومت هم خدمت مي خواهد بكند. مسئله ، مسئله خدمتگزاري دولت به ملت است ؛ نه فرمانفرمايي دولت به ملت . همين فرمانفرمايي جدا مي كند شما را از ملت ، و ملت را ازشما و منشاء مفاسد زياد مي شود. اگر جوري باشد كه وقتي رئيس دولتي نخست وزيرش ،رئيس جمهورش بيايد توي مردم ، با مردم باشد؛ فواصل نباشد، آنطور فواصلي كه درطاغوت هست . فرماندارها با مردم فواصل نداشته باشند كه مردم پشت اتاقش بيايندبايستند و راهشان ندهند و چه . البته با عدالت راه بايد بدهند، نه اينكه ؛ هرج و مرج نباشدكه هر كس آمد، بخواهد جلو بيفتد. يك موازيني كه خود شما مي دانيد. اما مردم ازكارهاي شما احساس كنند كه شما از خودشان هستيد و مي خواهيد خدمت كنيد بهشان ،نمي خواهيد فرمانفرمايي كنيد و نمي خواهيد مردم را تحت فشار قرار بدهيد، ونمي خواهيد ظلم بكنيد، اين حرفها نباشد، مثل سابق نباشد كه اجاره مي دادند يك استاني را، اجاره رسمي بود. چقدر بدهد تا اينكه اين در اين استان برود، و آن وقت [كه ] رفت بايد چقدر بدهد و چقدر درآورد تا آن را ادا كند، و براي خودشان چقدر باشد؛ قضيه "تيول " بود! يك جايي را به يك نفري مي دادند به اجاره ، تيول مي دادند، اين بايد برودمردم را آنقدر بدوشد كه اين مقداري را كه بايد به مثلا آن نخست وزير آن وقت ، يا آن -فرض كنيد كه - فرمانفرما و آن كسي كه در راس بود بايد ادا كند، ادا كند. خوب ، قهراخودش هم كه رفته براي اين كار براي خودش هم ببندد بار خودش را! وقتي وضع اينطورشد كه از اول آن كسي كه صدر اعظم بوده است - آن وقت ، صدر اعظم آن وقت منشاءامور بود - صدر اعظم اين حكومت ، استانهايي را كه مي خواست بفرستد اجاره مي داد به تيول او، اين استان ، استان كرمان است ، كم درآمدتر است ، كمتر! استان خراسان زيادتردرآمد دارد؛ استان آذربايجان زيادتر، روي درآمد آنجا و اينكه ثروتمندهاي آنجاچقدر هستند؛ چقدر مي شود از آنها اين استفاده بكند! وقتي بنا شد سند اجاره بندي يك استاني دست يك حاكمي باشد و يك چيزي داده باشد براي اين كار، خوب ، بالاخره بايد برود مردم را داغ كند و مي كردند، مردم را داغ مي كردند و از آنها چيزيمي گرفتند، البته سابق همين بود؛ نه اينكه در زمان اينها؛ زمان اينها به فرم ديگري بود، اينطور بود، مايادمان است رژيم اينها را. در رژيمهاي سابق غير از اين رژيم ، آنها هم اينطور بوده اند.
رژيم سلطنتي ، رژيمي است غلط و بي منطق
وضع رژيم سلطنتي اصلا اين است و از اول يك رژيم غلطي بوده . از اول يك رژيمي بوده است كه بي منطق بوده است . حالا من يك كلمه اش را براي شما مي گويم : مافرض مي كنيم كه تمام ملت - فرض است ، و الا واقعيت كه ندارد - تمام ملت جمع شده اندو يك كسي را براي خودشان مثلا سلطان قرار داده اند. بسيار خوب ، اختيار دارند مردم يك كسي را انتخاب كنند، انتخاب كردند. خوب ، اين ملتي كه حالا هستند حق دارند، درحومه زندگي خودشان اختيار دارند كه يك كسي را قرار بدهند. خوب ، براي صد سال بعدي كه اين آقايان هيچ نيستند چه حقي دارند؟ شما چه حقي داريد كه براي اولادتان واولاد اولادتان كه الان نيستند سلطان انتخاب كنيد؟ سلطنت ، سلطنت ميراثي بود. ما فرض مي كنيم با انتخاب ، دولت يك سلطنتي را امضا كردند؛ به چه حقي ملت مي تواند براي نسلهاي آتيه اش سرپرست قرار بدهد؟ خودشان اختيار دارند، بايد خودش انتخاب كند،و لهذا سلطنت از اول غلط بوده .
تفاوت رژيم سلطنتي با نظام جمهوري
جمهوري يك مطلب صحيحي است ؛ براي اينكه هر مملكتي وقتي قرار دادند، خوداين تا چهار سال ، پنج سال است ، بعد از چهار سال و پنج سال ، باز ثانيا بايد قرار بدهند.ديگر براي نسلهاي آتيه ارثي نيست ، كه يك كسي چنانچه پسرش هم هر چه باشد بايدبشود! حالا كه رضاخان شد، بعدش محمدرضا باشد، و بعد هم باز "رضا"، (1) و بعد هم بازمحمدرضا، و بعد هم رضا و همين طور ادامه پيدا كند! و لهذا اصلا منطقي نيست سلطنت به اين معنايش ؛ به اين معنا كه يك سلطنت ميراثي . اگر جمهوري ميراثي باشدمنطقي نيست ، منطقي آن است كه كار دست خود ملت باشد. ملت يك كسي را مي آيدانتخاب مي كند، آن هم انتخاب آزاد مي كند، و يك كسي را رئيس جمهور قرار مي دهد،ملت اختيار دارد كه يك كسي را براي خودش رئيس جمهور قرار بدهد، بعد كه چهارسال گذشت ، باز همين ملت است و همين بساط، باز يكي ديگر را قرار مي دهند، يا اگراين آدم خوبي بود، همين را قرار مي دهند. تكليف صد سال بعد را من و تو نمي توانيم تعيين كنيم . ما حق داريم براي خودمان ؛ مثل اين است كه ما يك نفر را فرض بفرماييد كه وكيل كنيم از جانب آن آدمي كه مرده ! نيامده است ، يا آن آدمهايي كه رفته اند! به من چه ربط دارد؟ اين اصلا يك رژيم غيرمنطقي بوده است . حالا هم هر جا باشد غيرمنطقي است ، ولو انگلستان باشد، انگلستان هم حالا سلطنتي است . البته آن سلطنتي كه آنهامي كنند سلطنت اينطوري نيست كه ماها مي كنيم ؛ لكن مع ذلك يك مسئله غيرمنطقي است .
وظيفه مجريان و ناظران انتخابات
حالا شما كه مي خواهيد در اين انتخابات البته نظارت كنيد، شما بايد توجه كنيد كه اين رژيم ، رژيم انساني - اسلامي است ؛ رژيم طاغوتي نيست . يك كلمه نبايد شماهامطلبي بگوييد كه تحميل اسمش باشد؛ فضلا اينكه يك عمل بكنيد. مردم آزاد،همان طوري كه در رفراندم بود، آزاد بودند مردم . مردم را بايد آزاد بگذاريد. بله ،وسايلش را شماها فراهم مي كنيد، نظارت بر اينها كه مبادا يكوقت خيانت بشود در اينطورچيزها. مثل سابق نباشد كه مي بردند و هر چه مي خواستند مي ريختند تويش و مي آوردندو عرضه مي داشتند! نظارت باشد بر صندوقها به طوري كه هيچ كس نتواند خيانت كند.صندوقها، دست امينها باشند، امين از ملت باشد كه بعد صحبت نشود براي شما كه فلان فرماندار مثلا دخالت كرد در اين امر.
در حكومت اسلامي وضع اين است كه شماها الان در انتخابات بيش از حق نظارت وفراهم كردن وسائل به آنقدري كه بايد حكومتها فراهم كنند، بيشتر از اين حق نداريد؛ كهخداي ناخواسته يكوقتي نسبت بدهند به اينكه اينها براي خاطر طرفداري از يك نفر آدم - فرض كن يك كاري كردند - صندوق عوض شده ، اين را بايد خيلي توجه به آن داشته باشيد. هم آزادي ملت را - راه دادن ملت را در آنجايي كه مي خواهند راي بدهند - و هم امانت در حفظ [آرا و صندوقها] كه تحت مراقبت يك عده اشخاص امين از دولت و ازملت ، اشخاص امين تحت نظرشان باشد كه بعد صحبت نشود كه خوب ، اين هم اين رژيم و اين هم اين انتخابات و انتخابات اينجا هم مثل آنجا. اين بايد خيلي مورد توجه آقايان باشد كه اصلا يك تحولي در ايران ان شاءالله بشود يك تحول روحي . تحول روحي يعني فرماندار خودش را "فرماندار" حساب نكند. من دلم نمي خواهد اصلا اين اسم را ببرم ؛چنانچه "سلطان " هم دلم نمي خواهد اسم ببرم . اين اسم را هم اگر آقايان خودشان بنشينندبا هم يك اسم بهتري ، قشنگي ، انتخاب كنند. من ديگر به اين كار ندارم ، من دوست ندارم اين را، چنانچه سلطنت مثلا سلطان . من گاهي خيلي ناراحت مي شوم از اينكه مثلاامام عصر - سلام الله عليه - را مي گويند "سلطان السلاطين ". خليفه الله است . در هرصورت ، عمده عمل است ، حالا اسمائش خيلي مهم نيست ، ولو اينكه بهتر اين است كه تغيير بكند، عمده عمل است كه به عمل نشان بدهيد كه در اين انتخابات كه يك انتخابات ملي آزاد [است ]. هر كس هر جا هر كس را دلش بخواهد راي بدهد. وقتي اكثريت آوردند، البته مردم صالح اسلامي را مردم قرار مي دهند. اما هيچ تصرفي از جانب آقايان نباشد كه الان چشمهايي دوخته شده است به اينكه مناقشه كنند؛ اشكال كنند. اگر يك فرمانداري يك جايي يك كاري بكند كه بر خلاف موازين جمهوري اسلامي باشد، اين يكي را به همه سرايت مي دهند؛ بعد مي گويند فرمانداران هم اينطوري هستند؛استانداران هم اينطوري هستند؛ حكومت هم اصلا اينطوري [است ].
توجه مسئولان به ضعفا و مستمندان
من اميدوارم كه همه تان سلامت و با سعادت باشيد و همه مان و همه تان خدمتگزار به اين مردم ، خصوصا به مستمندان ، به ضعفا؛ عمده توجهتان به اين طبقه باشد كه اين طبقه احتياج دارند. اينطور نباشد كه مثل رژيم سابق كه يك دسته بالاها را برايشان همه چيزفراهم كردند، به علاوه كه جيبهايشان را هم پر كردند و فرستادند و يك دسته هم زاغه نشين اطراف تهران كه الان هم باز به همين طور هستند، اينها بايد تبدل پيدا كنند.بايد فرق باشد ما بين دولتي كه مي گويد من اسلام هستم و دولت اسلامي هستم ، بادولتهايي كه طاغوتي هستند. يك فرقش هم اين است كه عنايت شما فرماندارها ياخدمتگزاران به خلق ، به اين طبقه ضعيف بيشتر باشد تا آن طبقه بالا. مبادا يكوقتي يك نفر آدمي كه مثلا متمكن است و چيزدار است با يك نفر آدم ضعيف ، او را با آنكه آن يكي بايد جلو باشد او را جلو بيندازيد. من نمي گويم آن يكي را جلو بيندازيد؛ مي گويم عدالت بايد باشد. البته در يك فرمانداري كه به آن احتياج دارند نمي تواند همه رايكدفعه بپذيرد؛ لكن روي عدالت باشد كه آن آدمي كه ضعيف است هم بپذيريد؛ آن يكي هم كه غير ضعيف است او را هم بپذيريد. حضرت امير - سلام الله عليه - در يك محاكمه اي - كه آن وقتي بود كه خليفه الله بود و خليفه مسلمين بود و قضات هم خودش تعيين مي كرد - يك محاكمه اي بود بين حضرت امير و يك نفر غير مسلم - يهودي ظاهرابود - و قاضي خواست حضرت را وقتي كه رفت ، تشريف بردند، آنطور است كه با كنيه اسم حضرت را برد، گفت نه ، حق نداري ، (2) بايد مساوي باشيم ، در نشستن مساوي ، درهمه چيز مساوي ، وقتي هم كه حكم برخلاف كرد، پذيرفت . آن خليفه بحق خدا بود وشماها بايد به او اقتدا بكنيد، همه ما بايد اقتدا بكنيم ، البته هيچ كدام طاقت نداريم مثل اوباشيم ؛ لكن اينقدر باشد كه اگر نامه ما را بردند آنجا، بگويند اينها هم شيعه هستند؛ اينهاهم تابعند. وقتي نامه هاي ما را بردند پيش امام زمان - سلام الله عليه - كه در روايات (3)است كه هر هفته مي برند، هفته اي دو دفعه . وقتي بردند، اعمال ما جوري باشد كه نمايش از اين بدهد كه ما تابعيم ؛ ما آنطور نيست كه خود سر بخواهيم يك كاري را انجام بدهيم . اميدوارم ان شاءالله اين انتخابات و انتخابات بعد كه راجع به مجلس شوراست ، بانظارت شما، جديت نه اينكه كسي دخالت نكند، دخالت نابجا نكند و كسي نباشد كه بخواهد يك تحميلي بكند به مردم ، اينطور باشد. و اين انتخابات ان شاءالله [طوري ]باشدكه براي نمونه و در طول تاريخ مشروطيت - الا بعضي ؛ الا يك كمي - نمونه باشد كه يك انتخابات آزاد. اين هم كه مي گويم "الا" يعني دخالت دولت نبوده ؛ و الا خانها دخالت مي كردند. همان صدر مشروطه ، از آن اول يك دسته مردم گرفتار خانها بودند و اربابها؛ ويكوقت هم گرفتار به دست حكومت بودند. انتخابات مي شود گفت كه در طول مشروطيت آزاد نبوده است . و خانها جمع مي كردند رعيتها را، يا ارعاب مي كردند رعيتهارا؛ رعيتها مي آمدند راي به آنها مي دادند كه اين را من خودم شاهد بودم ، قبل از رضاشاه ، زمان احمدشاه و آن وقتها اين دست خانها بود؛ خانها وكيل درست مي كردند. و بعدكه رضا شاه آمد و اين خانها را يك قدري متمركز كرد در خودش ، نه كه از بين برد، همه قدرتها را در خودش متمركز كرد و همه ظلمهايي كه خانها مي كردند خودش مي كرد! بعدكه اينطور شد، ديگر دست اينها بود. و هيچ مردم ، و ملت مطرح نبودند. ملت كيست !حالا اينطور نيست ، حالا ملت مطرح است ؛ خود مردم . ان شاءالله نمونه باشد كارهاي شمابراي همه جا كه انتخابات آزاد اين است . ان شاءالله خدا همه تان را تاييد كند و موفق باشيد.
پانویس :




بزرگتر کوچکتر 
خدمات تلفن همراه
مراجعه: 181,172,257