عنوان : مقايسه بين حكومت اسلامي و رژيمهاي فاسد
نوع : سخنراني
تاریخ شمسی : 24 تير 1358
تاریخ قمری : 20 شعبان 1399
مکان : تهران ، شميران ، دربند
جلد : 9
متن :
بسم الله الرحمن الرحيم
تفاوت وضع ارتش در حكومت اسلامي و رژيمهاي فاسد
حالا كه ما در اين اتاق كوچك مي بينيم كه جمع شده است بين علما و ارتشيان ؛ اين بهتر است ، يا آن وقت كه ارتشي يك طرف بود و علما يك طرف و ملت جداي از ارتش و ارتش جداي از ملت ؟ رژيمهاي فاسد با حكومت اسلامي يكي از فرقهايش هم همين است كه در رژيمهاي فاسد، از باب اينكه خيانتكارند به ملت ، از ملت مي ترسند، و براي اينكه نبادا يكوقت ملت كه ناراضي از آنهاست قيامي بكند، يك ارتشي درست مي كندكه اين ارتش ملت را بترساند. در رژيمهاي فاسد، ارتش براي ارعاب ملت ايجادمي شود؛ و ملت هم ارتش را دشمن خودش مي داند و ارتش هم ملت را. از اين جهت ،اينها هميشه از هم جدا هستند و بدخواه همه هستند. شايد آنهايي كه مسجد مي روندعوض اينكه دعا بكنند، نفرين مي كنند. آنها هم كه در ارتش هستند - ارتش رژيم فاسد -به جاي اينكه حفاظت كنند از ملت ، ملت را با تفنگ مي كشند. اين مال رژيم فاسدي كه ايجاد ارتش براي اين است كه خودش مي ترسد، و مردم را مي ترساند كه نبادا مردم برضدش قيام كنند. در حكومت اسلام اين مطلب مطرح نيست ؛ براي اينكه حاكم اسلام ورئيس دولت اسلام از مردم هيچ نمي ترسد؛ چون خيانتكار نيست ؛ از خود مردم است وتوي مردم است . شما شايد شاهد اين مطلب بوده ايد، يا شنيده ايد، كه همين محمدرضاوقتي كه مي خواست از يك خياباني عبور كند برود مثلا به يك جايي ، يكي - دو روز قبل اين مامورين ساواك مي آمدند و اين خانه هايي كه سر راه بودند همه را تحت نظرمي گرفتند و كنترل مي كردند و مامور مي گذاشتند و اشخاص را از خانه بيرون مي كردند،خيابانها را تحت نظر قرار مي دادند و از مامورين خودشان آنجا مي گذاشتند. براي چه بود؟ براي اينكه او خائف بود، [و] آدم خائن خوف دارد، مي ترسد، مي ترسد كه از اينجاكه عبور بكند، مردم با او بدند، چه چون مردم بدند، شايد او را ترور كنند؛ شايد بريزندسر او. اما حكومت اسلامي از مردم نمي ترسد، به مردم چون خيانتي نكرده . و لهذا درصدر اسلام همان مسجدي كه عالم در آن بود، همان مسجد هم ارتشي بود؛ و سردارهاي سپاه هم همان جا بودند و با هم نماز مي خواندند و با هم اطاعت مي كردند، و با هم ، هم جنگ مي رفتند، يك همچنين وضعي داشت . شما قبل از اينكه اين نهضت بشود، هيچ وقت با اين آقايان مجتمع نمي شديد يك جايي ؛ و هيچ وقت هم پيش ما نمي آمديد، ماهابا هم گاهي مجتمع مي شديم ، شما هم با هم ؛ و هر دو هم از هم جدا. اين نهضت اسباب اين شد كه ما همه با هم حالا هستيم ، نه من از شما مي ترسم ؛ نه شما از من ؛ و نه آقايان ازشما فرار مي كنند؛ و نه شما از آقايان فرار مي كنيد، همه رفيق و دوستيد. اين آرامش خاطري كه الان در ما هست و در شما، كه شما آرامش داريد از اينكه نمي ترسيد از ملت و آرامش دارد ملت از اينكه نمي ترسد از شما، اين يكي از بركات اسلام است كه به مارسيده است ، و اين ارزشمند است خيلي . آنهايي كه در رژيم سابق ، همين ساواكيها وامثالشان كه در رژيم سابق مردم را اذيت مي كردند آنطورها، وجدانشان ناراحت بوده است . بله ، گاهي مي شود كه انسان ديگر وجدانش هم تغيير مي كند؛ اما اكثرا ناراحت مي شدند از اينكه يك همچنين كارهايي را مي كردند، با وحشت بودند توي مردم وقتي كه همچنين كارهايي مي كردند. آرامش خاطر، اطمينان خاطر، كه از نعمتهاي بزرگ است ، نداشتند. الان آرامش خاطر است ، همه مان حالا، با اينكه نيمه راه هستيم .
بي ثمر بودن ترورهاآنكه نه ، ديگر گذشته وقتش . لابد شنيديد كه امروز هم يكي از علماي تهران را سوءقصدبه او كرده اند، آقاي آقا رضي (1) را سوءقصد كردند، سه تير هم به ايشان زدند، لكن به جايي نشده است و ايشان نجات پيدا كردند. اينها خيال مي كنند كه با اين مسائل مي شودديگر برگرداند يك ملتي را كه جوانهايش مي آيند پيش من - يك دفعه و دو دفعه نه ،زياد - و از من تقاضا مي كنند كه تو دعا كن كه ما شهيد بشويم ، اين از ترور ديگرنمي ترسد، اين شهادت را مي خواهد، با آغوش باز دنبال شهادت [مي رود] اين تعليم اسلامي اينطوري است . رمز پيروزي ملت ما همين بود كه ديگر نمي ترسيدند از اينكه بروند توي خيابان بكشندشان . مي رفتند، خيلي هم كشته مي شدند. بالاخره هم با همين فريادها و دادها و "الله اكبر"ها پيروز شدند. رژيم اسلامي اينطور است كه افرادش ازمسجدند. از مسجد نهضت مي شد. و از مسجد مي رفتند به ميدان ، به ميدان جنگها. درجمعه ها كه خطابه مي خواندند، يا غير جمعه كه مي رفت آن سردارشان منبر و صحبت مي كرد، از آنجا راهشان مي انداخت براي اينكه بروند مبارزه كنند. و يك همچنين روحيه ، كه از مسجد تحقق پيدا مي كند، اين ديگر نمي ترسد از اينكه حالا من بروم شايدچه بشود. اين مسجدي است ، اين الهي است . آدم الهي نمي ترسد از اينكه حالا شايد من هم بكشند. بهتر! ما مي رويم ، جاي بهتري داريم . آنها بايد بترسند از مردن كه خيال مي كنند وقتي مردند، تمام شد قصه ، يا اگر تمام نشده ، آنجا كه بروند چه خواهد كرد باآنها. اما آنهايي كه راهشان و حسابشان درست است با خالق خودشان ، اينها چرا بترسند؟نمي ترسند.
وحدت مردم از بركات نهضت اسلامي استبركاتي است كه از اسلام به ما رسيده است . اميدوارم كه اين راه را همه با هم طي بكنيم ؛ وآن حكومتي را كه اسلام مي خواهد حالا باز نشده است ، اول مطلب است . يك نسيمي ازاسلام آمده ، و الا الان باز نشده است .
حكومت اسلامي بايد در همه شئون ، اسلامي باشد
آن حكومتي را كه اسلام مي خواهد و آن رژيمي را كه اسلام مي خواهد متحقق باشدان شاءالله متحقق بشود به طوري كه شما هرجا برويد، بازار برويد ببينيد بازار اسلامي است ؛ ديگر اجحاف نمي شود؛ زيادفروشي بيجا نمي شود؛ كم فروشي نمي شود؛ ربانمي شود؛ مفتخوري نيست . در ارتش برويد ببينيد كه اسلامي هست ؛ همه شان توجه به اسلام دارند؛ نماز مي خوانند؛ روزه مي گيرند ماه رمضان . و هكذا در مسجد برويدمي بينيد كه همه چيز درست است . در ارتش برويد مي بينيد كه مثل اين است كه توي مسجد رفته ايد، و همه جاي مملكت ، وزارتخانه هايش ، اداراتش ، همه اسلامي بشود. اگران شاءالله آني كه خداي تبارك و تعالي فرموده است بشود، تحقق پيدا بكند، آن وقت يك نمونه اي است كه در عالم عرضه بشود به اينكه آنكه ما مي خواستيم اين است . و الان هم ، كه تا اينجا رسيديد، كاري انجام گرفته است كه دنيا باورش نمي آيد. اين كار را اسلام كرد. مردم چون فرياد كردند "اسلام "، توده هاي مردم داد زدند "اسلام "، وقتي كه ازپهلوي ارتش رفتند، ارتش هم به اينها متصل شد؛ وقتي از پهلوي ژاندارمري رفتند،ژاندارمري هم به اينها متصل شد، همه متصل شدند به هم و اين مطلب اعجاز آميز رامتحقق كردند. و اميدوارم كه به اين تتمه اش هم همه مجتمعا با هم ان شاءالله برسيد. و- قضيه - منبعد قضيه قانون اساسي را هم با آن مجلس خبرگان - كه بايد اشخاص بسيارخبير و اسلامي باشند - آنها هم متحقق بشود. يك قانون اساسي اسلامي ، يك مجلس شوراي اسلامي ، يك رئيس جمهور اسلامي ، همه اينها تحقق پيدا بكند. و بعد كه اينهاتحقق پيدا كرد، كارهاي اصلاحي آسان پيش مي رود. ان شاءالله خدا همه شما را حفظ كندو موفق باشيد به اينكه همه مان خدمت كنيم .
پانویس :
بزرگتر کوچکتر