صحیفه امام خمینی ره - سخنراني - تجليل از مجاهدات آقاي طالقاني - لزوم استقامت و رهايي از وابستگي - 22 شهريور 1358

عنوان : تجليل از مجاهدات آقاي طالقاني - لزوم استقامت و رهايي از وابستگي
نوع : سخنراني
تاریخ شمسی : 22 شهريور 1358
تاریخ قمری : 21 شوال 1399(1)
جلد : 9

متن :
بسم الله الرحمن الرحيم
انا لله و انا اليه راجعون
تسليت در سوگ مجاهدي خدمتگزار
نمي دانم من بايد به شما تسليت بدهم ، يا شما بايد به من ، يا هر دو به هم ؟ من به شماتسليت بدهم كه يك پدر بزرگي را از دست داده ايد و شما به من كه يك برادر عزيزي رااز دست داديم ؛ و همه به ملت كه يك خدمتگزاري را ملت از دست داده و همه به اسلام كه يك مجاهدي را از دست داده است . لكن ما از خدا هستيم و از آنجا آمديم و به آنجابرمي گرديم .
ان الله ؛ ما از خداييم ؛ مال خداييم ، ما چيزي نداريم خودمان ، هر چه هست از اوست ،و به سوي او مي رويم . و بايد ببينيم چطور از آنجا آمديم و چطور در اينجا هستيم وچطور به آنجا مي رويم . آيا در اينجا كه هستيم ، در خدمت حق تعالي و خدمت خلقيم ،مجاهده مي كنيم در راه خدا، به صراط مستقيم ربوبيت مشي مي كنيم يا انحراف داريم ؟اگر انحراف داشته باشيم ، چه به چپ و چه به راست ، چه طرف چپ كه تعبير به مغضوب عليهم شده است و چه طرف راست كه تعبير به ضالين شده است در مقابل طريق مستقيم وصراط مستقيم اگر از اين راه مستقيم رفتيم ، از اينجا كه حركت كرديم راه مستقيم باشد،منحرف نباشد، شرقي نباشيم غربي نباشيم ، مستقيم باشيم ، يمين و شمال نباشد در كار، مستقيم حركت كنيم از اينجا به لانهايت ، سعادتمنديم و ملتي را سعادتمند كرديم . و اگرچنانچه خداي نخواسته انحراف به چپ ، انحراف به راست ، انحراف به يمين ، انحراف به يسار باشد، منحرف هستيم . و اگر چنانچه در بين ملت يك مقامي داشته باشيم ، ملتي رامنحرف مي كنيم . مرحوم آقاي طالقاني مستقيم بود، مستقيم فكر مي كرد؛ مستقيم عمل مي كرد. انحراف به چپ و راست نداشت . نه غربزده بود و نه شرقزده ، اسلامزده بود،دنبال تعليمات اسلام بود و براي يك ملت مفيد بود، و رفتنش ضايعه است ، لكن اوپيوست به آنجايي كه براي او تهيه شده است ؛ مقامي كه براي او تهيه شده است .
استقامت و استقلال فكري
و ما بايد فكر اين باشيم كه ما هم مستقيم باشيم . اگر مستقيم باشيم و ملت را دعوت به استقامت كنيم از اين غربزدگي كه در طول تاريخ و خصوصا در اين پنجاه و چند سال ، مارا به آن طرف كشيدند، از آن طرف ما را كشيدند طرف شرق ، از آن طرف ما را كشيدندطرف غرب و ما را از خود بيخود كردند، جوانهاي ما را تهي كردند از آنكه بايد باشند، مامكلفيم ، همه مان مكلفيم ، همه آقايان و همه خانمهاي محترم ، مكلفيم كه مردم را دعوت كنيم به راه مستقيم ؛ به همان صراط الله ، راه الله - كه راه مستقيم است - و از انحرافهاجلوگيري كنيم . نه منحرف به آن طرف باشيم كه ديكتاتوري به تمام معنا است و نه منحرف به غرب باشيم كه ظلم و ستم و به اسم "حقوق بشر"؛ بردن همه حقوق بشر است .
انحراف مكتبهاي غير توحيدي
مكتبهايي كه در دنيا هست غير از مكتبهاي توحيدي ، اينها مكتبهايي هستند انحرافي كه آن اشخاصي كه اين مكتبها را درست كرده اند آنها براي يك مقصدي و توطئه اي درست كرده اند؛ براي به دام انداختن جوانهاي غافل . آنهايي كه دعوي مي كردند به اينكه ما براي ملتها هستيم ، خدمتگزار ملتها هستيم ، برادريم با مردم ، با لفظ "برادري " و"قارداشي "(2) از هم تعبير مي كردند.
شايد بعض از شما يادتان باشد يا هيچ كدامتان ، كه وقتي كه سران كشورها بنا شد بيايندبه ايران و اينجا يك اجتماعي داشته باشند، وقتي كه چرچيل (3) آمد، آنطور كه آن وقت معروف شد و نقل كرده اند، آمد به فرودگاه و با يك تاكسي رفت به محل خودش ؛ وقتي كه رئيس جمهور امريكا(4) آمد، آن هم با يك ترتيب ، لكن وقتي استالين (5) آمد،طياره اي كه او را حمل مي كرد گاو هم همراهش آوردند كه مبادا يك شيري از اين طرفهاناسالم باشد! با يك تشريفات زياد. در عين حال كه او آنطور با سلطنت و فوق سلطنت زندگي مي كرد و از قراري كه به ما گفته اند كالسكه طلا هم داشته است ! و من اطلاع ندارم لكن آنهايي كه مشاهد من بود سربازهاي امريكا كه اينجا بودند و سربازهاي انگلستان كه اينجا بودند برايشان خيلي چيزها از آنجا مي آوردند. حتي آنطور كه در ذهن من است ،ليموي سابيده شده ، پودرش را مي آوردند، لباس برايشان مي آوردند، ولي آنكه من خودم مشاهدش بودم ! بين اينجا و مشهد ما سوار اتومبيل بوديم مي رفتيم ، اتوبوس بوديم اين سربازهاي روسي كه به آنان اينطور فهمانده بودند كه ما برادريم با آنها، فرقي مابين ماو شما نيست ، (6) اينها براي يك سيگار گدايي مي كردند! از اين مردم ، از مسافرين .
بازي مي دهند جوانهاي ما را! هر دو دسته بازي مي دهند، هم غرب ما را بازي مي دهد، ملعبه (7) كردند ما را، هم غرب ما را ملعبه كرده ، هم شرق ما را ملعبه كرده ، و تااين گول خوردنها هست ، تا اين غربزدگي و شرقزدگي در ملت ما هست ، هيچ اميدي به اصلاح نيست . رهايي از وابستگي فكري به غرب و شرق
ما بايد اول تمام همتمان را صرف كنيم كه خودمان را از اين وابستگي فكري بيرون بياوريم . ما فكرهايمان وابسته است ؛ ما فرهنگمان وابسته است . الان ما بايد سعي كنيم ازاين فرهنگ وابسته خارج بكنيم خودمان را، چه فرهنگ آن طرف كه همه اش فساد و چه فرهنگ آن طرف كه همه اش فساد، يعني همه اش براي به دام انداختن ماهاست ؛ به دام انداختن بشر است .
شيوه حكومت در صدر اسلام
ما تا اين راه مستقيمي كه راه انسانيت است ، راه اسلام است و از حكومتهايش ما فرق را مي فهميم ، آن وقتي كه اسلام به دست ماها نيفتاده بود كه مثل يك پوستين اين طرف آن طرف باشد، آن وقتي كه اسلام صريح بود، زمان خود پيغمبر - صلي الله عليه و آله وسلم - و زمان علي بن ابيطالب - سلام الله عليه - شما وقتي آن وقت را ملاحظه كنيد و سران قوم را در آن وقت ، سردارهاي اسلام را در آن وقت ، آنكه در راس واقع شده بود به حسب نظم مملكتي ، وقتي كه ملاحظه بكنيد چه جور زندگي مي كردند، وضع خودشان چه جور بود، آنكه پيغمبر اسلام بود در يك مسجدي كه نه مثل اين مسجد ماها ومساجدي كه حالا هست ، يك مسجدي كه شايد حصير هم نداشته است . يك ديوار يك متري ، آنقدري تقريبا بوده است و با اين چيزهاي چوبهاي خرما يك جايي اش را سقف زده بودند، مسجد آن اتاقها، يك دانه اتاق ! براي يك دانه اتاق بود. وقتي كه نشسته بودند، در مسجد مي نشستند با اصحابشان ، كسي كه از خارج مي آمد نمي فهميد اينهاكدام يكي پيغمبرند و كدام يكي ديگرانند، مي پرسيد كدام يكي از شما او هستيد؟!اينطور مي نشستند مثل سايرين . حتي يك همچو پتويي نبوده است كه زيرشان بيندازندكه يك امتيازي در كار باشد و آنكه حضرت امير - سلام الله عليه - است و تاريخش راهمه مي دانيد. همان روزي كه بيعت كردند با حضرت امير و راي دادند به ايشان ، همان روز وقتي فارغ شد از اين قضيه ، بيل و كلنگش را برداشت رفت پي كاري . كار مي كرد! يك جا رفت آنجا سراغ كارش . يك همچو حكومتي ، خودش كار مي كرد. اين حكومت حكومتي است كه اگر بگويد ما برادر هستيم ، راست مي گويد؛ يعني يك برادري است كه از برادر ديگرش ، از ساير برادرهاي ديگرش در زندگي پايينتر است .حضرت امير سر آن ، آنطور كه در تاريخ است ، آن چيزي كه تويش آرد جو درست كرده بود براي اينكه از آرد جو ميل مي فرمود، سرش را مهر زده بود كه مبادا دخترهايش به واسطه عطوفتي كه به او دارند يك روغني ، يك چيزي داخلش بكنند! مثلا چيزي كه تغيير مزه داشته باشد. زندگي اين زندگي بود و مي فرمود كه من مي ترسم كه در آن طرف مملكت تهامه ، نمي دانم كجا، يك كسي باشد كه گرسنه باشد، نان نداشته باشد و من مي خواهم همان طور باشم ، اين حكومت يك حكومتي است كه مي تواند حاكم بگويدكه ما با ديگران برادر هستيم ، ما همه هستيم ، همه باهميم ؛ با اينكه وضعش كمتر از ديگران است . يك پوستي داشتند كه شب زير خودش و عيالش حضرت زهرا، مي انداختندمي خوابيدند روي آن ، روز همين پوست را يك قدري علف مي ريختند براي شترشان .اين زندگي بود. اين حكومتهايي كه ادعا مي كنند كه ما براي خلق هستيم ، براي چه هستيم ،وضع خودشان را بروند ببينند، وضع خلقشان را هم بروند ببينند! آنهايي كه مي گويند كه ما براي "حقوق بشر" چه و مجلس حقوق بشر درست كرديم ، از اين حرفها، ببينند اينها بابشر چه جور رفتار كردند، كجا حق بشر را به او دادند. يكي از بشرها ما بوديم ديگر، ما هم يك دسته اي بشر هستيم ، پنجاه و چند سال است كه ماها يادمان است ، همه حقوق ما را ازبين بردند، همه چيزمان را از بين بردند، همينهايي كه دعوي مي كنند حقوق بشر، همينهافوج فوج بشر را مي كشند و فرياد مي زنند حقوق بشر! وقتي در ايران نصيري (8) رامي كشند يا هويدا(9) را مي كشند، هياهو بلند مي كنند چرا كشتيد! اين جز اين است كه مي خواهند ماها را اغفال كنند و نهضت ما را بدنام كنند؟ اينها بشر را نمي شناسند، چه تاحقوق بشر را. اينها براي بشر وضعي و حيثيتي قائل نيستند. اينهاهر چه در نظرشان است همان جهت اقتصاد است و جهت چاپيدن مردم . چيز ديگري نيست دركار، زير بنا اقتصاد است ؛ "زيربنا"ست ! همه چيز از آنجا پيدا شده است ، كسي كه اطلاع ندارد انسان چيست يك همچو چيزي هم مي گويد.
ملت ، پيرو اسلامند و نهضت را پيش مي برند
در هر صورت ، گرفتاريهاي كشور ما زياد است و ما احتياج داشتيم به يك شخصي مثل آقاي طالقاني . لكن اينطور نيست كه ما وقتي آقاي طالقاني بروند، شكست خورده باشيم . اسلام هست پيغمبر هم رفت . فرمود وقتي وحي آمد كه اگر پيغمبر كشته بشود يابميرد، شما برمي گرديد از دينتان ؟ اسلام هست ؛ پيغمبرش هم مي رود، امامش هم مي رود، عالمش هم مي رود، همه مي روند و مملكت ما الان - بحمدالله تعالي - واميدوارم كه يك بيداري براي قشرهاي مملكت ما پيدا شده و كشور ما پيدا شده ، ملت مايك بيداري پيدا كردند كه خودشان دارند مي روند ديگر، خودشان ديگر بيدار شدند؛ديگر خودشان راه مي روند. و ما اميدواريم كه ان شاءالله خداوند آن خدمتگزار را رحمت كند و همه ما را هم خدمتگزار قرار بدهد؛ و ملت ما را هم از اين بيدارتر كند كه راه رابروند.
و من تسليت به خانمها اول و به آقايان ثانيا، عرض مي كنم و بدانيد كه من شريكم دراين مصيبت . و خداوند همه ما را در اين راه مستقيم هدايت كند.
پانویس :




بزرگتر کوچکتر 
خدمات تلفن همراه
مراجعه: 180,749,887