عنوان : اهميت قضاوت در اسلام
نوع : سخنراني
تاریخ شمسی : ساعت 30: 11 روز 20 مهر 1358
تاریخ قمری : 20 ذي القعده 1399
جلد : 10
متن :
بسم الله الرحمن الرحيم
اهميت فوق العاده قضاوت
من اول به طور كلي عرض كنم كه مسئله قضاوت يك مسئله بسيار خطيري است . شماها كه قاضي هستيد، بسيار برايتان خطرناك است . اگر ملاحظه روايات كرده باشيد، مي بينيد كه مسئله چقدر مشكل است . شما با اعراض (1) مردم ، با جان مردم ، با اموال مردم ، سروكار داريد. چنانچه خداي نخواسته به طور دقيق ؛ به طورشايسته عمل نشود، علاوه بر مسئوليت شرعيه نسبت به اصل قضيه ، يك مسئوليت بزرگتري هم هست . و آن اين است كه شما قاضي در جمهوري اسلامي هستيد، و ممكن است كه جمهوري اسلامي در خطر بيفتد؛ يعني وجهه اش يك وجهه ناشايسته اي بشود. شما مي دانيد كه الان اشخاص مختلف با اغراض شيطاني درصدد اين هستند كه اين چهره اسلامي جمهوري را مشوه كنند. يكي از راههاي مشوه شدن ، همين دادگاههاست كه اگر خداي نخواسته در دادگاهها يك امرخلافي واقع بشود، اين فقط به دادگاه صدمه نمي زند، به جمهوري فقط صدمه نمي زند، به اسلام ضربه مي زند؛ صدمه ، صدمه به اسلام است . اگر صدمه به اشخاص بود، ولو آن هم صحيح نبود، اما باز مطلبي بود؛ اما شما مواجهيد با اينكه در كارهايتان ياوجهه اسلام را وجهه نوراني - آنطور كه هست - جلوه بدهيد؛ يا خداي نخواسته برخلاف آنطوري كه اسلام هست جلوه بدهيد. آن وقت دشمنها هم دامن بزنند به آن و بگويند كهخوب ، يكوقتي ما گرفتار رژيم سابق بوديم ؛ حالا هم گرفتار عبا و عمامه هستيم . البته شماهر چه هم كار خوب بكنيد آنها حرفشان را مي زنند؛ لكن بهانه به دست دادن مسئله ديگري است . ما از اينكه آنها صحبتي بكنند، چيزي بنويسند، از آنش باكي نداريم . آنهابايد البته به حسب مصالح خودشان ، كه همان مصالح شيطاني است و از دستشان رفته است آن چيزهايي كه از آن استفاده مي كردند، البته بايد آنها صدايشان درآيد؛ چه آنهايي كه در داخل هستند، و چه آنهايي كه در خارج هستند. البته آنها خواهند اين صحبتها را كرد. لكن يكوقت صحبتي است بي پايه ؛ [و] يكوقت يك بهانه اي دستشان مامي دهيم . وقتي يك بهانه دست آنها آمد، ديگر به هر طوري كه دلشان بخواهد زيادش مي كنند؛ كيفيتش را زياد مي كنند. حالا كه شما يك دسته از مردم جاني را كه همه مردم مي دانستند اينها جنايتكارند به سزايشان رسانديد، حالا آن اشخاصي كه در خارج هستندو آن طرفدارهاي آنها اين صحبتهايي را كه ديديد مي كنند. و ما توقع اين را هم نداريم كه كساني كه همه چيزشان را از دست داده اند با ما به طور مصالحه عمل بكنند، هيچ همچوتوقعي نيست . البته بايد از نصيري (2) اينها حمايت كنند و از هويدا(3) حمايت كنند و ازمحمدرضا حمايت كنند؛ از باب اينكه اينها اشخاصي بودند كه راه چپاولگري را به اينهانشان داده بودند؛ و اينها كمك بودند براي آنها و آنها هم كمك بودند براي اينها، وچپاول مي كردند. ما توقع اين را نداشته باشيم كه اينها براي نصيري نوحه سرايي نكنند يابراي هويدا يا براي امثال اينها. لكن ما يك وظيفه خطيري داريم كه بايد يك بهانه اي دست آنها ندهيم ؛ يك مطلب خلافي واقع نشود در اين دادگاهها با دست مثلا قضات ، ياخداي نخواسته آقايان ، يا خداي نخواسته دادستانها يا پاسبانها يا امثال اينها. همه اينهاالان عضو جمهوري اسلامي هستند؛ عضو جمهوري اسلامي بايد همه چيزش اسلامي باشد.
استقلال قاضي در امر قضاوت
مسئله قضا هم كه مي دانيد چقدر مسئله مهمي است در شرع . سروكار شما با چهچيزهايي هست كه همه حيثيت اشخاص در دست شماست . بايد البته با كمال احتياط، و باكمال قدرت .
هم احتياط بايد در كار باشد؛ هم قدرت بايد در كار باشد. كسي كه مجرم است بايد به جزاي خودش برسد و توصيه از احدي قبول نبايد بشود. من اين را كرارا گفته ام ، اگر از من توصيه براي كسي آمد، از دفتر من براي كسي توصيه آمد، از كساني كه به من مربوطندتوصيه آمد، بزنيد به ديوار! قاضي نبايد تحت تاثير كسي باشد. قاضي آزاد است و بايد درمحيط آزاد عمل بكند. توصيه ها را هيچ به آن اعتنا نكنيد. اگر يكوقت توصيه بحقي است كه خوب ، آن وقت شما البته بايد توصيه بحق را رسيدگي بكنيد. بر فرض كه توصيه هم نشود، بايد رسيدگي بكنيد. اگر خداي نخواسته يك توصيه اي است كه ناحق است ، هيچ نبايد به آن اعتنا كرد. در هر صورت قاضي مستقل است و خودش بايد نظر بدهد؛ لكن خدا را شاهد ببيند. اين قلمي كه دست مي گيرد قلمي است كه ممكن است كه آبروي يك مسلمي را از بين ببرد؛ و ممكن است احقاق حقي بكند. و همين طور در همه امور بايدخداي تبارك و تعالي را ناظر و حاضر ببينيد.
لزوم دقت و احتياط در اجراي حدود
در قضيه جرمهايي كه مي شود، البته آنهايي كه مربوط به دادگاههاي انقلاب است آن امور انقلابي است كه تشخيصش را شماها خودتان مي دهيد. يك امور ديگري هست ،مثل كذبهايي كه مي شود، كه در شرع حد دارد اينها، ثبوتش بسيار مشكل است . مثلا درباب "زنا" [بايد] چهار نفر آدم عادل شهادت بدهد كه كالميل في المكحله (4).
خداي تبارك و تعالي خواسته است كه اين امور زود كشف نشود. هم حفظ حيثيت اشخاص بشود - ولو به حسب واقع هم گناهكار باشند - و هم حفظ جهات در جامعه بشود. يا اگر اقرار بكند، يك دفعه اقرارش را اعتنا نكنند؛ نصيحتش كنند، به او بگويند اگراين ثابت بشود تو چه خواهي شد، تو رجم (5) خواهي شد، تو مقتول خواهي شد. بعدمهلت به او بدهند. ثانيا اگر آمد و اقرار كرد، باز ثانيا توصيه به او بكنند كه نكن ؛ اين كاردرست نيست . و اگر در بار چهارم آمد اقرار كرد، آن وقت اين است كه حد بزند. آن هم حاكم شرع ، مجتهد عادل . آنطور نباشد كه از اطراف به ما هجوم بياورند كه به طور هرج ومرج واقع مي شود. يكي از علماي شيراز، علماي محترم شيراز، به من كاغذ نوشت -ديروز، پريروز بود - نوشته بود كه در اين دادگاهها و در اين چيزها راجع به اين مسائل ،مثل مسائل فحشا، خيلي زود حد زده مي شود و ملاحظه حدود و جهات شرعي اش نمي شود، و شما يك فكري بكنيد. خوب ، حالا كه آقايان تشريف دارند اينجا، بهترين موقعيت حالاست كه ما بگوييم كه اينطور امور را سرسري نگيريد. يا از باب اينكه اين امور مربوط به انقلاب نيست ، گوش نكنيد به حرف و كنار برويد، هيچ كاري به آن نداشته باشيد. يا اگر مبتلا شديد، روي موازين شرع ، به آنطوري كه شارع مقدس فرموده است ؛نه اينكه حالا چون انقلاب است ما هركس را دلمان خواست بزنيم ، هر كس را دلمان خواست شلاق بزنيم ، هر كس را دلمان خواست حبس بكنيم ، هر كس را دلمان خواست خداي نخواسته اعدام بكنيم . مسئله اينها نيست ، مسئله اعراض مسلمين است [كه ] بايدحفظ بشود اين اعراض ، مجرد اينكه يكي آمده مي گويد كه فلان ، فلان كار را كرد،خوب ، اولا اين "عادل "است كه اين را مي گويد؟ بيست نفر هم بگويند اعتنا نمي شودكرد. بايد "عادل " باشد، روي موازين شرع "عدالت " داشته باشد، تا اينكه از او شهادت قبول بشود. و الا فرض كنيد ده نفر آدمهاي غير ثابت العداله [هم بيايند] يكوقت اين است كه شهرت همچو هست . اما يك همچو شهرتي امكان ندارد راجع به اين امورمخفي . اين يك امر مخفي است . اين امور مخفي را يك همچو شهرتي [احتمال ] ندارد.راجع به دزدي كه رفته است سر گردنه دزدي كرده آنجا ممكن است يكوقت شهرت پيدابكند؛ اما راجع به اين فحشايي كه بسيار در جاهاي مختلف اين كارها انجام مي گيردهمچو شهرتي حاصل نمي شود كه علم پيدا بشود. باقي مي ماند شهادت شهود، يا اقرارخودش . اقرار خودش هم در بسيار از اينها يك دفعه فايده ندارد، بايد مكرر بشود، بعد ازاينكه نصيحت بشود كه بخواهيم برگردد، حد جاري نشود حتي الامكان .
لزوم عمل مامورين انتظامي بر طبق موازين
همچو نباشد كه خداي نخواسته هر كه هركاري كرد، يا هر كه هر چه شنيد، فورا پاسبان برود دم در خانه اش ! پاسبانها نبايد بروند خانه مردم ، مگر با دستوري كه از طرف دادستان ، از طرف دادگاه صادر مي شود. روي موازين شرعيه ، رفتن در حرز(6) مردم خلاف شرع است .
اهانت كردن به يك آدمي ، ولو اين آدم هم خودش يك آدم مخالف مثلا چه باشد،باز حق اهانت نيست . اين حق است كه جزايش را به او بدهند، ديگر اهانت چرا به اوبكنند؟ رفتن منزل ، به خانواده اش تعرض كردن ، به بچه هايش تعرض كردن ، اينها اموري است كه نبايد بشود. ما مي خواهيم اسلام باشد، ما نبايد يك كاري بكنيم كه بگويند كه دادگاهها در زمان طاغوت هم اين كارها را نمي كردند! خوب ، به ما مي گويند اين حرفهارا، ما چه مي دانيم . بايد شما آقايان علاج بكنيد مسئله را. اگر مي توانيد علاج بكنيد،علاج بكنيد. والا الزامي نداريد كه قاضي باشيد. اگر مي توانيد روي موازين قضا، روي موازين اسلام ، عمل بكنيد، بايد بكنيد. چنانچه نمي توانيد، واقعا مي بينيد كه محذوردارد، نمي شود، عرض مي كنم كه قدرت نداريد برويد جلو بگيريد، خوب ، ممكن است كنار برويد. در هر صورت ، مسئله مسئله مهم است . نه از باب اينكه خود قضا مهم [است ]؛ خودش بسيار مهم است ؛ اما قضا يكوقت در يك محيطي است كه نداريم اشخاصي كه بخواهند صدمه به اصل اسلام بزنند؛ آنجا بايد بگوييم قضا بسيار مهم است ،و قاضي بايد چه باشد و اينها. يكوقت وضع وضعي است كه صدمه به اسلام مي خواهندبزنند. اين ديگر چند برابر مي شود اهميتش . بايد همه - چه قضات ، چه دادستانها، چهپاسبانها، چه پاسدارها، و چه كميته ها - همه اينها بايد روي موازين شرع عمل بكنند. البته پاسدار، حق ندارد بدون اينكه قاضي يا فرض كنيد دادستان اجازه به او بدهد كاري بكند.وقتي هم به او امر كرد، بايد انجام بدهد؛ حق ندارد تخلف بكند. هرج و مرج نبايد باشدحالا.
نفي هرج و مرج در انقلاب
حالا كه ما انقلاب كرديم بايد هرج و مرجي باشيم ؟! خوب ، انقلاب كرديم ؛ انقلاب كه نبايد هرج و مرج باشد. انقلاب روي موازين اسلام بايد باشد. نبايد ما يك كلمه "انقلاب " بگذاريم و هر كاري دلمان مي خواهد بكنيم بگوييم كه انقلابي است ! انقلابي يعني چه ؟ مگر اسلام عوض مي شود در انقلاب ؟! اسلام همان اسلام است . شما يك قدرت طاغوتي را كنار گذاشتيد؛ حالا اسلام را مي خواهيد پياده بكنيد، احكام اسلام رامي خواهيد پياده بكنيد؛ بايد با تمام احتياطات لازم ، با تمام دقتهاي لازم ، در اين اموربررسي بشود يكوقت يك بيگناهي خداي نخواسته ، روي يك مقاصدي كه يك كسي ممكن است داشته باشد بيايد تهمت به او بزند، خداي نخواسته يك آدم بيگناهي چي بشود. و امروز هم همين طور كه ملاحظه مي كنيد روز تهمت است ! من نمي دانم چه جورشده است كه هر كه به هركس دلش مي خواهد هر چي مي گويد! نمي داند كه تهمت زدن به مومن جزايش چه هست پيش خدا. نمي داند غيبت كردن از مومن چي هست . نمي داندكه هتك حرمت مومن ، هتك حرمت الله است ، اينها را نمي دانند. هر كه هر چه دلش مي خواهد، حالا به هر كس ، نه به يك نفر، نه به دو نفر، به اشخاص متقي تهمت مي زنند!خوب ، البته يك دسته هم هستند كه مي خواهند تهمت بزنند. اينها از يك اشخاصي ترس دارند، خوف دارند.
تلاش دشمن در جهت حذف افراد لايق
ما اولي كه آمديم در اينجا، و اينها خيال كردند كه ما اين اشخاص را، بعض اين اشخاص را، نمي شناسيم ، شروع كردند راجع به چند نفري كه بيست سال من با آنها آشنا[هستم ]، مثل آقاي دكتر يزدي (7)، آقاي بني صدر(8) آقاي قطب زاده (9)، اينهايي كه من بيست سال با آنها آشنا بودم و اينها بيست سال در خارج خدمت كردند به ضد اينها، به ضد رژيم ، عمل كردند، به مجردي كه اينها آمدند، فورا هي كاغذ مي آمد كه اينهاامريكايي هستند! اينها اصلا مگر فارسي هم بلدند! نسبت به آقاي يزدي مي گويند مگرفارسي بلد است اين ؟! اينكه امريكايي است . آخر چرا بايد انسان اينطور باشد. حالا ازاينها يك قدري سست شدند، حالا افتادند به جان يك قشر ديگر. يك نفر آدمي را كه من بيست و چند سال است از نزديك مي شناسم ، او پيش من درس خوانده ، با من معاشربوده ، من همه چيزش را مي دانم ، حالا افتادند به جان مثل آقاي دكتر بهشتي (10). آقاي دكتر بهشتي را از او مي ترسند اينها، براي اينكه يك فرد لايقي است ؛ و اينها نمي خواهنداينطور افراد باشند؛ مي خواهند يكي يكي [هتك كنند] نوبت همه تان شايد برسد!يكي يكي ، هر كس را يك جايي ببينند، يك كاري انجام مي دهد مي خواهند هتك حرمتش بكنند، يا ساقطش بكنند. امروز آمدند به من گفتند كه نسبت به ايشان خيلي [حرف زده ] مي شود. من بيست و چند سال است ، بيست و چند سال است كه من ايشان رااز نزديك مي شناسم . اينها خيال كردند اينها از خارج آمدند و حالا من تازه اينها را ديدم و نمي دانم اينها كي هستند! من مي شناسم اينها را. مردم متقي هستند اينها. مردمي هستندكه براي اسلام كار از آنها مي آيد. خوب ، اين مردمي كه براي اسلام كار از آنها مي آيديكي يكي را كنار بگذارم ، كنار بگذارند، و همه را خلع سلاح بكنند، آن وقت كي ديگرباقي مي ماند؟
الان هر كس كه در دولت باشد، هركس كه در شورا باشد، هر كس كه در دادگاههاباشد، برايش مي گويند. رايج شده است يك همچو مطلبي كه بيخود براي اشخاص يكمطالبي مي گويند. بيجا براي اشخاص يك چيزهايي مي گويند، بايد احتراز بكنند. من نمي دانم اين مردم چه مردمي هستند. مع الاسف در بين جوانهاي ما هم اشخاصي هستندزودباور. به مجرد اينكه مي گويند فلاني بله ، امريكايي است ، مي بينيم كه يك عده ازجوانها هم باورشان مي آيد كه امريكايي است ! فلاني انگليسي است . برنامه خودامريكاييها و انگليسيها اين است كه اشخاص صحيح را به اسم انگليسي و به اسم امريكايي ضايعش كنند؛ چون مي دانند خودشان ضايع هستند! مي دانند ملت پيش آنهاچه جور هست اسم انگليسي .
تهمت وابستگي به روحانيت
يك مطلبي بود كه از سي سال ، چهل سال ، پيش از اين من يادم است كه آخوندها راوقتي مي خواستند، روحانيون را مي خواستند طرد كنند، مي گفتند اينها انگليسي اند! خودآنها تزريق مي كردند كه بگويند انگليسي اند براي ضايع كردن . الان هم امريكايي بيشترهست در كار. الان هم اشخاص صحيح را خود آنها تزريق مي كنند يا عمال آنها تزريق مي كنند كه بگوييد اين امريكايي است . مع الاسف بعض از اشخاص هم كه حسن نيت دارند، سوءنيت ندارند، باورشان مي آيد و آنها هم مي گويند اين مطلب را، بدون اينكه بررسي بكنند. يك كسي را كه من سي سال است مي شناسم ، مثلا همين آقاي دكتر يزدي و آقاي دكتر بهشتي را در يك جايي من ديدم نوشته اند كه اينها پيش فلاني رفتند وخواستند كه بختيار(11) را ايشان چه بكند. اما آقاي دكتر يزدي كه هميشه مخالف بختياربود كه من در آنجا بودم . آقاي دكتر بهشتي [هر] دفعه آمده پيش من راجع به بختيار يك كلمه نگفته . خوب ، چرا بايد مسلمان اينطور باشد؟ چرا بايد يك مسلمي را [هتك حرمت كنند ] من ميل نداشتم اسم اشخاص را ببرم ؛ لكن وظيفه مي بينم كه يك كسي راكه مي خواهند هتكش كنند، يك كسي را كه مي خواهند ضايعش كنند، براي اينكه نتواندخدمت بكند به اسلام ، من وظيفه شرعي مي دانم كه يكوقتي دفاع بكنم از يك مسلمانيكه به درد ما مي خورد، به درد اسلام مي خورد؛ و خدمت كرده است ؛ بيست سال پيش هم خدمت كرده ؛ حالا بخواهند او را، عرض مي كنم تضييعش كنند. فردا به شما هم مي گويندبه آنها هم مي گويند، تا كي نوبت ما هم برسد! مسئله اينطوري است . مي خواهند اينهااصلا خلع سلاح كنند ما را. يكي يكي كنار بروند، كنار بروند، كنار بروند، چه بماند؟ آنهابمانند كه مفسدند و فاسد هستند.
هشدار به جوانان و ملت ايران
اينها بايد ملاحظه بشود. ملت ايران بايد بدانند اينها را كه يك اشخاص مفسد آمدند.جوانهاي دانشگاهي بدانند اين معنا را كه اينهايي كه در دانشگاه مي آيند تبليغات سوءمي كنند واز اشخاص مثلا محترم آبروريزي مي كنند نظر سوء دارند. اينها مي خواهند كه اين نهضت به آخر نرسد. اينها مي خواهند كه همان مسائل برگردد. بايد دانشگاهيها توجه به آن بكنند و ساير قشرهاي ملت بايد توجه به اين معاني بكنند.
من اميدوارم كه نتوانند اين قشرهاي فاسد يك صدمه اساسي به نهضت ما بزنند. و باجديت آقايان همه - روحانيون ، ساير طبقات ، و اين دادگاهها و اين دادستانيها و اينها -اين مسائل حل بشود؛ و اسلام ان شاءالله به آنطوري كه خداي تبارك و تعالي مي خواهددر خارج تحقق پيدا بكند.
شان دادگاه ويژه روحانيت
و اين كلمه را من بگويم ، خداي متعال مي داند كه من نسبت به آخوندهاي فاسدآنقدر شديد هستم كه نسبت به ساير مردم نيستم . ساواكي پيش من محترمتر است ازآخوند فاسد! و خداي متعال مي داند اين را كه قضيه دادگاه ويژه (12) اگر باشد، براي اين نيست كه دفاع باشد؛ براي اين است كه يك دسته اشخاص فاسد مي خواهند اشخاص آبرومند را از بين ببرند؛ و اينكه آقايان طرح كردند كه در محيط خود اينها باشد، براي اينكه خودشان هم مي شناسند اينها را. والا ما ابدا نظر نداريم به اينكه اينها فرق داشتهباشند با سايرين . نخير، فرق دارند. فرق اين است كه شيطنت [و] ملعنتشان بيشتر ازديگران است . آنقدر صدمه اي كه اسلام از يك آخوند فاسد مي خورد از محمدرضانمي خورد! در روايات هست كه آخوند فاسد و ملاي فاسد در جهنم از بوي تعفنش اهل جهنم در عذاب هستند. در اين دنيا هم از بوي تعفن بعض از آخوندهاي فاسد دنيا درعذاب است . ما طرفداري از عمامه نمي كنيم . ما طرفداري از اسلام مي كنيم . اين اسلام پيش شما باشد معظم هستيد. پيش هر كس باشد معظم است . عمل نكردن به اسلام وخيانت كردن به اسلام [از] معمم باشد بدتر است از آن كسي كه غيرمعمم باشد؛ براي اينكه ضررش به اسلام بيشتر از ديگران است . اما قضيه اينكه يك مطلبي باشد نيست .مي خواهند هم همان دادگاههاي عمومي باشد. هيچ فرقي به حال ما ندارد.
پانویس :
بزرگتر کوچکتر