5-سقوط رژیم کمونیستی در افغانستان (1992م)
در آستانه پیروزی انقلاب اسلامی در ایران، وقایع مهمی در افغانستان روی داد که به نظر میرسد در راستای تمهیدات پیدا و پنهان بلوک شرق کمونیستی به رهبری اتحاد جماهیر شوروی، برای تاثیرگذاری بر انقلاب اسلامی بود.
قدرتیافتن کمونیستها در افغانستان موجب گردید این کشور به پایگاهی برای کمونیستهای ایرانی تبدیل شود.
به ویژه پس از افشای توطئههای حزب توده علیه انقلاب اسلامی، تعداد زیادی از نیروهای وابسته به شوروی که قصد داشتند علیه انقلاب اسلامی فعالیت کنند به دلیل نزدیکی جغرافیایی در افغانستان مقیم شدند.
در 7 اردیبهشت 1357 ش (27 آوریل 1978م) جمعی از افسران کمونیست ارتش افغانستان علیه محمد داود خان کودتا کردند.
داودخان، از مدتی پیش خود نیز با کودتا علیه محمدظاهرشاه، به عنوان اولین رئیس جمهور، قدرت را در افغانستان به دست گرفته بود.
کودتا علیه داود خان، با رهبری "نور محمد تِرِکی" صورت گرفت.
وی سپس خود را رئیس جمهور نامید و به عنوان اولین رئیس جمهور کمونیست زمام امور را به دست گرفت.
دستیابی کمونیستها به حکومت، مردم مومن افغانستان را دچار شگفتی کرد.
این در حالی بود که آنها از ایران، خبر پیروزی یک انقلاب اسلامی را میشنیدند.
حکومت نورمحمد ترکی نیز دیری نپایید و کمتر از دو سال بعد، بَبرک کارمل که بیش از وی به شوروی وابسته بود، علیه وی دست به کودتای دیگری زد.
حضور کارمل در قدرت که آشکارا به شوروی وابسته بود، روحیه استقلالخواهی مردم مسلمان افغانستان را به شدت برانگیخت.
بنابراین آنها با تشکیل هستههای مقاومت به مبارزه با رژیم کارمل پرداختند.
در مقابل، ارتش سرخ شوروی برای تقویت دولت وابسته به کمونیستها وارد افغانستان شد.
نیروهای مجاهد مسلمان از این پس نبردی 8 ساله را با ارتش سرخ شوروی آغاز کردند و هرگز اجازه ندادند رژیم کمونیستی در این کشور قوام یابد.
سرانجام شوروی ناچار شد در برابر نیروهای مجاهد مسلمان عقبنشینی کند.
از اینرو، در اردیبهشت 14 اردیبهشت 1365ش(چهارم مه 1986م) به عنوان نخستین گام در راه این تغییر سیاست، ببرک کارمل را از ریاست جمهوری افغانستان برکنار کرد و محمد نجیب اللَّه را که به نظر میرسید سیاست ملایمتری دارد به جانشینی وی برگزید.
ژنرال نجیباللَّه که در سال 1947م در یک خانواده پشتون به دنیا آمده بود از 18 سالگی سابقه عضویت در حزب کمونیست افغانستان را داشت.
وی در دوران حاکمیت کمونیستها، سمتهای مهمی چون ریاست سازمان خاد (خدمات امنیت دولتی) را بر عهده داشت.
نجیبالله در آستانه برکناری ببرک کارمل، به عنوان دبیرکلی حزب کمونیست افغانستان انتخاب شد و وقتی قدرت را در این کشور در دست گرفت، کوشید خود را مستقل از شوروی نشان دهد.
همزمان با حضور او در قدرت، شوروی بخشی از نیروهای خود که بیش از یکصد هزار سرباز ارتش سرخ بودند را از خاک افغانستان خارج کرد.
با تداوم مقاومت مردم افغانستان، در 26 بهمن 1367ش (15 فوریه 1989م) آخرین سرباز شوروی از افغانستان خارج شد.
نجیباللَّه کوشید با جلب همکاری نیروهای مجاهد، دولت خود را پایدار نگه دارد اما رهبران مجاهد، حاضر نبودند با وی همکاری کنند.
با این حال به دلیل اختلاف بر سر چگونگی اداره کشور، عملا به نجیباللَّه فرصت میدادند در اریکه قدرت باقی بماند.
در زمستان 1370 ش رهبران مجاهد به یک توافق نسبی دست یافتند و نجیباللَّه چارهای جز کنارهگیری از حکومت نیافت و سرانجام در 26 فروردین 1371 ش(15آوریل 1992م) از مقام ریاست جمهوری، استعفا داد.
بدین ترتیب دوران کمونیستها در افغانستان به پایان رسید و یک شورای موقت رهبری عهدهدار امور شد.
البته، اختلاف نظر در تقسیم قدرت، پایان نیافت و کشمکشهای خونین در این کشور تا یک دهه بعد ادامه یافت.
نجیبالله، پس از کنارهگیری از قدرت، به نمایندگی سازمان ملل در کابل پناهنده شد و چهار سال در آنجا ماند.
در پی تهاجم طالبان به کابل وی در مرداد 1375 (سپتامبر 1996) دستگیر شد.
طالبان او را کشتند و جسدش را در برابر کاخ ریاستجمهوری به دار زدند.