7 مه
مرگ ویلیام کِیسی از موسسان "سیا" (1987م)
ویلیام کیسی مسنترین و با تجربهترین رئیس سازمان جاسوسی امریکا(سیا) و از موسسان این سازمان مخوف و بد نام بود.
به دلیل ناکامی سیا در دوران ریاست وی در مواجهه با ایران و وقوع ماجرای ایران-گیت آشنائی بیشتر با زندگی و کارنامه سیاسی او مفید خواهد بود.
(تصویر؛ ویلیام کیسی)
کیسی در سال 1913م به دنیا آمد و تحصیلات خود را در رشتههای حقوق و علوم سیاسی سپری کرد.
در دولت "فرانکلین روزولت"، ریاست اولین تشکیلات جاسوسی امریکا با نام "اداره خدمات نظامی" را بر عهده گرفت.
این تشکیلات در جنگ دوم دول غربی با یکدیگر، با هدف کسب اطلاعات نظامی از جبهه دشمن به وجود آمده بود.
این سازمان نوبنیاد با ریاست ویلیام کیسی به توفیقاتی دست یافت و روزولت کمک مالی بسیاری به این سازمان کرد.
در سال 1947م تجربه "اداره خدمات نظامی" را برای تداوم فعالیت جاسوسی در کشورهای دیگر به کارگرفتند و به همین منظوررسماً سازمان جاسوسی امریکا(سیا) را تأسیس کردند.
کیسی نیز از بدو تاسیس به این سازمان پیوست و تا آغاز دهه 1980، مشاغل و سمتهای بالای این سازمان را برعهده گرفت.
کیسی در سال 1980م سرپرست ستاد انتخاباتی "رونالد ریگان" شد و با انتخاب ریگان به عنوان رئیس جمهور در سال 1981م، راسا ریاست سیا را بر عهده گرفت و به مدت هفت سال با بودجهها و حمایتهای بیدریغ دولت، جاسوسان امریکایی را به نقاط مختلف جهان فرستاد.
اما در اواخر ریاست خود بر این سازمان با یک رسوائی بزرگ مواجه شد و مجبور شد در دوم فوریه 1987م از مقام خود استعفا دهد.
این رسوایی به ایران-گیت(ایرانکُنّترا؛ مکفارلین) موسوم شد که از تلاش ناکام وی برای مذاکره با ایران حکایت داشت.
بحران پدید آمده در پی شکست وی برای مذاکره یک ابرقدرت با یک کشور به ظاهر ضعیف چنان وسیع بود که رسانههای جهان آشکارا هیأت حاکمه امریکا را شماتت میکردند.
کیسی در پی این رسوائی مجبور شد در دادگاه حاضر شده و در جریان رسیدگی به پروندهاش از خود دفاع کند.
اما او همزمان با عود کردن یک بیماری مهلک نیز مواجه شده بود.
این بیماری سرطان مغز بود.
زمانی که وی در جلسه دادگاه، مشغول ادای توضیحات درباره رسوایی ایران-گیت بود، در هفتم می 1987م در 74 سالگی دچار سکته مغزی شد و جان خود را از دست داد.
ماجرای ایران-گیت که به بزرگترین رسوائی سیاسی ریگان موسوم شد در ایران به ماجرای مکفارلین شهرت یافت.
رئیس جمهور وقت آمریکا، ریگان، برای رهائی گروگانهای آمریکائی در لبنان خود را مجبور به جلب نظر ایران میدید.
به همین منظور با هماهنگی پنهانی منوچهر قربانیفر-عضو سابق ساواک و دلال بین المللی اسلحه- و عدنان خاشقچی-اهل عربستان و دلال بین المللی اسلحه- با برخی از شخصیتهای سیاسی در ایران، مقادیری لوازم یدکی و تسلیحات نظامی مورد نیاز را به ایران فرستاد تا در جنگ با عراق به کارگیرد.
همراه با این سلاحها، هیئتی نیز به تهران اعزام شد.
ریگان همراه با این هیئت، "یک کیک"، "یک جلد انجیل" و پیامی به خط خود برای فتح باب دوستی با ایران فرستاد.
اعضای این هیئت که 4 خرداد 1365(?? مه ????) با نام جعلی یک گروه ایرلندی وارد تهران شدند، "رابرت مکفارلین"(رئیس هیئت؛ تحلیلگر ارشد سازمان سیا و مشاور امنیتی رونالد ریگان)، الیور نورث، جورج کیو(از مقامات شورای امنیت ملی)، هوارد تیچر(دلال قاچاق اسلحه) و امیرام نیر(از ماموران موساد) بودند.
آنها 5 روز در هتلی در تهران به انتظار دیدار با یکی از مقامات عالی کشورمان مقیم شدند.
اما با وجود درخواستهای مکرر مکفارلین، پاسخ منفی گرفتند.
حضرت امام(ره) وقتی از حضور این هیئت در ایران مطلع شدند، فورا خواستار اخراج آنها شده و دستور دادند هیچ یک از مقامات حق دیدار با آنها را نخواهند داشت.
این هیئت، سرافکنده و ناامید ایران را ترک کرد.
مدتی بعد، ماجرای ناکامی آمریکا در برخی محافل سیاسی شنیده شد و نشریه "الشراع" چاپ لبنان خبری اجمالی از این ناکامی را منتشر ساخت.
با انتشار این خبر، کاخ سفید به شدت از سوی رقبای ریگان مورد شماتت قرار گرفت.
ابعاد این رسوائی چنان وسیع بود که نه تنها موجب پایان یافتن عمر سیاسی ویلیام کیسی از مؤسسان سیا شد، بلکه زمینههای شکست جمهوریخواهان در انتخابات ریاستجمهوری بعدی گردید.
"رابرت مکفارلین" نیز در پی شدت گرفتن این بحران سیاسی با خوردن تعداد زیادی قرص "والیوم" خودکشی کرد.
البته این خودکشی ناموفق بود و وی جان سالم بدر برد.
در ایران نیز این واقعه مردم کشورمان را با پرسشهای بسیاری مواجه ساخت.
حضرت امام(ره) به آقای هاشمی -رئیس وقت مجلس شورای اسلامی- توصیه کردند، در مراسم روز مبارزه با استکبار جهانی-سالگرد ?? آبان- که در مقابل لانه جاسوسی برگزار گردید، ابعاد این ماجرا را تشریح کند.
حضرت امام(ره) خود نیز در این خصوص فرمودند: «رئیس جمهور آمریکا در این رسوایی باید عزا بگیرد.
این متفرقه گویی و اضطرابی که در کاخ سفید پیدا شد و در طرفداری آمریکا، حکایت از عظمت مسئله میکند.
یک مقام عالی رتبه- به قول خودشان- از آمریکا به طور قاچاق و با تذکره(روادید) جعلی وارد ایران میشود در صورتی که ایران نمیداند چیست.
به مجردی که وارد میشود معلوم میشود که این از مقامات آمریکا است.
ایران او را در یک جایی تحت نظر قرار میدهد و او با هر کسی خواستهاست ملاقات کند، ملاقات نمیکند.
»