18 دی
شهادت امیرکبیر پیشتاز مبارزه با استعمار(1230ش)
امیرکبیر، پیشتاز مبارزه با استعمار
هجدهم دی ماه سالروز شهادت یکی از پیشتازان مبارزه با استعمار؛ یعنی، میرزا تقی خان امیرکبیر میباشد.
میرزا تقیخان امیرکبیر در روستای هزاوه واقع در شمال غربی اراک تولد یافت.
پدرش ابتدا به زراعت مشغول بود، اما پس ازکهولت سن این شغل را رها نمود و به آشپزی در نزد میرزا ابوالقاسم قائم مقام فراهانی صدر اعظم، مسؤول و متعهدمحمد شاه پرداخت.
امیرکبیر در نزد قائم مقام به تحصیل پرداخت و رفته رفته مراحل پیشرفت و ترقی را طی نمود و پس از تجربهاندوزیهایسیاسی لازم از طرف ناصرالدین شاه به مقام نخستوزیری نائل آمد.
امیرکبیر وقتی به صدارت رسید که کشور با انبوهی از مشکلات و نابسامانیها روبهرو بود، ایران از هر طرف مورد تاختو تاز بیگانگان قرار گرفته و استعمار در همه جا ریشه دوانده بود.
یکی از اقدامات مهم امیرکبیر تأسیس مدرسه دارالفنون بود.
امیرکبیر با این کار قصد داشت با یکی از بزرگترینحیلههای استعماری که عبارت بود از دور نگاهداشتن ملل محروم از پیشرفتهای علمی و رسیدن به استقلال وخودکفایی در زمینههای گوناگون علمی، به مبارزه برخیزد.
او شخصی را برای استخدام معلمین و استادان رشتههایمختلف علمی به اتریش گسیل داشت و از او خواست تا هرچه زودتر به این امر اقدام نماید.
استعمارگران انگلیسی کهمترصد بودند با ارسال معلمین خود به مدرسه دارالفنون، فرهنگ منحط غرب را نیز به این سرزمین صادر کنند، بامقاومت امیرکبیر مواجه شدند و بزودی پی بردند که او با دقت و مراقبتی خاص از این امر جلوگیری میکند.
وقتی مقدمات کار تأسیس دارالفنون به پایان رسید، امیرکبیر از مقام خویش عزل گردید و با آن که مخالفان امیرکبیر پساز عزل او موفق نشدند از افتتاح دارالفنون جلوگیری کنند، لیکن آرام آرام محتوای این مدرسه را در جهت تمایلاتاستعماری خویش تغییر دادند.
امیرکبیر سعی فراوانی در جهت ایجاد یک ارتش نیرومند که به کشورهای بیگانه وابستگی نداشته باشد، مبذولداشت.
او برای نیل به این مقصود، ایجاد کارخانههای اسلحهسازی و قلعههای نظامی و سربازخانههای متعدد را دررأس کارهای خود قرار داد و بر اساس ضرورتی که برای داشتن یک نیروی دریایی قوی احساس میکرد به خریدکشتیهای بزرگ اقدام نمود.
استعمار انگلیس از اقدامات امیرکبیر به وحشت افتاد و از این که قشون منظم و نیرومندی در منطقه توسط امیرکبیر بهوجود آید سخت متأثر شد.
کلنل شیل انگلیسی در نامهای به وزارت خارجه کشورش مینویسد:
»یک قشون منظم ایران به ضمیمه قوای افغانی و روسی ممکن است از لحاظ انگلستان قدرت فوق العادهای ایجادکند«.
همین شخص در نامه دیگری مقامات کشورش را تسلی خاطر میدهد که با عزل یا مرگ امیرکبیر )که توسط خود آنانباید طرحریزی میشد( مسأله احداث نیروی دریایی در خلیج فارس به بوته فراموشی سپرده خواهد شد! امیرکبیر پس از روی کار آمدن، عزم خویش را در مبارزه با استعمار اقتصادی و سروسامان دادن به اقتصاد ورشکستهایران جزم نمود.
به دنبال این تصمیم بود که به تنظیم برنامهای جهت دریافت مالیات به طور منظم پرداخت و درقدمهای بعدی حقوقهای گزافی را که توسط افراد از بیت المال دریافت میشد تحت کنترل خود درآورد و بعضی از آنهارا حذف و بعضی را تعدیل نمود.
او حتی شخص ناصرالدین شاه را نیز در این مورد استثنا نکرد و حقوق ماهیانه او را ازشصت هزار تومان به ده هزار تومان تقلیل داد و بدین طریق از بذل و بخشش و حیف و میل بیت المال ملت جلوگیرینمود.
علاوه بر اقدامات فوق، امیرکبیر برای استقلال اقتصادی کشور و مبارزه با استعمارگران، با تصمیمی راسخ به احداثکارخانههای شکرریزی، قندسازی، نخریسی، حریربافی، چلواربافی، کاغذسازی، بلورسازی و.
اقدام نمود.
او با حمایت از صنایع داخلی ورود کالاهای خارجی را محدود کرد و با اقدامات خویش در این زمینه استعمار انگلیسرا به وحشت افکند.
کلنل شیل انگلیسی درباره اقدام امیر برای احداث کارخانه پارچهبافی چنین مینویسد:
»به امیرنظام )امیرکبیر( خاطرنشان کردم که نقشه ایجاد کارخانه، آزمایش پرخرجی است و بهتر این است که پارچهفرنگی را به بهای ارزانتر وارد کند.
به این نکته گوش نداد و گفت:
تأسیس کارخانه داخلی، دست کم این فایده را دارد کههر پولی که صرف آن گردد در خود مملکت میماند و بیرون نمیرود، در صورتی که حالا برای تهیه پارچه باید شمشطلاداد.
از این رو به انجام نقشهاش مصمم است«.
امیر کبیر تمام لحظات زندگی خود را به اصلاح امور داخلی و کوتاه کردن دست چپاولگران بیت المال و جلوگیری ازنفوذ عناصر وابسته به بیگانه طی نمود و در قطع ایادی استعمار و از بین بردن دخالتهای بیجای کشورهای استعماری تاآنجا کوشید که تمام خائنان به وطن علیه این رجال عظیم القدر شوریدند و به بدگویی او نزد ناصرالدین شاه پرداختند.
استعمار گران انگلیسی توسط ایادی و جاسوسان خود در ایران که در دربار نفوذ کرده بودند، نقشه عزل و سپس قتلامیرکبیر را فراهم آوردند و ناصرالدین شاه خائن تحت تأثیر جوسازیها و دروغ و شایعه پراکنیهای عناصر مزدوربیگانهپرست قرار گرفت و برای تداوم غارتگریهای اطرافیانش امیرکبیر را از مقام صدارت عزل نمود.
خوف و وحشت عوامل استعمار باعث شد که به برکناری امیرکبیر بسنده نکنند و فرمان قتل این عنصر دلسوز و مؤمنو متعهد را از ناصرالدین شاه دریافت دارند، ناصرالدین شاه خائن همانگونه که خصلت تمام شاهان و مستبدان تاریخاست نمیتوانست کوچکترین خطری را برای تاج و تختش تحمل کند، اگرچه این خطر، یک خطر واهی و در اثرشایعات و تهمت و دروغ پردازیهای بیگانهپرستان به وجود آمده باشد.
لذا دستور قتل امیرکبیر را صادر کرد ومأمورانش را برای قتل امیر به کاشان گسیل داشت.
امیرکبیر در حمام فین کاشان بود که مأمور شاه فرمان قتل او را بهدستش داد.
امیرکبیر به حکم قتل خویش نظر افکند و خطاب به مأمور قتل گفت:
همین قدر بدان که این پادشاه نادانمملکت ایران را از دست خواهد داد.
پس از آن، همه چیز تمام شد.
جلادان شاه، رگهای او را قطع کردند و امیر در خون خویش غوطهور شد و بدینسانقهرمان مبارزه با استعمار در راه پیکار با بیگانگان و حفظ استقلال کشورش به درجه شهادت نائل آمد.