19 آذر
تشکیل شورای عالى انقلاب فرهنگى(1363 ش)
تشکیل شورای عالی انقلاب فرهنگی
نوزدهم آذرماه سالروز تشکیل شورای عالی انقلاب فرهنگی است.
این شورا در پی وقوع انقلاب فرهنگی دردانشگاههای کشور و به حکم حضرت امام خمینی1 تشکیل شد و نهادی است که از نظر اختیارات تقریباً همسنگمجلس شورای اسلامی است و از نظر ترکیب اعضا نیز رؤسای سه قوه و مسؤولین دستگاههای فرهنگی - آموزشی درآن عضویت دارند.
یکی از وظایف و رسالتهای عمده این شورا، سیاستگذاری و هدایت فرهنگ عمومی مردم است که با وجود اهمیتبسیار، متأسفانه تاکنون آن طور که باید و شاید مورد عنایت نبوده است.
مسأله فرهنگ عمومی از مسائلی است کههمواره مورد عنایت مقام معظم رهبری بوده است و معظم له همه ساله در دیدار شورای عالی انقلاب فرهنگی باایشان، بر اهمیت و لزوم توجه بیشتر شورای مذکور به مسأله فرهنگ عمومی تأکید داشتهاند.
از اینرو مناسب است در سالروز تشکیل شورای عالی انقلاب فرهنگی، از زبان رهبر معظم انقلاب، نگاهی به مسأله»فرهنگ عمومی« مفهوم، ابعاد و ویژگیهای آن داشته باشیم:
»مسأله فرهنگ عمومی، مسأله جدیدی است و شاید قبلاً اهل فکر و فرهنگ و صاحب نظران مسایل فرهنگی، به اینمعنا کمتر اندیشیده بودند و کمتر اعتقاد داشتند که برای هدایت و اداره فرهنگ عمومی جامعه، یک کار ویژه لازماست.
بنا بر این فرهنگ عمومی در جامعه ما، رها شده بود و نسبت به اینکه کدام صدا قویتر و کدام دست چیره تر وکدام مهارت و ذوق تواناتر بود؛ در صحنه زندگی مردم حضور پیدا میکرد و آنها را به سمت این یا آن پدیده فرهنگیمیکشاند.
اینکه یک جمعی بنشینند و فکر کنند که چگونه میشود فرهنگ عمومی جامعه را شکل داد و به سمتصحیحی هدایت کرد و عوامل ناخالص را از آن زدود، امر تازهای است که ابتدا در شورای عالی انقلاب فرهنگی مطرحشد.
« »فرهنگ عمومی دو بخش دارد:
یک بخش از آن چیزهایی است که خیلی بارز و ظاهر است و جلوی چشم ماست و باسرنوشت یک ملت سر و کار پیدا میکند.
این گونه هم نیست که ارتباطی به آینده و مسیر ملت نداشته باشد، بلکه برروی حرکت ملت و زندگی آنها تأثیر بلند مدت دارد؛ مثلاً لباس و شکل آنکه جزو فرهنگ عمومی است، از مصادیقاین بخش است.
چه لباسی بپوشیم؟ چگونه بپوشیم؟ زنهاو مردهای ما از کدام الگو و پوشش استفاده کنند؟ اینها همهجزو مصادیق و نمونههای بارز فرهنگ عمومی جامعه است.
یا فرض بفرمایید شکل معماری در جامعه و نوعخانههای ساخته شده در زمان قدیم و جدید و کیفیت زندگی ساکنان این دو نوع خانه نیز از مصادیق همین بخشاست.
یا مثلاً حتی شکل در و پنجره و نحوه ارتباط اتاقها با هم، هرکدام تأثیر خاصی بر روی ذهنیات و خلقیات و منشو تربیت افراد دارد.
امروز خوشبختانه میبینیم که در گفتهها و نوشتهها و میزگردها روی معماری سنتی ایرانی تکیهمیشود )البته در عمل نمیدانم تا چه اندازه مورد توجه قرار میگیرد(.
بالاخره این ملت کهن و بزرگ، سبک معماریخاص خودش را دارد و قبل از آنکه سبک معماری اروپایی وارد این کشور بشود، خودش سبک معماری داشته است.
اینها از موارد فرهنگ عمومی است.
بنابر این تأثیر این نوع فرهنگ بر روی سرنوشت ملت، بلند مدت است.
بالاخرههرگونه لباس و رفتاری و هر جور نشستن بر سر سفرهای و هر طور مواجه شدن در حرف زدن، تأثیراتی در شکلبخشیدن به شخصیت افراد جامعه دارد و نمیشود منکر این حقیقت شد.
نوع دیگری از نمونههای فرهنگ عمومی وجود دارد که تأثیرش فوری و محسوس است.
اگر چه خودش خیلی محسوس نیست، لیکن تأثیراتش بر سرنوشت یک جامعه و مسیر آن، خیلی محسوس است.
عمده این نوع فرهنگ، اخلاقیات فردی و اجتماعی مردم یک جامعه است.
فرض بفرمایید اگر افراد یک جامعه وقتشناس باشند، وقتی شما وارد این جامعه شدید، براحتی به دست نمیآورید که مردم وقت شناس هستند یا خیر،لیکن تأثیر وقت شناسی در سرنوشت جامعه، فوق العاده مهم است.
وجدان کاری هم همین اهمیت را دارد؛ یعنی،افراد یک جامعه به آن کاری که قبول کردهاند، خود را متعهد بدانند و احساس وجدانی نسبت به آن داشته باشند.
سرهم بندی و رفع تکلیف در کارنباشد.
بلکه آن کار را به صورت کامل انجام دهند.
این عناوین از جمله خلقیات یکملت است و تأثیرش در زندگی و سرنوشت یک ملت خیلی زیاد است.
یا فرض کنید اگر ملتی خطر پذیر باشد و عافیتطلبی نکند و دنبال راحتی خودش نباشد و حاضر باشد در میدانهایی وارد شود، مسلماً تأثیر خودش را خواهدگذاشت.
همچنین اگر ملتی صبور یا مهمان دوست باشد و یا عادت داشته باشد که به بزرگترهای خود احترام بگذارد،خلقیات مثبت اجتماعی خود را نشان داده است.
همه اینها به مقوله اخلاق شخصی و اجتماعی مربوط میشود وسرنوشت یک ملت را تغییر میدهد.
عموم آن چیزهایی که ملل اروپایی به برکت آنها توانستند پیشرفتی در زندگی خودشان به وجود آورند، در اسلام موردتوجه واقع شده است.
تصادفی نبود که یک ملتی در قعر ظلمات جهل و خرافه و عقب ماندگی زندگی کند، نه کتاب وکتابخانه داشته باشد و نه از اولیات علم و معرفت برخوردار باشد.
ولی ناگهان در ظرف مدت نزدیک به یک قرن.
خودش را از اعماق منجلاب بیرون بکشد.
البته در زمینههای مادی، متأسفانه حرکت اروپا با حرکت به اصطلاحروشنفکری همراه شد که عملاً به حذف دین از صحنه زندگی مردم منجر شد و به تفکر اصالة الانسان در فلسفه وروش، بهای بیشتری داده شد.
عیب کار آنها همین بود والا اگر معنویت را کنار نمیگذاشتند، بلاشک زندگی آنها امروزبه مراتب بهتراز گذشته بود و نورانیت علم در آن ناحیه، صدها و هزارها برابر میشد، ولی به هر حال به نقاط مثبتی درزندگی توجه داشتند که توانست آنها را از منجلاب بیرون آورد.
شما اگر به تاریخ اروپا نگاه کنید.
این نقاط مثبت رامیتوانید پیدا کنید.
عموم خلقیات مثبتی که یک ملت را از حضیض بیکارگی و فقر و ذلت و عقب ماندگی میتواندبیرون بکشد و به اوج پیشرفت مادی برساند، در اسلام مورد توجه و توصیه مؤکد قرار گرفته است.
هر کس به مفاهیماسلامی مراجعه کند.
این موضوع را تصدیق خواهد کرد.
خصوصیاتی که ما امروز کمبود آنها را در میان ملت خود احساس میکنیم.
ریشه در گذشته تاریخ ما دارد.
متأسفانه آنروزی که در داخل کشور ما حرکت روشنفکری به وجود آمد و عدهای احساس کردند که باید رو به غرب کنند و از آنهایاد بگیرند؛ نقاط مثبت آنها را یاد نگرفتند.
مکرر گفتهام که روشنفکری در ایران، از اول بیمار متولد شد.
هنوز هم گریبانروشنفکران ما، در قبضه همان بیماری است.
متأسفانه هنوزهم آثار و تبعاتش وجود دارد.
به جای آنکه خلقیات مثبترا از آنها یاد بگیرند و ترویج کنند.
چیزهای ظاهری و کم ارزش و مضر و یا آزادی جنسی و اختلاط زن و مرد وبیاعتنایی به معنویت و حذف دین و بدگویی به روحانیت را ترویج میکنند و به مسایلی مثل لباس و میز و صندلی واین قبیل چیزها که یا خیلی کم اهمیت است و یا اصلاً اهمیت ندارد و یا حتی مضر است، دامن میزنند.
ما که بحث تهاجم فرهنگی را مطرح میکینم و بر از آن پای میفشاریم، معنایش این نیست که یک فرهنگ نباید ازمحیط خارج او خود، چیزی را به خود بیفزاید.
بر عکس، باید فرهنگها با یکدیگر تبادل داشته باشند.
منتها این اتفاقدر ایران نیفتاد.
در اواخر دوران قاجار که به فرهنگ غرب توجه شد و در دوران منحوس پهلوی که این جریان شدتگرفت.
تبادل و تعاطی و تکامل فرهنگی در رابطه با غرب انجام نشد.
یک وقت هست که انسان هوشمند و عاقل بااختیار خود چیزی را گزینش میکند، اما یک وقت هم است که در بدن فرد مست و بیهوش و غافل، چیزی را تزریقمیکنند.
نتایج این دو کار با هم متفاوت است در داخل کشور ما، کار دوم اتفاق افتاد.
آنها چیزی را در کالبد فرهنگ اینملت و ذهنیات مردم تزریق کردند، بدون آنکه گزینش صحیحی در کار باشد.
پس در اسلام ریشه همه این معنویاتخوب، وجود دارد، ولی متأسفانه بر روی آن کار نشدهاست.
در گذشته حکومتهای استبدادی و سلاطین مستبد ومتولیان دروغین دین و آخوندهای درباری و روحانیون وابسته، الگوی رفتاری ضداخلاق را در جامعه رواج میدادند واخلاقیات خوب را در مردم ضعیف میکردند.
آن مقداری که از این گونه اخلاقیات باقی مانده، بسیار ارزشمند است.
پیروزی انقلاب اسلامی و مقاومت در جنگ تحمیلی و ایستادگی در مقابل تهدید غرب و احساس عزت و استقلال درمقابل ابر قدرتهای عالم، نعمتهای کم ارزشی نیستند.
اینها ناشی از همان بقایای فرهنگ اسلامی است که در این مردم،رنگ ثابت گرفته است و خدارا شکر که دشمنان دین فرصت پیدا نکردند که این اخلاقیات با ارزش را حذف و کم رنگو نابود کنند.
همین مقدار از ارزشهای باقی مانده است که این عزت و پیشرفت و حرکت عمومی مردم در صحنه را بهوجود آورد و روابط استبدادی و خودکامگی دورههای گذشته را حذف کرد و ان شاءاللَّه در آینده نتایج بهتری به بارخواهد آورد.
اگر بتوانیم اخلاق و فرهنگ را اسلامی کنیم و مردم را با خلقیات اسلامی پرورش دهیم و صفاتی کهتوانست از یک جماعت کوچک در صدر اسلام، ملتی عظیم و مقتدر درست کند، در ملتمان زنده کنیم، شاهد بزرگتریندست آورد خواهیم بود.
این نکته را توجه داشته باشید آن چه که در صدر اسلام به وجود آمد، ناشی از همان ارزشها واخلاقیاتی بود که اسلام به مردم دادهبود.
آنها دنبال علم و کار را گرفتند و تلاش و سعی کردند و دست به نوآوری زدند.
معرفت طبیعت، انسان و تاریخ و شناخت راههای زندگی و تعامل خوب و برادرانه، به فرهنگ مربوط است و هیچدستگاه قدرتمندی بدون آنکه بتواند فرهنگ و بینش مردم را اصلاح و تصحیح کند، نمیتواند این ارزشها و اخلاقیاترا در جامعه به وجود آورد.
عدالت اجتماعی هم همینگونه است؛ اگر عدالت اجتماعی از فرهنگ صحیح جدا شود،تحمیلی خواهد شد؛ مانند همان چیز ناقص و غلط و معیوبی که در کشورهای کمونیستی به وجود آمد و دیدید که بهاسم »عدالت اجتماعی!« چه کارها کردند و همه چیز را به هم ریختند و هیچ توجهی به مردم نکردند.
کشورهایکمونیستی، کشورهای عظیمی بودند، آنها در صدد تأمین عدالت اجتماعی بودند، اما طبقات مرفه بزرگ در کمونیزمحکومتی و دولتی، تزار جدیدی به وجود آوردند و استالینی را به قدرت رساندند که بدکارهتر و فاسدتر و ظالمتر وقسیالقلبتر از رژیمهای گذشته بود.
اگر عدالت اجتماعی از اخلاقیات و فرهنگ صحیح منفک شود، این گونه خواهدشد.
»عدالت اجتماعی« یک امراجتماعی محض است و مربوط به حکومت و سیاست و شیوه فرمانروایی در جامعه وجزو برکت یک فرهنگ صحیح در اذهان یکایک مردم است و قابل تحمیل هم نیست.
همه پیروزیها در همه صحنهها،این گونه است.
اگر شما بخواهید فرهنگ اسلامی را به این جامعه منتقل کنید و مواردی را که از پیکره اسلامی اینجامعه گرفته شدهاست، به او برگردانید، کار بسیار بزرگی باید انجام دهید.
در دعای مکارم الاخلاق آمده است:
»و استصلح بقدرتک ما فسد منّی«.
مصداق این جمله، همین کاری است که شما میخواهید انجام دهید.
آن بخشهاییاز زندگی ما که تحت تأثیر ظلمها و استبدادها و انحرافها و کجفهمیها و کجرویها و دخالتهای بیگانگان و امثال اینها،ضایع و فاسد شده است و بناست استصلاح شود، کار بسیار بزرگی باید صورت گیرد.
اگر واقعاً وزارت ارشاد، جزاصلاح فرهنگ عمومی، هیچ کار دیگری نداشته باشد، به نظر بنده کار کمی را به عهده نگرفته است.
البته شما کارهایدیگری هم دارید که مهم است، ولی این کار از همه کارها مهمتر و محور همه کارهای دیگراست.
کتاب باید برایاصلاح فرهنگ عمومی منتشر شود.
فیلم باید برای اصلاح فرهنگ اسلامی ساخته شود، هنر باید در جهت فرهنگعمومی هدایت بشود.
صدا و سیماباید دائماًبرای فرهنگ عمومی کار کند.
علما و ائمه جمعه و خطبا و مبلغان جامعهروحانیت محترم و معظم در هر بخشی که هستند، باید برای این مهم تلاش کنند.
عدهای تحلیل کنند، عدهای آیاتالهی را بخوانند و عدّهای هم کلام معصومین را بیان کنند.
جهتگیری عمده مطبوعات اصلاح فرهنگ عمومی باشد،سازمانهایی که مخصوص کار تبلیغ هستند مثل سازمان تبلیغات اسلامی و بخشهایی که تابع اوست، باید در جهتاصلاح فرهنگ عمومی تلاش کنند.
ملت ما آماده است.
خصوصیت کارهای بنیانی این است که در انسانها ماندگار میماند و نسل به نسل منتقل میشود وجزو فطرت و ذات افراد یک جامعه قرار میگیرد.
اگر در یک زمانی مردم از آن منفک شوند، با مختصر چرخشی فوراً بهذات اولیه و خصلتهای اخلاقی بر میگردند.
اگر این جمع محترم که بحمداللَّه اشخاص شایسته و صاحب نظر و آگاه وهوشمند و متخصص در میانشان به چشم میخورد، بخواهد کار درست انجام دهد، ابتدا باید بنشیند اولویتها را پیداکند.
البته در فرهنگ عمومی آن دو بخشی که اشاره شد مهم است، نمیخواهم بخش اوّل را به کلّی کنار بگذارم، امّإے؛ّّد،نوع دوّم اهم است.
در بین اخلاقیات هم باید جستجو کرد و مهمتر و ریشهدارتر و اصیلتر را یافت و روی آنها کار کرد.
باید تلاش شود و فعالیتها متمرکز گردد.
آن کسانی که اهل فکر و قلم و شعر و هنرند، باید این اولویتها را ترویج کنند وعلما و روحانیون و دستگاههای دولتی هم همین وظیفه را دارند.
آرمانهای بزرگ و اسلامی این ملت که واقعاً کمتر میتوان نظیر آن را در جای دیگر سراغ گرفت شامل همه مسائل فردیو اجتماعی است.
اگر انشاءاللَّه این حرکت انجام بگیرد، ملت ما خواهد توانست به آن آرمانها برسد.
«*** (1) از سخنان مقام معظم رهبری در جمع اعضای شوراهای فرهنگ عمومی کشور که در تاریخ 67/4/22 ایراد گردیده است.
***