1 صفر المظفر
ورود اسیران واقعه کربلا به شام (61 ق)
پس از آن که امام حسین)ع( و یاران باوفایش در دشت سوزان کربلا به دست لشکریان حرمتشکن و سفاک عمر بن سعد در روز عاشورای سال 61 قمری به شهادت رسیدند، بازماندگان آنان، از جمله امام زینالعابدین)ع( که در شدت بیماری به سر میبرد و سایر فرزندان، همسران، خواهران و مادران شهیدان کربلا، به اسارت سپاه عمر بن سعد درآمده و در روز یازدهم محرم، آنان را از کربلا به کوفه منتقل نمودند.
عبیدالله بن زیاد که استاندار کوفه و بصره و عامل یزید بن معاویه در عراق و فتنهگر اصلی واقعه کربلا و از دشمنان سخت اهلبیت)ع( بود، دستور داد که اسیران را با همان حالت اسارت و در پوشش نامناسب و تحقیرآمیز وارد مجلس او نموده و از اینراه بر آنان و بر همگان فخر و بالندگی نماید.
پس از چند روز اقامت اسیران در کوفه، آنان را روانه شام نمودند تا در مجلس یزید بن معاویه (دومین حاکم اموی) حاضر سازند.
عبیدالله بن زیاد پیش از حرکت اسیران، فرمان داد سرهای شهیدان کربلا را بالای نیزه کرده و به سرپرستی زحر بن قیس به شام ارسال کنند و پس از آن، اسیران را بر کجاوههایی سوار کرده و به حالت اسیری روانه شام کرد.
وی دستور داد امام زینالعابدین)ع( را با غُل جامعه در بند کرده و دستهایش را برگردنش به بندند.
وی، محفّر بن ثعلبه عائذی را مأمور رساندن اسیران به شام نمود و افراد جنایتکاری چون شمر بن ذوالجوشن و خولی را نیز با او همراه کرد.
گروه اسیرداران، در میان راه به گروه حاملان سرهای شهدا پیوسته و به اتفاق هم راه عراق تا شام را پیمودند.
(1)
منازل و ایستگاههای میان عراق و شام، زیاد است و معروف به چهل منزل میباشد.
آنان در هنگام حرکت به سوی شام از بسیاری از شهرها و روستاها عبور کردند و در بسیاری از این مناطق، مردم به محض باخبر شدن از شهادت امام حسین)ع( و اسارت خانواده آن حضرت، سوگواری میکردند و بر قاتلان آن حضرت نفرین و لعنت مینمودند.
از اسیران و سرهای شهدا در بین راه، کرامات فراوانی به ظهور رسید و خاطرههای زیادی از آنان در منابع اسلامی و مقاتل به ثبت رسیده است.
به هر تقدیر در روز اول ماه صفر سال 61 هجری قمری، اسیران و سرهای شهیدان واقعه کربلا را وارد دمشق، مقر حکومت یزید بن معاویه نمودند و اهالی این شهر، این روز را عید اعلان کرده و به جشن و پایکوبی پرداختند.
(2)
روایت شده است: اسیران واقعه کربلا، همین که به دمشق رسیده و خیل تماشاگران را دیدند، تلاش زیادی به عمل آورده تا خود را از تماشاگران بپوشانند.
به همین جهت جناب امکلثوم)س( پیش از ورود به دمشق به شمر بن ذیالجوشن فرمود: مرا با تو حاجتی است.
شمر گفت: حاجت تو چیست؟
امکلثوم)س( فرمود: این شهر شام است.
چون خواستید ما را وارد شهر نمایید، از دروازهای وارد کنید که حضور تماشاگران در آن کمتر باشد و سرهای شهیدان را از میان اسیران بیرون برده و جلوتر از آنان حرکت دهید تا مردم به تماشای سرها پرداخته و به خاندان عصمت و طهارت کمتر نگاه کنند.
شمر، که جرثومه فساد و تباهی بود، برخلاف نظر امکلثوم)س(، سرهای شهیدان را در میان اسیران قرارداد و آنان را همزمان از دروازه ساعت که شلوغترین ورودی دمشق بود، عبور داد.
پس از ورود اسیران به دمشق، آنان را وارد مجلس یزید نمودند.
یزید در آن جمع، متوجه امام سجاد)ع( شد که در غل و زنجیر بود و به وی گفت: ای پسر حسین! پدرت خویشاوندی مرا برید و حق مرا زیر پا گذاشت و با من درباره سلطنت به نزاع پرداخت، در نتیجه خدا با او چنین معاملهای کرد که اکنون مشاهده مینمایی!
امام زینالعابدین)ع( در پاسخ یزید این آیه را تلاوت کرد: ما اَصابَ مِن مُصیبَةٍ فِی الْأرْضِ وَ لا فی اَنفُسِکُمْ اِلَّا فی کِتابٍ مِن قَبْلِ اَنْ نَبْرَاَها.
(3) یعنی هیچ بلا و ناگواری در روی زمین و در جانهایتان به شما نمیرسد مگر آن که پیش از این ما آن را در کتاب مقدرات ثبت کردیم، همانا این کار برای خدا آسان است.
در آن مدتی که اسیران در شام اقامت داشتند، رویدادهای گوناگونی برای آنان به وقوع پیوست که از همه مهمتر درگذشت دختر خردسال امام حسین)ع( در خرابه شام، مناظره حضرت زینب)س( و دیگر افراد خانواده امام حسین)ع( با یزید و خطبه به یادماندنی امام سجاد)ع( در حضور یزید، درباریان و اهالی دمشق در مسجد اموی بود.
اینگونه افشاگریها و مبارزههای پنهان و آشکار اهلبیت)ع( در حالت اسیری در شام، یزید را در نزد مسلمانان، بیمقدار و بیاعتبار کرد و پس از مدتی، وضعیت شام را بر ضد یزید و به هواداری از امام حسین)ع( تغییرداد.
یزید، ناچار شد که اعتراف به جرم و جنایت خود و سپاهیان و عاملان جنایت پیشه خود کرده و از امام زینالعابدین)ع( عذرخواهی نماید و پس از مدتی آنان را آزاد و با احترام و عزت به مدینه منوره عودت دهد.
(4)
1- الارشاد (شیخ مفید)، ص 475
2- منتهیالآمال (شیخ عباس قمی)، ج1، ص423
3- سوره حدید (57(، آیه 22
4- نک: الارشاد، ص 475؛ منتهیالآمال، ج1، ص 423؛ زندگانی چهارده معصوم (ع) ترجمه اعلامالوری(ص 353 و لهوف سیّد بن طاووس، ص191