خطبه ای است از آن حضرت (علیه السلام): درباره اصحاب خود و اصحاب رسول خدا
یاران علی (علیه السلام)
اگر هم خداوند به ستمکار مهلت بدهد، گرفتن و کیفر خداوندی از او فوت نمی گردد و خداوند در گذرگاه ستمکار در کمین و در موضع ماده ای گلوگیر در مسیر فرو بردن آب دهان است. هشیار باشید، سوگند به آن خداوندی که جانم به دست قدرت او است، آن مردم بر شما پیروز خواهند گشت. نه از آن جهت که آنان به حق شایسته تر از شما هستند، بلکه به جهت سرعتی که آنان در تایید و حمایت از باطل امیرشان دارند. و بی اعتنایی و کندی که شما در حق من (که امیر شما هستم) دارید. همه اقوام و امم از ظلم امرای خود می ترسند و من از ظلم رعیت خود بیمناکم. شما را به جهاد بسیج کردم، به راه نیفتادید و سخنان (سازنده) به گوشتان خواندم، نشنیدید. و شما را نهانی و آشکار دعوت کردم، پاسخ مثبت ندادید. و شما را نصیحت نمودم، نپذیرفتید. (آیا می توان نظیر شما مردم را دید که) در ظاهر مشهودید، ولی در حقیقت غایبید! در ظاهر مالکانید و در باطن بردگان. حکمتها را برای شما می خوانم، از آنها می گریزید! و با پند رسا شما را موعظت می نمایم، (بدون این که در شما تاثیر کند) هر یک راه خود را می گیرید و پراکنده می شوید. و شما را برای جهاد با طغیانگران تحریک می کنم، شما را می بینم که سخنم به پایان نرسیده، مانند فرزندان سبا پراکنده می شوید و به مجالس خود برمی گردید. و در مواعظی که برای شما نموده ام، با (مغالطه بازی) یکدیگر را فریب می دهید. بامدادان اصلاحتان می نمایم، شامگاهان خمیده مانند پشت کمان به سوی من برمی گردید. و (به این ترتیب) اصلاح کننده ناتوان گشته و آنچه که می بایست اصلاح شود، غیرقابل انعطاف و گره خورده است. ای مردمی که بدنهایشان حاضر و عقولشان از خودشان غایب و تمایلاتشان مختلف اند، ای وسیله ابتلای امرایشان، امیر شما خدا را اطاعت می کند و شما او را معصیت می نمایید. و امیر اهل شام خدا را نافرمانی می کند و آنان او را اطاعت می نمایند. سوگند به خدا، دوست داشتم معاویه درباره شما و یارانش با من معامله صرف می کرد، صرف دینار به درهم: ده نفر از شما را از من می گرفت و مردی از آنان را به من می داد. ای اهل کوفه، من از شما به سه خصلت و دو خصلت مبتلا شده ام: ناشنوایانی گوشدار! لال هایی سخنگو! نابینایانی چشمدار! (دو خصلت نکوهیده دیگر که در شما است و مرا با آن دو مبتلا کرده اید:) نه آزاد مردان راستین هستید در هنگام رویارویی با دشمنان. و نه برادران قابل اطمینان در موقع آزمایش. پست و به خاک آلوده با دستهایتان. ای امثال شترانی که ساربانهای آنها غایب از آنهاست. هر وقت از طرفی جمع شوند، از طرف دیگر پراکنده می شوند. سوگند به خدا، گویی شما را می بینم (در گمانی که درباره شما دارم) که اگر جنگ شدت بگیرد و زد و خورد پیکار گرم شود، فرزند ابیطالب را از خود رها کنید، مانند رها کردن زن، نوزاد خود را در موقع زاییدن. و من یقینا بر مبنای دلیل روشنی از پروردگارم و مسیر مستقیمی از پیامبرم حرکت می کنم، و من در طریق واضح قدم برمی دارم و آن را از میان طرق گوناگون پیدا می کنم و انتخاب می نمایم. یاران رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم
بنگرید به دودمان پیامبرتان، و به جهتی که در حیات انتخاب کرده اند، ملتزم باشید و از اثر آنان پیروی کنید. آنان هرگز شما را از هدایت بیرون نخواهند کرد و هرگز شما را به ضلالت و هلاکت برنخواهند گرداند. اگر اهل بیت پیامبرتان از طلب چیزی باز ایستادند، شما هم بایستید و اگر حرکت کردند، شما هم حرکت کنید. از آنان سبقت مگیرید، که گمراه می شوید. و از آنان عقب نمانید، که به هلاکت می افتید. من اصحاب محمد (صلی الله علیه و آله )را دیده ام. کسی را از شما نمی بینم که شبیه به آنان باشد. اصحاب پیامبر ژولیده مو و غبارآلود شب را در حال سجده و قیام به صبح می رساندند. پیشانی ها و صورتهای خود را متناوبا بر زمین می نهادند. آن رشدیافتگان در حال یادآوری معادشان مانند اخگر شعله ور می گشتند. از طول سجودی که انجام می دادند، میان چشمانشان برآمدگی مانند زانوهای بز نمودار می شد. در آن هنگام که خدا به یادشان آورده می شد، از چشمانشان چنان اشک می بارید که گریبانهایشان خیس می شد و خود به اضطراب می افتادند. چنان که درخت در روزی که باد تند بوزد، به اضطراب می افتد. این همه بی قراری آنان به جهت ترس از کیفر بود و امید پاداش.