خطبه ای است از آن حضرت (علیه السلام): این خطبه را پس از داستان حکمین (ابوموسی اشعری و عمروبن عاص) پس از آنکه ضحاک بن قیس (از پیروان معاویه) به کاروان حج تاخت و آن را غارت نمود، ایراد نموده است و در این خطبه به آنچه که در اطراف قلمرو زمامداری امیرالمومنین روی می داد، اشاره نموده و پیراون خود را برای ایجاد نظم و اصلاح آنها تحریک فرموده است: ای مردمی که بدنهایتان در کنار یکدیگر، ولی هواهایتان گوناگون است، سخن شما سنگهای سخت را سست، و کارتان دشمنان را درباره شما به طمع می اندازد. وقتی که در مجالس می نشینید، از همه جا سخن می رانید و هنگامیکه جنگ به سراغتان می آید، فریاد بر می آورید: ای جنگ از ما دور شو! دعوت و تحریک کسی که شما را (به سوی حق و دفاع از آن) بخواند، ارزشی ندارد و آن کس که زیر شکنجه شما قرار بگیرد، هرگز دل راحتی نخواهد داشت. (کاری جز این ندارید که در برابر دعوت من برای دفاع از حق) با سخنان گمراه کننده عذر می تراشید. از من خواستید جنگ را به تاخیر بیندازم، چونان بدهکاری که از طلبکار خود تمدید می خواهد. انسان ذلیل و خوار از ورود ستم بر خود جلوگیری نمی گیرد حق بدون جدیت قابل وصول نیست (شگفتا!) کدامین خانه و وطن را جز خانه و وطن خود از اشغال بیگانگان ممنوع خواهید ساخت و با کدامین رهبر پس از من، به میدان نبرد وارد خواهید شد. سوگند به خدا، فریب تباه کننده خورد کسی که شما او را فریب دادید سوگند به خدا، کسی که شما را وسیله برد قرار داد، (با زنده ترین) نومید کننده ترین سهم را برگزید و کسی که بوسیله شما بسوی دشمنش تیر انداخت، تیری شکسته و بی پیکان رها کرد. سوگند بخدا، اکنون دیگر نه گفتارتان را تصدیق می کنم و نه امیدی به یاریتان دارم و نه دشمن را بوسیله شما تهدید می کنم چه نشده بر شما!؟ چیست دوای دردهایتان، و چیست راه معالجه بیماریهایتان؟ قوم دشمن هم مردانی مانند شمایند. آیا سخن بدون علم!؟ آیا غفلت بدون خودداری از آلودگیها! آیا طمع و امید برای رسیدن به حق (پیروزی) بدون شایستگی!؟ (یا طمع برای رسیدن به غیر حق)!؟