خطبه ای است از آن حضرت (علیه السلام): در این خطبه، خدا را ستایش می کند و به پیامبرش درود می فرستد و مردم به پارسایی و تقوا توصیه می فرماید. ستایش خدای راست که ستایش او در میان مخلوقات آشکار است و لشکریانش پیروز و عظمتش بسیار بالا، او را می ستایم به نعمتهای متراکم و بخشش های باعظمتش. خداوندی که حلم او بزرگ است و با این حلم است که بندگانش را عفو می نماید و در هر چه که حکم کند عدالت فرماید و می داند آنچه را که می گذرد و آنچه را که گذشته است. ایجاد کننده مخلوقات با علم خود و ابداع کننده آنها با حکمش است، بدون پیروی و آموزش از کسی و بدون تبعیت از مثل ساخته صانعی حکیم و بدون ارتکاب خطا، و بدون حضور صاحب نظران که با همدیگر به مشورت بپردازند. رسول اعظم (صلی الله علیه و آله )و شهادت می دهم به این که محمد (صلی الله علیه و آله )بنده و رسول او است. خداوند او را مبعوث به رسالت فرمود در حالی که مردم آن دوران غوطه ور در جهالت و گمراهی بودند و در اسارت فراز و نشیب امواج حیرت. آنان در مهار فرمان هلاکت به این و آن سو کشیده می شدند و بر دل های آنان قفل های گناهان بسته بود. توصیه بر زهد و تقوا این بندگان خدا، شما را به تقوای خداوندی توصیه می کنم، زیرا تقوا حق خداوندی بر ذمه شما است و بیان کننده حق شما بر خدا. برای توفیق یافتن به تقوا از خدا یاری بجویید و برای ارتباط عبودیت با خدا از تقوا استمداد کنید، زیرا تقوا امروز نگه دارنده و سپری در برابر آلودگی ها است و فردا راهی است به سوی بهشت. مسیر تقوا روشن است و رونده آن راه، برنده سود و امانتدار آن حافظ آن از نابودی است. هموراه تقوا خود را بر اقوام و ملل گذشته و پوسیده در زیر خاکها عرضه نموده است، زیرا فردا همه آنان به نتایج آن صفت سازنده نیازمند خواهند بود- در آن هنگام که خداوند آنچه را که ایجاد کرده بود، برگرداند و آنچه را که داده بود بازگیرد و از احسانی که فرموده بود، سوال کند- پس چه اندکند کسانی که تقوا را قبول کنند و آنچنان که شایسته تقوا است به آن عمل کنند. آنان در شمارش در اقلیتند و آنان هستند که خداوند سبحان در کتاب عزیزش توصیف نموده است، آن جا که می فرماید: (و اندکند بندگان شکر گزار من). پس با کمال سرعت گوش به نتایج باعظمت تقوا بدهید و با جدیت هر چه تمامتر روی به تقوا آورید و آن را به جای هر چه گذشته است، به عنوان عمل صالح عوض بگیرید و این صفت شایسته را که موافق حق و حقیقت است در مقابل آنچه که مخالف است دریابید. به وسیله تقوا خودتان را از خوابتان بیدار بسازید و روز خود را به پایان برسانید و آن را به دل هایتان قابل پذیرش و اشعار بدارید و گناهانتان را به وسیله تقوا بشویید و درون را از لوث معاصی پاک بسازید و بیماریهایتان را با این دوا درمان کنید و با همین صفت به پیشواز مرگ بروید و از وخامت عاقبت کسانی که تقوا را ضایع کردند عبرت بگیرید و مبادا که پیروان مطیع تقوا از شما پند و عبرت بگیرند. تقوا را از آلودگی ها حفظ کنید تا به وسیله آن محفوظ و مصون از انحرافات شوید. پاک از دنیا، و مشتاق آخرت گردید. و کسی را که تقوا بلند کرده ساقط نکنید و کسی را که دنیا او را بالا برده بالا نبرید. و به ابر برق زننده دنیا ننگرید و در انتظار آن نباشید که برای شما بارانی ببارد، و گوش به کسی که برای دنیا سخن می گوید فرا ندهید و کسی را که برای دنیاگرایی فریاد می زند اجابت نکنید. با روشنایی که دنیا ارائه می دهد. طلب روشنی ننمایید و به آنچه که دارای ارزش های دنیوی است مفتون و شیفته نگردید، زیرا برقی که ابرش نشان می دهد خالی است و سخنش دروغ، و اموالش به طور کامل گرفته خواهد شد و ارزش هایش به یغما خواهد رفت. آگاه باشید، این دنیا مانند زنی است نابکار که خود را بر مردان عرضه کند (و سپس امتناع کند) و چهارپایی است سرکش و ستیزه گر و دروغگویی است خیانت پیشه. دائما در حال انکار و کفرورزی و معاندی است متمرد، دارای تمایل زیاد و اضطرار و دگرگونی فراوان. حال دائمی این دنیا تحول است و جایی که پای گذارد، لزان عزت آن ذلت است و جدی آن شوخی، و بلندی آن پایین. جایگاهی است که هر چه به آدمی بدهد، گرفته خواهد شد و به یغما خواهد رفت و غارت خواهد گشت و به هلاکت خواهد رسید. مردم این دنیا روی پا ایستاده اند در حال رانده شدن و ملحق شدن به گذشتگان و جدایی از پیوستگان. مردم این دنیا در روش ها و مسلکهای آن در حیرت به سر می برند و فراریان از سختی هایش عاجزند و جویندگان خواسته های دنیوی ناامیدند و مایوس. دنیا مردم خود را از مصیبتها و گرفتاریها و مرگ و میرها حفظ نمی کند. منزلگاههایی که برای استقرار خود انتخاب می کنند، آنان را از خود طرد می کند و تحولات و فراز و نشیبهای دنیا آنان را ناتوان می سازد. (مردم در این دنیا گروه هایی هستند): یا نجات یافته ای است مانند مجروحی در میدان جنگ که پا به فرار گذاشته است، یا گوشتی بریده، یا لنگی که ذبح شده، یا خونی که ریخته شده. یا دست با دندان گزیده، یا کسی که از تصمیمش برگشته، در حالی که چاره پشت گردانده و او غافلگیر شده (خلاصی و نجات ناپدید شده). دور است و دور! آنچه گذشته از بین رفته است و آنچه از دست رفته، گذشته ای است که برگشت ندارد. و جهان بر مبنای قانونی خود گذشت. (برای آنان نه آسمان و زمین گریست و نه به آنان مهلتی داده شد.)