خطبه ای است از آن حضرت (علیه السلام):
عظمت خداوندی
فرمان او بر مبنای قضا و حکمت، و رضای او موجب امان و رحمت است. حکم او بر مبنای علم، و منشا عفو او حلم است.
حمد خداوندی
خداوند، سپاس تو راست، بر هر چه که بگیری و عنایت فرمایی، و در برابر هر بهبود و ابتلایی (که به بندگانت روا می داری)، سپاسی که رضایت بخش ترین و محبوب ترین حمد برای تو و بدترین حمد نزد تو باشد. سپاسی که همه کائنات تو را پر کند و به آنچه که تو خواسته ای برسد. حمدی که از تو پوشیده نشود و از مقام ربوبی ات کوتاه نیاید. سپاسی که عدد آن پایان نپذیرد و امتداد و افزایشش فانی نگردد. خداوندا، ما حقیقت عظمت تو را نمی دانیم. ولکن این قدر می دانیم که تویی دارای حیات (حقیقی) و قایم به ذات و برپادارنده کائنات، نه خوابی سبک تو را گیرد و نه خوابی سنگین. هیچ نظری (اندیشه ای) راه به تو ندارد، و هیچ بینایی تو را درنمی یابد. تویی که دیدگان را می بینی و اعمال را شمارش می کنی. و تویی که پیشانی ها (یا موی پیشانی ها)ی گردنکشان و پاهای آنان را گرفته ای. چیست آنچه از مخلوقاتت که ما می بینیم و از قدرت تو درباره آن در شگفتی فرو می رویم. و عظمت سلطه و توانایی تو را توصیف می نماییم، در حالی که آن حقایقی که از ما پوشیده و دیدگان ما از دیدن آن کوتاه است و عقول ما به آن نرسیده متوقف می گردد، و پرده های غیب که میان ما و آن ها است. باعظمت تر است. پس هر کس که دل را از همه چیز خالی بدارد و اندیشه را به جریان بیندازد تا بداند که عرش خود را چگونه برپا داشتی و مخلوقاتت را چگونه آفریدی و آسمان هایت را در فضا چگونه معلق نگه داشتی، و چگونه زمینت را بر موج آب گسترده ای، با چشم خیره و عقل سرگشته و گوش واله و فکر حیرت زده باز پس می گردد.
امید چگونه می شود؟
از جمله این خطبه است، (آن فرو رفته در غفلت) با گمان بی اساس خود ادعا می کند که امیدوار به خدا است. سوگند به خداوند بزرگ، او دروغ می گوید. (اگر چنان است که ادعا می کند) چرا امید او در عملش نمودار نیست؟ زیرا هر کس که امیدوار باشد، امید او در عملش شناخته می شود، و هر امیدی به جز امید به خداوند متعال، آلوده و هر ترسی غیر از ترس از خداوند بی اساس است، مگر خوف از خدا که حق است و دارای عامل واقعی است. او در امور بزرگ به خدا امیدوار می گردد و در امور کوچک به بندگان او. هیبت و اهمیتی که به بنده می دهد، به خدا منظور نمی دارد. چه علتی دارد که خداوند (که بزرگ است سپاس او) مورد کوتاهی واقع گردد، در حالی که درباره بندگانش آن کوتاهی روا دیده نمی شود! آیا می ترسی در امیدی که برای او ادعا می کنی دروغگو باشی؟ یا خدا را برای امید بستن سزاوار نمی بینی؟ و بدینسان اگر از یکی از بندگان خدا بترسد، برای دفع خوف خود چاره می جوید. ولی در برابر خوف از خدا بی اعتنایی می ورزد! به این ترتیب ترس از بندگان را نقد تلقی می کند، و خوف از خدا را وعده ای که امیدی برای وفا به آن نیست. و چنین است وضع کسی که دنیا در چشمانش بزرگ جلوه کند، و موقعیت آن در دلش باعظمت گردد. دنیا را بر خدا مقدم می دارد. و رو به آن می آوردد و کمر بندگی آن را به میان می بندد!
رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم
زندگی رسول خدا (صلی الله علیه و آله )جهت پیروی، برای تو کفایت می کند. و با دقت در حیات آن برگزیده خداوندی دلیل برای نکوهش عیوب و زشتی و فراوانی رسوایی ها و بدیهای آن وجود دارد، که گستره پهناور، زمین برای آن وجود مقدس در نوردیده شد. و جوانب آن برای دیگران صاف و هموار گشت. رسول خدا (صلی الله علیه و آله )از شیرخواری از زمین بریده شد و از زر و زیورهای آن برکنار گشت.
موسی (علیه السلام)
و اگر بخواهی دومین مثل، موسی کلیم الله (علیه السلام) را بیاورم. آنگاه که عرض کرد:
خداوندا، به آن خیری که برای من فرستادی محتاجم. سوگند به خدا، او از خدا جز نانی که بخورد، چیزی سوال نکرده بود، زیرا آن حضرت از سبزی زمین می خورد تا آن جا که رنگ سبزی به جهت لاغری بدن و نازکی پوست او دیده می شد.
داوود (علیه السلام)
و اگر بخواهی سومین مثل، داوود (علیه السلام) صاحب مزامیر و قاری بهشتیان را بیاورم که با دست خود زنبیل از برگهای خرما می بافت. سپس به همنشینانش می گفت:
کیست که فروش این ها (زنبیل ها) را به عهده بگیرد؟ آن حضرت از قیمت بافته های خود، نان جو می خورد.
عیسی (علیه السلام)
و اگر بخواهی درباره عیسی بن مریم (علیه السلام) به تو بگویم. آن حضرت از سنگ بالش برای خود داشت. و لباس خشن می پوشید و غذای ناگوار تناول می فرمود. و خورشت نان او گرسنگی، و چراغ شبانگاهی او مهتاب، و سایبانش در زمستان، مشرق و مغرب زمین بود. میوه و ریحانش گیاهانی بود که زمین برای چهارپایان می ریوانید. برای او همسری نبود که وسیله تشویش خاطر او شود و فرزندی نبود که اندوهگینش سازد، و مالی نبود که او را به خود مشغول بدارد. طمعی در چیزی نداشت که او را پست و خوار گرداند، مرکبش پاهایش و خدمتکار او دستهایش بود.
رسول اعظم (صلی الله علیه و آله )
پیروی کن از پیامبرت که پاک و پاکیزه تر از همه مخلوقات خدا بود. برای هر کس که بخواهد پیروی (از کمالات) نماید، در آن وجود مقدس است عالی ترین کمال برای تبعیت، و بهترین نسبت برای هر کسی که انتساب به او را بخواهد. و محبوب ترین بندگان در نزد خدا کسی است که از پیامبرش تبعیت کند و دنبال کار او را بگیرد. از دنیا برای خوردن به اندکی قناعت فرمود. گوشه چشمی برای تمایل به دنیا نیفکند. او لاغرترین مردم دنیا بود با تهی گاه خالی و گرسنه ترین مردم دنیا با شکمی کم غذا. همه دنیا بر آن انسان کامل عرضه شد، آن را نپذیرفت. (وقتی) دانست که خداوند سبحان چیزی را دشمن داشته، آن را دشمن داشت، و چیزی را تحقیر نموده، آن را پست شمرد و چیزی را ناچیز دانسته، آن را ناچیز دانست. و اگر در ما جز این نبود که دوست بداریم آنچه را که خدا و رسولش دشمن می دارند و تعظیم کنیم چیزی را که خدا و رسولش آن را ناچیز می دانند، کفایت می کند برای ارائه مخالفت و جدایی از خداوند سبحان. آن برگزیده خدا (صلی الله علیه و آله )روی زمین می نشست و غذا می خورد و مانند بندگان می نشست، و با دست خود، کفش خود را پینه می دوخت، و لباسش را به دست خود وصله می زد. و گاهی الاغ برهنه سوار می شد، و کسی را پشت سر خود سوار می فرمود. گاهی که می دید پرده ای صورتگری و نقاشی شده از در خانه اش آویخته است (خطاب) به زنش می فرمود:
آن پرده را از جلوی چشم دور کن، زیرا وقتی که بر آن می نگرم، دنیا و زر و زیورهایش را به یاد می آورم. او از ته دل از دنیا اعراض نمود و یاد آن را از نفسش می راند. لذا دوست داشت که زینت دنیا را از دیدگانش دور بدارد. و از دنیا برای خود لباس فاخر اتخاذ نکند و دنیا را پایدار تلقی ننماید. و به عنوان اقامتگاه، به آن دل نبندد و امیدوار نگردد. لذا دنیا را از نفس خود بیرون راند و آن را از دل خویشتن برکنار فرمود و از دیدگاه خود ناپدید ساخت. چنین است که هر کس چیزی را دشمن داشت، نظر به آن و یادآوری آن را نیز دشمن می دارد.
در زندگی رسول خدا (صلی الله علیه و آله )برای اثبات بدیها و عیوب دنیا برای تو دلیل وجود دارد. زیرا او و نزدیکترین اشخاصش در این دنیا سیر نشدند و همه زر و زیورهای دنیا با وجود تقرب بزرگی که به خدا داشت از او دور گشت. آن کس که نظر می کند، با عقل خود بنگرد، ببیند که آیا خداوندی که توفیق اعراض از دنیا و زر و زیور آن را به پیامبرش عنایت فرمود (مفهوم این امر) اکرام آن حضرت بود، یا اهانتی بر او روا داشته بود! اگر آن شخص بگوید:
خدا به پیامبرش اهانت نموده بود، سوگند به خدای بزرگ دروغ گفته و بهتان زده است. اگر بگوید:
خداوند پیامبرش را با آن توفیق اعراض از دنیا اکرام فرموده است، پس بداند که خداوند کسی را که دنیا را برای او گسترش داد اهانت نمود، و اکرام کرد نزدیکترین مردم به خودش پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله )را که دنیا و زر و زیور آن را از وی دور نمود. پس هر کس بخواهد (برای تحصیل سعادت) از کسی پیروی نماید، پس تبعیت نماید از پیامبر خداوند. و از دنبال او حرکت کند و هرکجا که او وارد شود، قدم بگذارد. و اگر چنین نکند از هلاکت در امان نخواهد ماند. زیرا خداوند محمد (صلی الله علیه و آله )را نشانه ای برای قیامت قرار داد و بشارت دهنده به بهشت و ترساننده از عذاب. (آن بزرگ بزرگان) با شکمی تهی از دنیا بیرون رفت و با شخصیتی سالم به سرای آخرت وارد شد. سنگی روی سنگ نگذاشت تا راه خود را به ابدیت پیش گرفت، و دعوت خدایش را لبیک گفت. چه باعظمت است منت خداوندی برای ما که پیشتازی برای ما احسان فرمود تا از او پیروی کنیم و حاکمی برای ما قرار داد که پای جای پای او گذاریم. سوگند به خدا، این لباس خود را چندان دادم وصله کنند که از وصله کننده اش خجلت کشیدم. گوینده ای به من گفت:
آیا این لباس را دور نمی اندازی؟ پاسخ دادم:
دور شو از من، که در بامداد مورد ستایش قرار می گیرد کاروانی که شبانگاه راه رفته است.