فصل چهارم - فضیلت و کیفیت زیارت مولای ما حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام
در فضیلت زیارت حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام
در آن چند مطلب است مطلب اول در فضيلت زيارت آن حضرت است شيخ طوسي به سند صحيح از محمد بن مسلم از حضرت صادق عليه السلام روايت كرده كه فرمود: خداوند خلق نفرموده مخلوقي بيشتر از ملائكه و بدرستي كه هر روزي نازل مي شوند هفتاد هزار ملك و بيايند به بيت المعمور و طواف مي كنند به دور آن و چون از طواف آنجا فارغ شدند به طواف كعبه مي روند و چون از طواف كعبه فارغ شدند بسوي قبر پيغمبر صلي الله عليه و آله مي آيند و سلام مي كنند بر آن حضرت پس از آن مي آيند بسوي قبر أمير المؤمنين عليه السلام و سلام مي كنند بر آن حضرت بعد از آن مي آيند نزد قبر حسين عليه السلام و سلام مي كنند بر آن جناب پس از آن به آسمان بالا مي روند و مثل ايشان هر روز نازل مي شود تا روز قيامت پس فرمود آن حضرت كه هر كه زيارت كند أمير المؤمنين عليه السلام را و عارف به حق آن حضرت باشد يعني آن جناب را امام واجب الإطاعة و خليفه بلا فصل داند و از روي تجبر و تكبر به زيارت نيامده باشد حق تعالي بنويسد از براي او اجر صد هزار شهيد و گناهان گذشته و آينده او را بيامرزد و مبعوث گردد در روز قيامت از جمله ايمنان از اهوال آن روز و آسان گرداند بر او حساب را و استقبال نمايند او را ملائكه و چون برگردد از زيارت او را مشايعت نمايند تا به خانه خود بر گردد و اگر بيمار شود به عيادت او بيايند و اگر بميرد متابعت جنازه او بكنند و از براي او طلب آمرزش نمايند تا قبرش و سيد عبد الكريم بن طاوس در فرحة الغري از آن حضرت روايت كرده كه فرمود: هر كه پياده به زيارت أمير المؤمنين عليه السلام برود حق تعالي به هر گامي ثواب يك حج و يك عمره براي او بنويسد و اگر پياده برگردد به هر گامي ثواب دو حج و دو عمره از براي او بنويسد و نيز از آن حضرت روايت كرده كه: به ابن مارد فرمود اي پسر مارد هر كه زيارت كند جدم أمير المؤمنين عليه السلام را عارفا بحقه بنويسد حق تعالي از براي او به عدد هر گامي حج مقبول و عمره پسنديده اي پسر مارد و الله نمي خورد آتش جهنم قدمي را كه غبار آلوده شود در زيارت حضرت أمير المؤمنين عليه السلام خواه پياده رود خواه سواره اي پسر مارد بنويس اين حديث را به آب طلا و نيز از حضرت صادق عليه السلام روايت كرده كه فرمود: ما مي گوئيم كه در پشت كوفه قبري هست كه پناه نمي برد به آن قبر دردناكي مگر آنكه حق تعالي او را شفا كرامت مي فرمايد مؤلف گويد كه از اخبار معتبره ظاهر مي شود كه حق تعالي قبر أمير المؤمنين عليه السلام و اولاد طاهرينش را معقل خائفين و ملجأ مضطرين و امان اهل زمين قرار داده هر غمناكي كه نزد او برود غمش زايل گردد و هر دردناكي كه خود را به او بمالد شفا گيرد و هر كه به آن پناه برد در امان باشد سيد عبد الكريم بن طاوس روايت كرده از محمد بن علي شيباني كه گفت من و پدرم و عمم حسين به نحو پنهاني در شب رفتيم به زيارت قبر أمير المؤمنين عليه السلام و اين در سال دويست و شصت و چيزي بود و من كودكي صغير بودم چون رسيديم به نزد قبر آن حضرت ديديم كه آن قبر مطهر دورش سنگهاي سياه گذاشته شده و بنايي ندارد پس ما نزديك آن رفتيم بعضي از ما شروع كرد به خواندن قرآن و بعضي ديگر مشغول به نماز شد و بعضي مشغول به زيارت و در اين حال بوديم كه ناگاه ديديم شيري به جانب ما مي آيد چون نزديك ما آمد به فاصله يك نيزه ما از آن محل شريف دور شديم آن حيوان به نزديك قبر رفت و شروع كرد به ماليدن ذراع خود بر قبر يكي از ما نزديك او رفت و مشاهده كرد او را شير متعرض او نشد او برگشت و ما را به حال شير خبر داد پس ترس از ما برطرف شد و همگي نزديك او رفتيم و او را مشاهده كرديم ديديم كه در ذراع او جراحتي است و آن دست مجروح را به قبر آن حضرت مي ماليد پس يك ساعت با اين حال بود آنگاه برفت و ما ديگر باره به حال اول خود به نماز و زيارت و قرائت قرآن برگشتيم و شيخ مفيد نقل كرده كه روزي هارون الرشيد به آهنك شكار از كوفه بيرون رفت و به جانب غريين و ثويه توجه نمود و در آنجا آهواني ديد فرمان داد تا بازهاي شكاري و كلاب معلم را براي شكار آهوان رها كردند و بر آنها بتاختند آهوان كه چنين ديدند فرار كرده به پشته اي پناه بردند و در آنجا بياراميدند بازها در ناحيه بيافتادند و تازيها باز شدند و رشيد از اين مطلب در عجب شد ديگر باره آهوان از فراز پشته به نشيب آمدند بازها و تازيها آهنك ايشان نمودند ديگر باره آهوان به آن پشته پناه بردند و جانوران شكاري از قصد ايشان برگشتند تا سه مرتبه كار بدين گونه رفت هارون سخت در عجب شد غلامان خود را امر كرد كه تعجيل كنيد و مردي را كه از حال اين مكان با خبر باشد بياوريد غلامان رفتند و از قبيله بني أسد پير مردي را حاضر كردند هارون از وي پرسيد كه حال اين پشته چيست و در اين مكان چه كيفيتي است گفت اگر مرا امان مي دهي قصه آن را به عرض مي رسانم گفت با خدا عهد كردم كه ترا اذيت نكنم و در امان باشي الحال آنچه داني بگو گفت خبر داد مرا پدرم از پدران خود كه مي گفتند قبر مطهر أمير المؤمنين عليه السلام در اين پشته واقع است و حق تعالي آن را حرم امن و امان خود قرار داده كه هر چه به آن پناه ببرد در امان باشد .
فقير گويد در امثال عرب است كه مي گويند أَحْمَي مِنْ مُجِيرِ الْجَرَادِ يعني فلاني حمايت كردنش از كسي كه در پناه او است بيشتر است از پناه دهنده ملخها و قصه آن چنان است كه مردي باديه نشين از قبيله طي كه نامش مُدْلِج بْنِ سُوَيْد بود روزي در خيمه خود نشسته بود ديد جماعتي از طايفه طي آمدند و جوال و ظرفهايي با خود دارند پرسيد چه خبر است گفتند ملخهاي بسيار در اطراف خيمه شما فرود آمده اند آمديم آنها را بگيريم مُدْلِج كه اين را شنيد برخاست سوار اسب خود شد و نيزه خود را بر دست گرفت و گفت به خدا سوگند هر كس متعرض اين ملخها شود من او را خواهم كشت أَ يَكُونُ الْجَرَادُ فِي جِوَارِي ثُمَّ تُرِيدُونَ أَخْذَهُ آيا اين ملخها در جوار و پناه من باشند و شما آنها را بگيريد چنين چيزي نخواهد شد پيوسته از آنها حمايت كرد تا آفتاب گرم شد ملخها پريدند و رفتند آن وقت گفت اين ملخها از جوار من منتقل شدند ديگر خود دانيد با آنها و صاحب قاموس گفته ذو الاعواد لقب شخصي خيلي عزيز بوده كه بعضي گفته اند جد أكثم بن صيفي بوده طايفه مصر هر سال خراجي به او مي دادند و چون پير شد او را بالاي سريري مي نشانيدند و در ميان قبايل و ميان عرب براي جبايت خراج او را طواف مي دادند و به حدي عزيز و محترم بود كه هر ترساني خود را به سرير او مي رسانيد ايمن مي گشت و هر ذليل و خواري كه به نزد سرير او مي آمد عزيز و ارجمند مي گرديد و هر گرسنه اي كه به نزد او مي رسيد از گرسنگي مي رهيد انتهي پس هر گاه سرير يك مرد عربي به اين مرتبه از عزت و رفعت رسد چه عجب دارد كه حق تعالي قبر ولي خود را كه حامل سريرش جبرئيل و ميكائيل و امام حسن و امام حسين عليهم السلام بوده اند معقل خائفين و ملجأ هاربين و فرياد رس بيچارگان و شفاء دردمندان قرار داده باشد پس در هر كجا باشي خود را به او برسان و تا ممكن شود خود را به او بچسبان و الحاح كن تا به فرياد تو برسد و ترا از هلاكت دنيا و آخرت نجات دهد
لُذْ اِلي جُودِهِ تَجِدْهُ زَعيماً بِنَجاةِ الْعُصاةِ يَوْمَ لِقاها
پناه بجودش ببر که می یابی او را کفیلی برای نجات گنهکار در روز رستاخیز
عائِدٌ لِلْمُؤَمِّلينَ مُجيبٌ سامِعٌ ما تُسِرُّ مِنْ نَجْويها
آرزو دهنده آرزومندان و اجابت کننده و شنوا است آنچه را پنهان کنی از سخنان سرّی
و در دارالسلام از شيخ ديلمي نقل شده كه روايت كرده اند جماعتي از صلحاء نجف اشرف كه كسي در خواب ديد كه از هر قبري كه در آن مشهد شريف و بيرون آن است ريسماني كشيده شده متصل به قبه شريفه حضرت حبل الله المتين أمير المؤمنين صلوات الله عليه پس آن شخص انشاد كرد :
اِذا مُتُّ فَادْفِنِّي اِلي جَنْبِ حَيْدَرٍ اَبي شَبَّرٍ اَكْرِمْ بِهِ وَشُبَيْرٍ
هنگامی که مرگم فرا رسید مرا در کنار حیدر دفن کن که پدر ارجمند شبر و شبیر (حسن و حسین) است
فَلَسْتُ اَخافُ النَّارَ عِنْدَ جِوارِهِ وَلا اَتَّقي مِنْ مُنْكَرٍ وَنَكيرٍ
چونکه من در جوار او ترسی از آتش ندارم و باکی از سؤال نکیر و منکر ندارم
فَعَارٌ عَلَى حَامِي الْحِمَى وَ هُوَ فِي الْحِمَى إِذَا ضَلَّ فِي الْبَيْدَاءِ عِقَالُ بَعِيرٍ
بر حامى قرقگاه ننگ است که در عرصه حمایتش حتى در بیابان قرقگاهش افسار شترى گم شود