خدمات تلفن همراه

صحیفه سجادیه - دعای (49)- دعای آنحضرت در دفع مکر دشمنان - ترجمه استاد شیخ حسین انصاریان- با متن عربی

صوت عربی

صوت فارسی ترجمه استاد انصاریان


وَ کَانَ مِنْ دُعَائِهِ عَلَیْهِ السّلَامُ فِی دِفَاعِ کَیْدِ الْأَعْدَاءِ، وَ رَدّ بَأْسِهِمْ

إِلَهِی هَدَیْتَنِی فَلَهَوْتُ،
وَ وَعَظْتَ فَقَسَوْتُ،
وَ أَبْلَیْتَ الْجَمِیلَ فَعَصَیْتُ،
ثُمّ عَرَفْتُ مَا أَصْدَرْتَ إِذْ عَرّفْتَنِیهِ،
فَاسْتَغْفَرْتُ فَأَقَلْتَ،
فَعُدْتُ فَسَتَرْتَ،
فَلَکَ إِلَهِی الْحَمْدُ.

تَقَحّمْتُ أَوْدِیَةَ الْهَلَاکِ،
وَ حَلَلْتُ شِعَابَ تَلَفٍ،
تَعَرّضْتُ فِیهَا لِسَطَوَاتِکَ وَ بِحُلُولِهَا عُقُوبَاتِکَ.

وَ وَسِیلَتِی إِلَیْکَ التّوْحِیدُ،
وَ ذَرِیعَتِی أَنّی لَمْ أُشْرِکْ بِکَ شَیْئاً،
وَ لَمْ أَتّخِذْ مَعَکَ إِلَهاً،
وَ قَدْ فَرَرْتُ إِلَیْکَ بِنَفْسِی،
وَ إِلَیْکَ مَفَرّ الْمُسی‌ءِ،
وَ مَفْزَعُ الْمُضَیّعِ لِحَظّ نَفْسِهِ الْمُلْتَجِئِ.

فَکَمْ مِنْ عَدُوٍّ انْتَضَى عَلَیّ سَیْفَ عَدَاوَتِهِ،
وَ شَحَذَ لِی ظُبَةَ مُدْیَتِهِ،
وَ أَرْهَفَ لِی شَبَا حَدّهِ،
وَ دَافَ لِی قَوَاتِلَ سُمُومِهِ،
وَ سَدّدَ نَحْوِی صَوَائِبَ سِهَامِهِ،
وَ لَمْ تَنَمْ عَنّی عَیْنُ حِرَاسَتِهِ،
وَ أَضْمَرَ أَنْ یَسُومَنِی الْمَکْرُوهَ،
وَ یُجَرّعَنِی زُعَاقَ مَرَارَتِهِ.

فَنَظَرْتَ یَا إِلَهِی إِلَى ضَعْفِی عَنِ احْتِمَالِ الْفَوَادِحِ،
وَ عَجْزِی عَنِ الِانْتِصَارِ مِمّنْ قَصَدَنِی بِمُحَارَبَتِهِ،
وَ وَحْدَتِی فِی کَثِیرِ عَدَدِ مَنْ نَاوَانِی،
وَ أَرْصَدَ لِی بِالْبَلَاءِ فِیمَا لَمْ أُعْمِلْ فِیهِ فِکْرِی.

فَابْتَدَأْتَنِی بِنَصْرِکَ،
وَ شَدَدْتَ أَزْرِی بِقُوّتِکَ،
ثُمّ فَلَلْتَ لِی حَدّهُ،
وَ صَیّرْتَهُ مِنْ بَعْدِ جَمْعٍ عَدِیدٍ وَحْدَهُ،
وَ أَعْلَیْتَ کَعْبِی عَلَیْهِ،
وَ جَعَلْتَ مَا سَدّدَهُ مَرْدُوداً عَلَیْهِ،
فَرَدَدْتَهُ لَمْ یَشْفِ غَیْظَهُ،
وَ لَمْ یَسْکُنْ غَلِیلُهُ،
قَدْ عَضّ عَلَى شَوَاهُ وَ أَدْبَرَ مُوَلّیاً قَدْ أَخْلَفَتْ سَرَایَاهُ.

وَ کَمْ مِنْ بَاغٍ بَغَانِی بِمَکَایِدِهِ،
وَ نَصَبَ لِی شَرَکَ مَصَایِدِهِ،
وَ وَکّلَ بِی تَفَقّدَ رِعَایَتِهِ،
وَ أَضْبَأَ إِلَیّ إِضْبَاءَ السّبُعِ لِطَرِیدَتِهِ انْتِظَاراً لِانْتِهَازِ الْفُرْصَةِ لِفَرِیسَتِهِ،
وَ هُوَ یُظْهِرُ لِی بَشَاشَةَ الْمَلَقِ،
وَ یَنْظُرُنِی عَلَى شِدّةِ الْحَنَقِ.

فَلَمّا رَأَیْتَ یَا إِلَهِی تَبَارکْتَ وَ تَعَالَیْتَ دَغَلَ سَرِیرَتِهِ،
وَ قُبْحَ مَا انْطَوَى عَلَیهِ،
أَرْکَسْتَهُ لِأُمّ رَأْسِهِ فِی زُبْیَتِهِ،
وَ رَدَدْتَهُ فِی مَهْوَى حُفْرَتِهِ،
فَانْقَمَعَ بَعْدَ اسْتِطَالَتِهِ ذَلِیلًا فِی رِبَقِ حِبَالَتِهِ الّتِی کَانَ یُقَدّرُ أَنْ یَرَانِی فِیهَا،
وَ قَدْ کَادَ أَنْ یَحُلّ بِی لَوْ لَا رَحْمَتُکَ مَا حَلّ بِسَاحَتِهِ.

وَ کَمْ مِنْ حَاسِدٍ قَدْ شَرِقَ بِی بِغُصّتِهِ،
وَ شَجِیَ مِنّی بِغَیْظِهِ،
وَ سَلَقَنِی بِحَدّ لِسَانِهِ،
وَ وَحَرَنِی بِقَرْفِ عُیُوبِهِ،
وَ جَعَلَ عِرْضِی غَرَضاً لِمَرَامِیهِ،
وَ قَلّدَنِی خِلَالًا لَمْ تَزَلْ فِیهِ،
وَ وَحَرَنِی بِکَیْدِهِ،
وَ قَصَدَنِی بِمَکِیدَتِهِ.

فَنَادَیْتُکَ یَا إِلَهِی مُسْتَغِیثاً بِکَ،
وَاثِقاً بِسُرْعَةِ إِجَابَتِکَ،
عَالِماً أَنّهُ لَا یُضْطَهَدُ مَنْ أَوَى إِلَى ظِلّ کَنَفِکَ،
وَ لَا یَفْزَعُ مَنْ لَجَأَ إِلَى مَعْقِلِ انْتِصَارِکَ،
فَحَصّنْتَنِی مِنْ بَأْسِهِ بِقُدْرَتِکَ.

وَ کَمْ مِنْ سَحَائِبِ مَکْرُوهٍ جَلّیْتَهَا عَنّی،
وَ سَحَائِبِ نِعَمٍ أَمْطَرْتَهَا عَلَیّ،
وَ جَدَاوِلِ رَحْمَةٍ نَشَرْتَهَا،
وَ عَافِیَةٍ أَلْبَسْتَهَا،
وَ أَعْیُنِ أَحْدَاثٍ طَمَسْتَهَا،
وَ غَوَاشِی کُرُبَاتٍ کَشَفْتَهَا.

وَ کَمْ مِنْ ظَنّ‌ٍ حَسَنٍ حَقّقْتَ،
وَ عَدَمٍ جَبَرْتَ،
وَ صَرْعَةٍ أَنْعَشْتَ،
وَ مَسْکَنَةٍ حَوّلْتَ.

کُلّ ذَلِکَ إِنْعَاماً وَ تَطَوّلًا مِنْکَ،
وَ فِی جَمِیعِهِ انْهِمَاکاً مِنّی عَلَى مَعَاصِیکَ،
لَمْ تَمْنَعْکَ إِسَاءَتِی عَنْ إِتْمَامِ إِحْسَانِکَ،
وَ لَا حَجَرَنِی ذَلِکَ عَنِ ارْتِکَابِ مَسَاخِطِکَ،
لَا تُسْأَلُ عَمّا تَفْعَلُ.

وَ لَقَدْ سُئِلْتَ فَأَعْطَیْتَ،
وَ لَمْ تُسْأَلْ فَابْتَدَأْتَ،
وَ اسْتُمِیحَ فَضْلُکَ فَمَا أَکْدَیْتَ،
أَبَیْتَ یَا مَوْلَایَ إِلّا إِحْسَاناً وَ امْتِنَاناً وَ تَطَوّلًا وَ إِنْعَاماً،
وَ أَبَیْتُ إِلّا تَقَحّماً لِحُرُمَاتِکَ،
وَ تَعَدّیاً لِحُدُودِکَ،
وَ غَفْلَةً عَنْ وَعِیدِکَ،
فَلَکَ الْحَمْدُ إِلَهِی مِنْ مُقْتَدِرٍ لَا یُغْلَبُ،
وَ ذِی أَنَاةٍ لَا یَعْجَلُ.

هَذَا مَقَامُ مَنِ اعْتَرَفَ بِسُبُوغِ النّعَمِ،
وَ قَابَلَهَا بِالتّقْصِیرِ،
وَ شَهِدَ عَلَى نَفْسِهِ بِالتّضْیِیعِ.

اللّهُمّ فَإِنّی أَتَقَرّبُ إِلَیْکَ بِالْمُحَمّدِیّةِ الرّفِیعَةِ،
وَ الْعَلَوِیّةِ الْبَیْضَاءِ،
وَ أَتَوَجّهُ إِلَیْکَ بِهِمَا أَنْ تُعِیذَنِی مِنْ شَرّ کَذَا وَ کَذَا،
فَإِنّ ذَلِکَ لَا یَضِیقُ عَلَیْکَ فِی وُجْدِکَ،
وَ لَا یَتَکَأّدُکَ فِی قُدْرَتِکَ وَ أَنْتَ عَلَى کُلّ شَیْ‌ءٍ قَدِیرٌ
فَهَبْ لِی یَا إِلَهِی مِنْ رَحْمَتِکَ وَ دَوَامِ تَوْفِیقِکَ مَا أَتّخِذُهُ سُلّماً أَعْرُجُ بِهِ إِلَى رِضْوَانِکَ،
وَ آمَنُ بِهِ مِنْ عِقَابِکَ،
یَا أَرْحَمَ الرّاحِمِینَ.

دعا در دفع نیرنگ دشمنان :



بارالها،
هدایتم فرمودى ولى به کارهاى پوچ پرداختم،
و پندم دادى اما سنگدل شدم،
و بهترین نعمت
به من دادى و نافرمانى کردم،
سپس به زشتى گناه آگاهم فرمودى و از آنم بازداشتى و من از آن آگاه شدم،

پس از تو آمرزش خواستم و از من درگذشتى،
ولى به گناه بازگشتم و تو پوشاندى،
پس ستایش
توراست اى خداى من.

خود را به وادیهاى هلاکت افکنده ام،
و به درّه هاى تباهى وارد شده ام،

و با ورود در آن در معرض قهر تو قرار گرفته ام،
وبا فرود آمدن در آن با عقوبتت روبرو شده ام،
و وسیله ام
به سوى تو توحید است،
و دستگیره ام آن است که چیزى را با حضرتت شریک نساختم،
و با
حضرتت خدایى نگرفتم،
و اکنون با وجودم به سویت گریزانم،
و گریزگاه انسان
بدکار و پناهگاه آن که سود خویش را از دست داده و پناهنده شده درگاه توست،
پس چه بسا
دشمنى که شمشیر دشمنیش را بر من برهنه نموده،
و دم تیغش را علیه من تیز کرده،

و سر نیزه اش را به قصد حمله بر من تند ساخته،
و زهرهاى کشنده اش را به آشامیدنیم آمیخته،
و مرا
آماج تیرهاى خود نموده،
و دیده مراقبتش از من نخفته،
و تصمیم
گرفته که به من زیانى رساند،
و از آب ناگوار و تلخش به من بچشاند،
ولى تو
- اى خداى من - ناتوانى و ضعفم را از تحمل بارهاى گران،
و عجزم را از
انتقام گرفتن از آن که قصد کارزار - من کرده،
و تنهایى مرا در برابر بسیارىِ عدّه کسانى که
با من دشمنى نموده،
و در حال بى خبرى من در کمین گرفتار کردن من نشسته اند
در نظر گرفتى،
پس به نصرتم آغاز کردى،
و پشتم را به قدرتت محکم نمودى،
آنگاه
حِدّت او را شکستى،
و پس از آنکه در جمع کثیرى بود وى را تنها گذاشتى،
و
مرا بر او پیروز نمودى،
و تیرى را که به سوى من نشانه گرفته بود به سوى خودش بازگرداندى،

و بدون اینکه خشمش تسکین یابد،
و آتش کینه اش فرو نشیند،
اورا بازگرداندى،
تا سر انگشتان خود را
به دندان گزید،
و رخ برتافت در حالى که لشگرش از هم پاشید.

و چه بسا متجاوزى که با حیله هاى خود
درباره ام ستم کرده،
و دامهاى شکارش را برایم پهن کرده،
و همّت خود را بر زیر نظر داشتن من
گماشته،
و چون درنده اى که به انتظار به دست آوردن فرصت براى شکارش کمین نماید در کمین
من نشسته،
در حالى که خوشرویى چاپلوسى را برایم اظهار مى کرد،
و با شدت
خشم مرا مى پایید،
و چون تو - اى خداى من که والا و برترى - فساد باطن و زشتى آنچه را در دل
داشت دیدى،
او را با مغز در آن گودالى که براى شکار کنده بود
درانداختى،
و در پرتگاه ساخته اش افکندى،
تا پس از طغیانش ذلیلانه در بند دامى که
خیال داشت مرا در آن ببیند درافتاد،
و اگر
رحمت تو نبود آنچه بر سر او آمد نزدیک بود بر سر من آید.

و چه بسا
حسودى که به سبب من اندوه گلوگیرش شد،
و شدت خشم همچون استخوان در گلویش گیر کرد،
و با
نیش زبان مرا اذیت کرد،
و مرا به عیوب خودش طعنه زد،
و آبرویم را آماج
تیر حسادت کرد،
و مسائلى بر من بست که دائم در خودش بود،
و از روى نیرنگ
بر من خرده گرفت،
و با فریبش آهنگ من نمود،
آنگاه - اى خداى من - فریاد خواهانه تو را صدا
زدم،
در حالى که به سرعت مستجاب شدن دعا اطمینان داشتم،
و آگاه بودم که هرکس در سایه حمایتت
جا گرفت ستم نبیند،
و هر که به پناهگاه انتقام تو پناه برد او را وحشتى نباشد،

و تو مرا به قدرت خود از شر او نگاهداشتى.

و چه بسا ابرهاى گرفتارى که از من
برطرف فرمودى،
و ابرهاى نعمت که بر من باراندى،
و چه جویبارهاى رحمت
که روان ساختى،
وعافیت که بر من پوشاندى،
و چشمه هاى حوادث که به خاک انباشتى،

و پرده هاى غم که برطرف کردى.

و چه بسا گمان نیکو که آن را تحقق دادى،

و تهیدستى که جبران فرمودى،
و درافتادنى که بلند کردى،
و بیچارگى که از میان برداشتى،

تمام اینها از روى تفضل و انعام تو بوده،
و در همه آنها من در گناهان
دست و پا مى زدم،
اما بدکردارى من تو را از کامل کردن احسانت بازنداشت،

و این احسانت مرا از ارتکاب علل خشم تو منع ننمود،
تو در انجام برنامه خود مسئول نیستى،
و همانا از
تو درخواست شد عطا کردى،
و درخواست نشد و آغاز به بخشش نمودى،

و - فضلت طلبیده شد و کم نگذاشتى،
تو خوددارى کردى اى مولاى من مگر از احسان و
اکرام و تفضل و انعام،
و من خوددارى کردم مگر از درافتادن در محرمات،
و
تجاوز از حدودت،
و غفلت از تهدیدت.

پس حمد مخصوص توست اى خداى من: مقتدرى که
مغلوب نمى گردى،
و مهلت دهنده اى که - شتاب نمى کنى.

این مقام کسى است که
به فراوانى نعمتها اعتراف نموده،
و آن را به تقصیر مقابله کرده،
و درباره خود به ضایع کردن همه
امورش گواهى داده است.

بار خدایا به وسیله مقام بلند محمدى،

و ولایت روشن علوى به تو تقرب مى جویم،
و به واسطه آن دو به سویت رو مى کنم که مرا
از شر فلان و فلان پناه دهى،
زیرا این پناه دهى در جنب توانگریت تورا دچار مضیقه نمى کند،
و
در جنب قدرتت تورا به زحمت نمى اندازد،
و تو بر همه چیز توانایى.

پس از رحمت
و دوام توفیق خود بهره اى به من بخش که آن را نردبان رسیدن
به خشنودى تو کنم،
و به سبب آن از عقوبتت ایمن گردم،
اى مهربان ترین مهربانان.








جستجو دعای بعد دعای قبل بزرگتر کوچکتر 
خدمات تلفن همراه
مراجعه: 86,653,106