خدمات تلفن همراه

قرآن تبيان- جزء 30 - حزب 59 - سوره نبأ - صفحه 582


شروع جزء 30و حزب 59


بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ عَمَّ یَتَسَاءَلُونَ
1 -
آشنايى با اين سوره‌
در آغاز آخرين جزء قرآن و در آستانه سوره نبأ هستيم. بجاست براى آشنايى با حال و هواى آن به شناسنامه‌اش بنگريم:

1 - نام اين سوره‌
نام بيدارگر و هشداردهنده اين سوره، «نبأ»، به معنى خبر مهم و رويداد بزرگ رستاخيز آمده است، كه مردم درباره آن از يكديگر مى‌پرسند.
اين نام از آغازين آيات اين سوره بر گرفته شده است، و در پاره‌اى از روايات «نبأ» به على (ع) تأويل گرديده است.(1)
اين سوره با نام‌هاى «عَمَّ»، «تساؤل» و «مُعصرات» نيز خوانده شده است.

2 - فرودگاه آن‌
اين سوره در سال دوم از بعثت، و پس از سوره «معارج»، در مكّه و در كنار كهن‌ترين معبد توحيدگرايى و يكتاپرستى بر جان نورانى محمد(ص) فرود آمده است. اين واقعيت را افزون بر مفسران و محدثان، مفاهيم و معارف و حال و هواى آيات آن نيز گواهى مى‌كند.


3 - شمار آيه‌ها و واژه‌هاى آن‌
از ديدگاه مشهور، اين سوره داراى 40 آيه است. امّا پاره‌اى نيز همين واژه‌ها و حروف را، 41 آيه شمرده‌اند، چراكه اينان بخشى از آيه 40 را، آيه‌اى جداگانه دانسته‌اند.
اين سوره از 173 واژه و 720 حرف پديد آمده است.

4 - پاداش تلاوت اين سوره‌
از پيامبر گرامى آورده‌اند كه در اين مورد فرمود:
من قرأ سورة عَمَّ يتسائلون سقاه اللَّه برد الشراب يوم القيامة(2)
كسى كه سوره «عَمَّ» را بخواند، خدا او را از نوشيدنى سرد و گواراى بهشتى در روز رستاخيز سيراب مى‌سازد.
و از امام صادق آورده‌اند كه فرمود:
من قرأ سورة عَمَّ يتسائلون لم يخرج سنته اذا كان يدمنها فى كل يوم حتى يزور البيت الحرام.(3)
هركس اين سوره را هر روز تلاوت كند، سال تلاوت او به پايان نمى‌رسد، مگر اين كه به زيارت خانه خدا نائل مى‌گردد.

دورنمايى از مفاهيم اين سوره‌
اين سوره از سوره‌هاى «مكّى» است و در همه آيات آن حال و هواى آغازين سال‌هاى بعثت پيامبر و واكنش كفرگرايان و اصلاح ستيزان هويداست.
در اين سوره پيش از هر چيز و بيش از هر چيز سخن از موضوع معاد و جهان پس از مرگ و فرارسيدن رستاخيز، يا آن خبر بزرگ و سهمگين است، و اين موضوع را با پرسشى بيدارگر و تكاندهنده آغاز مى‌كند.
محور مركزى و اساسى اين سوره نشانگر ضرورت فرارسيدن رستاخيز، تخلف ناپذير بودن آن، استدلال بر رخ گشودن آن روز
و وصف آن است. پرتوى از قدرت بى كران خدا در آفرينش و تدبير جهان را به عنوان دليلى بر امكان تحقق رستاخيز به تابلو مى‌برد و ضمن ترسيم بخشى از مواهب و نعمت‌هاى خدا براى نيكان و پاكان و سعادت‌خواهان راستين، گوشه‌اى از عذاب مرگبارى را كه در انتظار كفرگرايان و پايمال‌كنندگان حقوق انسان‌ها و مقررات عادلانه خداست، ارائه مى‌كند.
اگر بخواهيم مفاهيم و موضوعات طرح شده در اين سوره را در تابلويى كوچك در چشم‌انداز خود قرار دهيم، با اين بحث‌ها رو به رو مى‌گرديم:
از آن خبر بزرگ مى‌پرسند؟
استدلال بر امكان معاد از راه قدرت و حكمت خدا،
پرتوى از شاهكار خدا در آفرينش،
زنجيره‌اى از نعمت‌ها و مواهب خدا به انسان،
روز جدايى،
نفخه حيات و انگيزش مردگان،
سرنوشت تكاندهنده سركشان و ظالمان،
راز سقوط به دوزخ،
گوشه‌اى از عذاب و كيفر طغيانگران و اصلاح ستيزان،
تعادل و توازن ميان جنايت و كيفر آن،
ثبت و ضبط بهت‌آور عملكرد انسان،
رستگارى و كاميابى پرواپيشگان،
پاداش پرشكوه خدا به مردم پرواپيشه.


1 - [شرك گرايان و حق ناپذيران‌] درباره چه چيز از يكديگر مى‌پرسند؟
2 - درباره آن خبر بزرگ؛
3 - [همان خبرى‌] كه در مورد آن اختلاف [و كشمكش‌] دارند.
4 - [نه،] چنان نيست [كه انكارگران رستاخيز مى‌پندارند]؛ به زودى خواهند دانست!
5 - باز هم نه چنان است، به زودى خواهند دانست!
6 - آيا زمين را جايگاهى آماده [و مناسب براى زندگى و آسايش انسان‌ها] قرار نداديم؟!
7 - و كوه‌ها را [بسان‌] ميخ‌هايى [براى زمين نگردانيديم‌]؟!
8 - و شما را [به صورت‌] جفت آفريديم.
9 - و خوابتان را [مايه‌] آسايش [و آرامش‌] گردانيديم.
10 - و شب را [برايتان‌] پوششى ساختيم.
11 - و روز را براى گذران [و اداره‌] زندگى قرار داديم.
12 - و بر فراز [سر] شما هفت آسمان استوار بنا نموديم.
13 - و چراغى درخشان پديد آورديم.
14 - و از ابرهاى باران‌زا، آبى ريزان فرود آورديم؛
15 - تا دانه و گياهى را با آن برويانيم.
16 - و باغهايى [با درختان‌] درهم پيچيده [و انبوه‌].

نگرشى بر واژه‌ها
نبأ: اين واژه به معنى خبرى «مهم» و پر فايده و تكاندهنده - كه انسان به آن آگاهى يا شبه آگاهى روشن مى‌يابد - آمده است(4).
مهاد: اين واژه به معنى مكان آماده و مرتب و سامان يافته، و نيز به مفهوم فراهم آوردن مقدمه و اسباب كار آمده است.
وتد: اين واژه به معنى ميخ بسيار سخت آمده است.
سبات: اين واژه از ريشه «سبت»، در اصل به معنى قطع نمودن آمده، و به همين تناسب در تعطيل ساختن كار و تلاش براى آسايش و استراحت به كار مى‌رود. و نامگذارى روز شنبه به عنوان «يوم السبت» در ميان يهود - براى تعطيل ساختن تلاش و كار روزانه - از همين ريشه است.
وهّاج: از ريشه «وَهَجْ» به معنى روشنايى و شعله و حرارت آتش و آفتاب مى‌باشد كه از فاصله‌اى دور هويداست(5).
معصرات: اين واژه جمع «معصر» و از ريشه «عصر» به معنى فشار آمده، و در آيه به مفهوم ابرهاى باران‌زا و گرانبارى است كه آبى فراوان به همراه دارد. آن‌گاه با فشرده شدن به وسيله باد، بسان ريزش آبِ لباس تر با فشردن آن، به صورت باران فرو مى‌ريزد و مى‌بارد.
ثجاج: از ماده «ثَجّ» به معنى فرو ريختن آب فراوان به صورت پياپى و بشدت، بسان خونريزى از بدن به صورت مداوم يا يكباره آمده است.
الفاف: اين واژه جمع «لفّ» و «لفيف» به معنى درهم پيچيده آمده است.

تفسير
از آن خبر بزرگ مى‌پرسند؟
خداى فرزانه سوره پيش را با ياد رستاخيز و هشدار به انكارگران آن روز به پايان برد، اينك اين سوره را با پرسشى تفكرانگيز در مورد رستاخيز آغاز مى‌كند؛ آن‌گاه به ترسيم پرتوى از قدرت خدا بر پديدآوردن آن روز و زنده شدن مردگان و انگيزش آنان براى حسابرسى ادامه مى‌دهد.
نخست مى‌فرمايد:
عَمَّ َ يَتَساءَلُونَ
شرك‌گرايان و حق‌ناپذيران درباره چه چيزى از يكديگر مى‌پرسند؟
در تفسير آيه آورده‌اند كه: پس از بعثت پيامبر و تلاوت آيات قرآن به وسيله آن حضرت بر شرك‌گرايان و دعوت جامعه به توحيدگرايى و يكتاپرستى و ايمان به معاد و جهان پس از مرگ و روز رستاخيز و زنده شدن مردگان، سردمداران كفر و بيداد به شيوه انكار و تعجّب به پرسش از يكديگر پرداختند، و اين پرسش را در برابر يكديگر نهادند كه محمد(ص) چه مى‌گويد؟
او، از فرارسيدن كدامين روز و زنده شدن چه كسانى خبر مى‌دهد؟
درست در برابر پرسش انكارى آنان بود كه اين آيات بر قلب پاك آن حضرت فرود آمد.
در اين مورد «زجاج» مى‌گويد: پرسش آغاز سوره به منظور بزرگداشت موضوع است؛ درست بسان اين سخن كه فردى براى بزرگداشت «زيد» مى‌پرسد، كدامين زيد؟ زيد كيست؟

آن‌گاه به بيان پرسش‌ها و پاسخ‌هاى شرك‌گرايان مى‌پردازد و مى‌فرمايد:
عَنِ النَّبَإِ الْعَظِيمِ‌
آنان از آن خبربزرگ مى‌پرسند، و درباره آن گفت‌گو مى‌كنند.
در مورد اين خبر بزرگ، و منظور از آن، ديدگاه‌ها يكسان نيست:
1 - از ديدگاه برخى منظور از آن خبربزرگ، قرآن، اين كتاب پرشكوه خداست؛ چراكه قرآن از يكتايى خدا و بى‌همتايى او، از رسالت پيامبر، از رواها و نارواها در زندگى، از انگيزش و زندن شدن انسان‌ها در آستانه رستاخيز خبر مى‌دهد.
2 - امّا از ديدگاه گروهى منظور روز رستاخيز است كه قرآن و پيامبر فرارسيدن آن روز را به مردم خبر مى‌دهند.
اين ديدگاه را ادامه آيات همين سوره تأييد مى‌كند، چرا كه مى‌فرمايد:
اِنّ يوم الفصل كان ميقاتاً(6)
به يقين وعدگاه ما با شما روز داورى و روز جدايى حق از باطل و نيكان از پليدان است.
3 - پاره‌اى نيز برآنند كه منظور از آن خبر بزرگ، عبارت از همه اصول دين، از توحيد گرفته تا صفات جلال و جمال خدا، روز رستاخيز و زنده شدن مردگان، حسابرسى و پاداش و كيفر آن و رسالت و خلافت است؛ چرا كه «خبر بزرگ» شامل همه اين‌ها مى‌گردد.

سپس مى‌افزايد:
الَّذِي هُمْ فِيهِ مُخْتَلِفُونَ‌
همان خبر بزرگى كه در مورد آن كشمكش دارند و اختلاف مى‌كنند.
چرا كه پاره‌اى آن را تصديق مى‌كردند و پاره‌اى آن را دروغ مى‌شمردند و انكار مى‌نمودند.

در آيه بعد مى‌فرمايد:
كَلاَّ سَيَعْلَمُونَ‌
نه، اين چنين نيست كه انكارگران روز رستاخيز مى‌گويند و مى‌پندارند. به زودى خواهند دانست كه انكار آنان بى‌اساس است و حقيقت براى همگان روشن و آشكار خواهد شد.

باز هم اين‌گونه نيست كه شرك‌گرايان و حق ناپذيران مى‌پندارند و انكار مى‌كنند. به زودى خواهند دانست؛ چرا كه اين هشدارى است از پى هشدار.
ثُمَّ كَلاَّ سَيَعْلَمُونَ‌
به باور «ضحاك» منظور اين است كه: به زودى كفرگرايان ثمره شوم انكارشان را خواهند ديد و دانست. و نيز مردم توحيدگرا و شايسته‌كردار به ره‌آورد و نتيجه ايمان و عملكردشان خواهند رسيد و خواهند دانست كه ايمانشان درست بود.
امّا به باور پاره‌اى ديگر منظور اين است كه: به زودى آنچه در روز رستاخيز در انتظار آنان است، خواهند ديد و خواهند دانست كه چه عذابى براى كفرگرايان، و چه نعمت و پاداشى براى نيكوكاران و توحيدگرايان آماده است.

پرتوى از شاهكار خدا در آفرينش‌
در ادامه سخن، در پاسخ انكار رستاخيز از سوى شرك گرايان، انديشه‌ها و افكار را از راه استدلال بر قدرت بى‌كران خدا متوجه درستى فرا رسيدن روز رستاخيز و زنده شدن مردگان مى‌كند و مى‌فرمايد:
أَ لَمْ نَجْعَلِ الْأَرْضَ مِهاداً
آيا ما زمين را جايگاهى آماده و مناسب براى زندگى و بهره‌ورى شما از نعمت‌ها و امكانات گسترده آن قرار نداديم؟
«قتاده» مى‌گويد: آيا ما زمين را براى زندگى شما گسترش نبخشيديم؟

و آيا كوه‌هاى بلند و سر به آسمان كشيده را، بسان ميخ‌هايى براى كنترل حركت و لرزش آن نگردانيديم؟
وَ الْجِبالَ أَوْتاداً

آن‌گاه در توجه دادن به نعمتى كه در دنياى پر اسرار وجود انسان به وديعت نهاده شده است، مى‌فرمايد:
وَ خَلَقْناكُمْ أَزْواجاً
و شما را به صورت جفت‌ها و زوج‌ها آفريديم.
ممكن است منظور اين باشد كه: آيا شما انسان‌ها را به صورت شكل‌هاى گوناگون نيافريديم؟
امّا به باور پاره‌اى: ما شما را به صورت نر و ماده و يا مرد و زن آفريديم تا ضمن بهره‌ورى از زندگى و وجود يكديگر، نسل شما نيز تداوم يابد.
و از ديدگاه برخى ديگر منظور اين است كه: ما شما را به صورت سياه و سفيد و كوچك و بزرگ و زرد و سرخ و گوناگون آفريديم.

سپس به پديده «خواب» توجّه مى‌دهد و مى‌فرمايد:
وَ جَعَلْنا نَوْمَكُمْ سُباتاً
و خواب را مايه آرامش و راحتى براى شما قرار داديم.
آنچه آمد ترجمه و دريافتى از ظاهر آيه است و در تفسير آن ديدگاه‌ها متفاوت است:
1 - به باور پاره‌اى منظور اين است كه: ما خواب را مايه آسايش بدن و آرامش خاطر شما قرار داديم.
2 - امّا به باور «ابن انبارى» منظور اين است كه: ما خواب را وسيله وانهادن كار و تلاش براى استراحت گردانيديم.
3 - و از ديدگاه برخى ما خواب را برايتان حالتى ميان مرگ و زندگى قرار داديم.

در آيه بعد در مورد نعمت ارزشمند ديگرى مى‌فرمايد:
وَ جَعَلْنَا اللَّيْلَ لِباساً
و شب را پرده و پوششى قرار داديم كه با سايه‌گستر شدن خود همه چيز را فرامى‌گيرد و در آرامش فرو مى‌برد.

و موهبت «روز» را براى گذران و اداره زندگى و فراهم آوردن امكانات و وسايل مورد نياز براى ادامه حيات آفريديم.
وَ جَعَلْنَا النَّهارَ مَعاشاً

در ادامه آيات ضمن توجه دادن به نعمت «آسمان» بلند مى‌فرمايد:
وَ بَنَيْنا فَوْقَكُمْ سَبْعاً شِداداً
و بر فراز سرتان هفت آسمانِ استوار بنا كرديم.

آن‌گاه در اشاره به نعمت خورشيد جهان افروز مى‌فرمايد:
وَ جَعَلْنا سِراجاً وَهَّاجاً
و خورشيد را براى نورافشانى و روشن ساختن جهان، به صورت چراغى پر فروغ و منبع عظيمى از نور و حرارت پديد آورديم.
با اين بيان نعمت خورشيد و نوربخشى و هديه نمودن حرارت از سوى خورشيد به جهانيان نعمتى همگانى، و براى همه پديده‌هاست.
«مقاتل» مى‌گويد: خورشيد را پديد آورنده هستى به صورت كانونى از نور و حرارت آفريده است؛ چرا كه واژه «وَهجْ» به معنى نور و حرارتى است كه از آتش بر افروخته زبانه مى‌كشد.

سپس در اشاره به نعمت زندگى‌ساز باران مى‌فرمايد:
وَ أَنْزَلْنا مِنَ الْمُعْصِراتِ ماءً ثَجَّاجاً
و از ابرهاى گرانبار و باران‌زا آبى‌ريزان و فراوان براى شما فرود آورديم.
از ديدگاه گروهى از مفسران پيشين، منظور بادهايى است كه ابرهاى باران‌زا را به فرمان خدا جا به جا مى‌كنند، و به هر سو مى‌رانند
«ازهرى» بر اين باور است كه «من» در آيه به معنى «با» مى‌باشد، چرا كه خداى فرزانه ابر را مى‌باراند.
و از ديدگاه «ربيع» و «ابوالعاليه» واژه «معصرات» به معنى ابرهاى‌گرانبار و باران‌زا است.
«مجاهد» مى‌گويد: و از ابرهاى باران‌زا آبى بسيار ريزان - كه به شدت مى‌ريزد و تند مى‌بارد - فرود آورديم. امّا به باور «قتاده» آبى هماره ريزان كه پياپى مى‌بارد فرود آورديم.

در آيه بعد در اشاره به پاره‌اى از بركات باران در زندگى انسان و ديگر جانداران مى‌فرمايد:
لِنُخْرِجَ بِهِ حَبًّا وَ نَباتاً
هدف از آفرينش آسمان و ابرهاى باران‌زا و فرود باران اين بود كه به وسيله آن، زمين را جنب و جوشِ حيات بخشيم و دانه‌ها و گياهان را برويانيم.
منظور از دانه در آيه، عبارت از هر چيزى است كه داراى شاخه و ساقه است، و آن را درو مى‌كنند. و گياه و نبات به معنى هر گل و گياه و علف و چراگاه و مزرعه‌اى است كه از آن بهره مى‌برند.
با اين بيان خداى فرزانه در اين آيه هر آنچه از زمين مى‌رويد، همه را به صورت كلى بيان فرمود و روشنگرى كرد كه به وسيله باران همه روييدنى‌ها را مى‌روياند.
از ديدگاه برخى منظور از واژه «حباً»، عبارت از دانه‌ها و ميوه‌ها و چيزهايى است كه مواد غذايى انسان را مى‌سازد و انسان از آنها بهره‌ور مى‌گردد؛ و واژه «نباتاً» گياهان و علف‌هايى است كه حيوانات از آن‌ها مى‌خورند.

و نيز هدف اين بود كه به وسيله باران، باغها و بوستان‌هاى زيبا و پردار و درخت و درهم پيچيده برويانيم و پديد آوريم.
وَ جَنَّاتٍ أَلْفافاً
در آيه شريفه به خاطر دلالت كلام، واژه «شجر» حذف شده است.

پرتوى از آيات‌
قدرت و حكمت خدا و موضوع رستاخيز
در آيات روح‌پرور و انديشاننده‌اى كه گذشت، قرآن شريف انبوهى از نعمت‌هاى گوناگون خدا به انسان را، در زمين، دنياى پراسرار وجود انسان، آسمان‌ها و كران تا كران هستى، در دسته‌هاى متنوع و با بيان مهر و لطف به تابلو مى‌برد، تا انسان را از سويى به شناخت آن‌ها و بهره‌ورى شايسته و بايسته از آن‌ها توجه دهد، و از دگر سو او را در مورد قدرت وصف‌ناپذير و آگاهى و حكمت پديد آورنده آن‌ها بينديشاند. اين نعمت‌ها و مواهب گوناگون كه اساسى‌ترين اركان حيات و زندگى را مى‌سازند عبارتند از:
1 - نعمت زمين يا گاهواره و قرارگاه زندگى و تمدن بشر،
2 - نعمت كوه‌ها و نقش حياتى آن‌ها،
3 - مواهب دنياى پر اسرار وجود انسان،
4 - پديده «خواب» كه مايه آرامش و آسايش است،
5 - نعمت «شب» و فوائد آن،
6 - نعمت «روز» و ره‌آورد آن،
7 - نعمت آسمانهاى بلند و تماشايى،
8 - نعمت خورشيد، اين كانون نور و حرارت،
9 - نعمت باران و آب حيات،
10 - نعمت دانه‌هاى غذايى و گلها و گياهان متنوع،
11 - نعمت بوستان‌ها و باغهاى پرطراوت و پرميوه،
12 - نعمت نور و ظلمت،
13 - نعمت خاك و آب،
راستى آن پديد آورنده توانا و حكيمى كه اين نظام دقيق و اين نعمت‌هاى متنوع را هدفدار و هدفمند آفريد، براى او آفرينش ديگر در آستانه رستاخيز دشوار است؟
قرآن پاسخ مى‌دهد كه هرگز دشوار نيست رستاخيز فرا خواهد رسيد،(7) و آن روز همان وعدگاه خدا با انسان و روز داورى است.
ان يوم الفصل كان ميقاتاً.(8)

عَنِ النَّبَإِ الْعَظِیمِ
2 - مراجعه شود به تفسیر سوره نبأ ، آیه :1
الَّذِی هُمْ فِیهِ مُخْتَلِفُونَ
3 - مراجعه شود به تفسیر سوره نبأ ، آیه :1
کَلَّا سَیَعْلَمُونَ
4 - مراجعه شود به تفسیر سوره نبأ ، آیه :1
ثُمَّ کَلَّا سَیَعْلَمُونَ
5 - مراجعه شود به تفسیر سوره نبأ ، آیه :1
أَلَمْ نَجْعَلِ الْأَرْضَ مِهَادًا
6 - مراجعه شود به تفسیر سوره نبأ ، آیه :1
وَالْجِبَالَ أَوْتَادًا
7 - مراجعه شود به تفسیر سوره نبأ ، آیه :1
وَخَلَقْنَاکُمْ أَزْوَاجًا
8 - مراجعه شود به تفسیر سوره نبأ ، آیه :1
وَجَعَلْنَا نَوْمَکُمْ سُبَاتًا
9 - مراجعه شود به تفسیر سوره نبأ ، آیه :1
وَجَعَلْنَا اللَّیْلَ لِبَاسًا
10 - مراجعه شود به تفسیر سوره نبأ ، آیه :1
وَجَعَلْنَا النَّهَارَ مَعَاشًا
11 - مراجعه شود به تفسیر سوره نبأ ، آیه :1
وَبَنَیْنَا فَوْقَکُمْ سَبْعًا شِدَادًا
12 - مراجعه شود به تفسیر سوره نبأ ، آیه :1
وَجَعَلْنَا سِرَاجًا وَهَّاجًا
13 - مراجعه شود به تفسیر سوره نبأ ، آیه :1
وَأَنزَلْنَا مِنَ الْمُعْصِرَاتِ مَاءً ثَجَّاجًا
14 - مراجعه شود به تفسیر سوره نبأ ، آیه :1
لِّنُخْرِجَ بِهِ حَبًّا وَنَبَاتًا
15 - مراجعه شود به تفسیر سوره نبأ ، آیه :1
وَجَنَّاتٍ أَلْفَافًا
16 - مراجعه شود به تفسیر سوره نبأ ، آیه :1
إِنَّ یَوْمَ الْفَصْلِ کَانَ مِیقَاتًا
17 -
17 - بى‌گمان وعده‌گاه [ما با شما] روز داورى است.
18 - روزى كه در صور دميده مى‌شود، و گروه گروه مى‌آييد.
19 - و آسمان گشوده مى‌گردد، و درهايى پديدار مى‌شود.
20 - و كوه‌ها را روان مى‌سازند و[ بسان‌] سرابى مى‌گردند.
21 - بى‌ترديد دوزخ كمينگاهى است [براى بيدادگران‌]،
22 - [و] بازگشتگاهى است براى سركشان [و خودكامگان‌]؛
23 - كه روزگارى دراز در آن درنگ خواهند كرد،
24 - در آنجا نه [طعم‌] خنكى خواهند چشيد و نه نوشابه‌اى؛
25 - مگر آبى‌جوشان و خونابه‌اى بدبو.
26 - كيفرى مناسب [با جنايت‌ها و شقاوت‌هايشان‌]؛
27 - چرا كه آنان به حسابى اميد نداشتند.
28 - و آيات ما را سخت دروغ شمردند.
29 - در حالى كه [ما] هر چيزى را به صورت نوشته‌اى [دقيق‌] به شمار آورده‌ايم.
30 - پس بچشيد، كه جز عذاب [مرگبار چيزى‌] بر شما نخواهيم افزود.

نگرشى بر واژه‌ها
ميقات: اين واژه از ماده «وقت» برگرفته شده، و به معنى وقت مقرر و معلوم آمده است؛ بسان «ميعاد» و «مقدار»، كه از «وعد» و «قدر» ريشه دارند. و اگر به جاهايى «ميقات» گفته شده به خاطر اين است كه حضور و توقف و يا گردآمدن در آنجا، وقت مقرر و معلومى دارد كه بايد رعايت شود.
مرصاد: كمينگاه و مكان آماده‌اى است كه انسان در آنجا كمين مى‌كند و در انتظار رويدادى لحظه شمارى مى‌نمايد. «ازهرى» بر آن است كه منظور كمينگاهى است كه دشمن در آنجا كمين مى‌كند.
احقاب: اين واژه جمع «حُقْب» به معنى بخشى نامعلوم و طولانى از زمان آمده است.
مآب: به منزلگاه و قرارگاه و بازگشتگاه گفته مى‌شود.

تفسير
روز جدايى‌
در آيات پيش، از امكان پيدايش رستاخيز و راستى و درستى وعده فرارسيدن آن روز سرنوشت‌ساز سخن رفت، اينك با اشاره‌اى روشن و روشنگر بر آن روز بزرگ مى‌فرمايد:
إِنَّ يَوْمَ الْفَصْلِ كانَ مِيقاتاً
بى‌گمان وعدگاه ما با شما روز بزرگ داورى است؛ همان روز وصف ناپذيرى كه خدا ميان مردم داورى نموده و به هركس آنچه وعده فرموده، و در خور آن است پاداش و كيفر خواهد داد.

آن‌گاه در اشاره به پاره‌اى از ويژگى‌هاى آن روز مى‌افزايد:
يَوْمَ يُنْفَخُ فِي الصُّورِ فَتَأْتُونَ أَفْواجاً
همان روزى كه در صور دميده مى‌شود و شما گروه گروه مى‌آييد و در صحراى محشر حضور مى‌يابيد.
از ديدگاه برخى منظور اين است كه: و شما دسته دسته و با چهره‌ها و قيافه‌هاى مختلف از راه‌ها و مكان‌هاى گوناگون براى حسابرسى مى‌آييد.
امّا از ديدگاه پاره‌اى: و شما امت‌ها هر كدام با پيامبر خويش مى‌آييد.

سپس مى‌افزايد:
وَ فُتِحَتِ السَّماءُ فَكانَتْ أَبْواباً
و آسمان براى فرودآمدن فرشتگان گشوده مى‌شود، و در آن، درهايى پديدار مى‌گردد.
به باور پاره‌اى منظور اين است كه: و آسمان گشوده مى‌شود و در آن، راه‌هايى پديدار مى‌گردد.

در آيه بعد در مورد سرنوشت كوه‌ها در آستانه رستاخيز مى‌فرمايد:
وَ سُيِّرَتِ الْجِبالُ فَكانَتْ سَراباً
و كوه‌هاى بلند و سر به آسمان كشيده از جا كنده مى‌شوند، آن‌گاه از شدت حركت فروپاشيده و نابود مى‌گردند؛ و سرانجام به صورت سرابى در مى‌آيند.
به باور پاره‌اى منظور اين است كه: و كوه‌ها از شدت لرزش و حركت فرو مى‌پاشند و به صورت سرابى در مى‌آيند كه نظاره‌گر، آنها را شبيه كوه مى‌نگرد در حالى كه چنين نيست.
در اين مورد «براء» در روايتى آورده است كه: روزى «معاذ» در خانه «ابوايوب» به حضور پيامبر شرفياب گرديد، و در مورد اين آيه پرسيد كه: منظور از فوج‌ها و گروه‌ها(9) كيانند؟
پيامبر فرمود: هان اى «معاذ»! از رويداد بزرگى پرسيدى، آن‌گاه ديدگانش را فرو بست و فرمود: در روز رستاخيز، ده گروه از امت من به صورت‌هاى پراكنده و گوناگون بر انگيخته مى‌شوند. خدا آنان را از پيروان راستين من جدا مى‌سازد و هر گروه از آنها را به صورتى برمى‌انگيزد:
گروهى از آنان به صورت بوزينه در مى‌آيند و گروهى ديگر در شكل خوك.
دسته‌اى واژگونه و در حالى كه پاهاى آنان رو به آسمان و بر چهره خويش بر زمين كشيده مى‌شوند، وارد صحراى محشر مى‌گردند، و دسته‌اى ديگر كور و نابينا.
گروهى به صورت كر و ناشنوا برانگيخته مى‌شوند، و گروهى ديگر گنگ و لال.
پاره‌اى از آن گروه‌ها در حالى مى‌آيند كه زبان‌هاى خويش را مى‌جوند و چرك و خون از لب و دهانشان روان است؛ به گونه‌اى كه از بوى گند آن، اهل محشر اذيت مى‌شوند، و پاره‌اى با دست‌ها و پاهاى بريده.
دسته‌اى بر شاخه‌هايى از آتش آويزانند، و دسته‌اى ديگر با عفونتى بدبوتر از مردار گنديده، و پاره‌اى نيز با لباس‌هايى از مس گداخته.
آن‌گاه فرمود: امّا آن گروهى كه در شكل بوزينه مى‌آيند، كسانى هستند كه در زندگى، كارشان سعايت و سخن چينى و به هم زدن روابط دوستانه و انگيزش دشمنى و نفرت است. و آن كسانى كه به صورت خوك مى‌آيند، كسانى هستند كه از راه‌هاى نامشروع و حرام ثروت اندوزى مى‌نمايند.
آن كسانى كه به صورت واژگونه وارد صحراى محشر مى‌گردند، رباخوارانند، و نابينايان و كوران، دستگاه قضايى و قضاوت و دادستان‌هاى ستمكارى هستند كه در قضاوت و داورى خود بى‌طرفى و عدل و داد را پيشه نمى‌سازند.
كر و لال‌ها كسانى هستند كه با خودكامگى و غرور رفتار مى‌كنند، و از حق‌پذيرى و نقدپذيرى و فروتنى بى‌بهره‌اند، و آن كسانى كه زبان خود را گاز مى‌گيرند، آن دانشمندان و عالم نمايان و داوران خيره سرى هستند كه خود به علم خويش عمل نمى‌كنند، و اصلاح نمى‌پذيرند و عملكردشان با گفتارشان هماهنگى ندارد.
آنان كه با دست و پاى بريده وارد صحراى محشر مى‌گردند، مردم همسايه آزارند، و به دار آويختگان، كه بر شاخه‌هاى درختى از آتش شعله‌ور آويزانند، جاسوسان و سخن چينان و اطلاعاتى‌هايى هستند كه ميان ملت و حكومت - با سعايت و سخن چينى و پرونده سازى و عيب‌تراشى براى شهروندان - فاصله و دشمنى پديد مى‌آورند.
كسانى كه بوى گند آنان از بوى زننده مردار بدتر است، ناپاكان و عناصر بى‌بند و بارى هستند كه به بى‌عفتى روى مى‌آورند و نيز كسانى كه حقوق محرومان را نمى‌پردازند. آن كسانى كه با لباسى از مس گداخته و سوزان مى‌آيند، فخر فروشان و برترى جويانند كه بر همگان فخر و كبر مى‌فروشند.

سرنوشت تكاندهنده سركشان و ظالمان‌
اينك قرآن شريف در اشاره به سرنوشت خودكامگان و گناهكاران مى‌فرمايد:
إِنَّ جَهَنَّمَ كانَتْ مِرْصاداً
راستى كه دوزخ كمينگاه و قرارگاه بيدادگران است.
از ديدگاه پاره‌اى منظور اين است كه: بى‌گمان دوزخ كمينگاهى است، كه در آنجا نگهبانان آتش در كمين كفرگرايان و اصلاح ستيزان هستند و آنان را مى‌گيرند و به درون شعله‌هاى سركش آتش آن پرتاب مى‌كنند.
امّا به باور «مقاتل»، «مرصد» زندانى است كه گناهكاران در آن زندانى مى‌شوند.
پاره‌اى نيز برآنند كه: منظور گذرگاهى است براى گناهكاران كه در آنجا گرفتار مى‌گردند.
به هر حال آيه شريفه نشانگر آن است كه دوزخ در كمين گناهكاران و ظالمان است و هيچ يك از آنها، راه رهايى از كيفر عملكرد زشت خود نخواهند يافت.

آن‌گاه مى‌افزايد:
لِلطَّاغِينَ مَآباً
و بازگشتگاهى است براى سركشان و خودكامگان؛ همان كسانى كه از مرزهاى مقررات خدا پا را فراتر نهاده و در نافرمانى و گناه راه سركشى و طغيان را پيش گرفتند.

آرى، آنان روزگارى طولانى در آنجا خواهند ماند تا طعم تلخ تاريك‌انديشى و بيدادگرى خود و تحقير انسان‌ها و پايمال ساختن حقوق و كرامت بشر را بچشند.
لابِثِينَ فِيها أَحْقاباً
در مورد واژه «احقاب» ديدگاه‌ها متفاوت است.
1 - از ديدگاه برخى از مفسران اين واژه به معنى زمانى است بسيار طولانى و ساليانى است بى‌شمار كه مى‌آيند و مى‌روند، بدون آنكه پايانى داشته باشند؛ چرا كه هر «حقب» هشتاد سال از سال‌هاى سراى آخرت است.
2 - اما از ديدگاه «مجاهد» منظور از «احقاب»، چهل و سه «حقب» مى‌باشد، و هر «حقب» هفتاد خريف، و هر خريفى هفتصد سال، و هر سال سيصد و شصت روز، و هر روز هزار سال است.
3 - «حسن مى‌گويد: خداى فرزانه در قرآن چيزى را ياد نكرده، جز اين كه براى او مدتى قرار داده است، كه پايان مى‌پذيرد؛ امّا براى پايان گرفتارى و عذاب دوزخيان پايانى قرار نداده، بلكه مى‌فرمايد: آنان روزگارانى دراز در آنجا خواهند ماند. آن‌گاه مى‌افزايد: به خداى سوگند كه منظور آيه اين است كه با گذشت روزگارى طولانى، از پى آن خواهد آمد و آنان براى هميشه در آتش دوزخ ماندگار خواهند بود، گرچه برخى برآنند كه هر «حقب» هفتاد هزار سال است، و هر روز از اين سال‌ها برابر با هزار سال از سال‌هاى اين جهان.
4 - و از ديدگاه پاره‌اى منظور از توقف آنان، نه توقف در آتش تنها، بلكه به همراه آن گرفتارى در انواع عذاب و شكنجه است، و در آن‌جا نه طعم خنكى خواهند چشيد و نه نوشابه‌اى، و جز آبى جوشان و چركابه‌اى بدبو نخواهند داشت.
5 - و از ديدگاه پاره‌اى ديگر اين آيه در مورد سرنوشت توحيدگرايان گناهكار است كه پس از مدتى، سرانجام از دوزخ نجات مى‌يابند؛ نه در مورد سرنوشت كفرگرايان و بيدادگرانى كه براى هميشه در آتش دوزخ ماندگارند.
از پيامبر گرامى آورده‌اند كه فرمود: كسى كه به دوزخ افتاد جز با پشت‌سر نهادن روزگارانى طولانى و چشيدن عذابى سخت و دردناك نجات نخواهد يافت.
آن‌گاه آورده‌اند كه: واژه «حقب» به معنى شصت و هفت سال، و هر سال برابر با سيصد و شصت روز، و هر روز هزار سال از سال‌هاى دنياست. با اين بيان چه كسى از دوزخيان اميد رهايى خواهد داشت؟
از امام باقر در مورد تفسير آيه پرسش شد، كه فرمود:
هذه فى الذّين يخرجون من النار(10) اين آيه بيانگر سرنوشت كسانى است كه سرانجام از آتش دوزخ رهايى خواهند يافت.
از «مؤمن طاق» نيز نظير اين روايت آمده است.

در آيه بعد در ترسيم گوشه‌اى از عذاب دوزخيان مى‌فرمايد:
لا يَذُوقُونَ فِيها بَرْداً وَ لا شَراباً
دوزخيان تيره‌بخت در آنجا نه چيز خنك و سردى خواهند چشيد، تا از حرارت دهشتناك دوزخ بكاهد و نه نوشيدنى گوارايى كه عطش آنان را فرو نشاند.
به باور «ابن عباس» منظور اين است كه: آنان، نه به خواب خواهند رفت و نه آبى خواهند نوشيد.
به باور «ابوعبيده» نيز واژه «برد» به معنى خواب آرام بخش است، چرا كه در اين شعر آمده است كه:
فيصّدنى عنها و عن قبلاتها البرد.
پس خواب مرا از بوسيدن و دربرگرفتن او بازداشت.
و از ديدگاه «مقاتل» دوزخيان نه چيز سردى مى‌چشند تا از حرارت دردناك آنان بكاهد، و نه نوشابه‌اى كه عطش آنان را فرو نشاند.

و مى‌افزايد:
إِلاَّ حَمِيماً وَ غَسَّاقاً
آرى دوزخيان در آنجا نه طعم سردى و خنكى را خواهند چشيد و نه نوشابه‌اى، مگر آبى جوشان و خونابه‌اى بدبو و نفرت‌انگيز از چركابه اهل آتش .

در ادامه سخن روشنگرى مى‌كند كه اين عذاب دهشتناك در خور آن تبهكاران است، و چيزى فراتر از اين نيست. در اين مورد مى‌فرمايد:
جَزاءً وِفاقاً
اين كيفرى است مناسب و در خور جنايت‌ها و حق كشى‌هاى آنان.
به باور «مقاتل» منظور اين است كه: اين عذاب هراس‌انگيز دوزخ مناسب با شرك‌گرايى و حق‌ستيزى آنان است، كه هم كيفر سهمگينى است و هم گناهى است كه آنان به آن دست يازيدند. آرى، نه گناهى بزرگ‌تر از شرك‌گرايى و حق‌ستيزى خواهد بود، و نه عذابى بدتر از آتش شعله‌ور دوزخ.
امّا به باور «زجاج» منظور اين است كه: اين پاداشى است هماهنگ و مناسب با عملكرد آنان.
از ديدگاه گروهى واژه «وفاق» به معنى «مقدار» و اندازه آمده و منظور آيه شريفه اين است كه كيفر آنان به اندازه گناهان و زشتكارى‌هايشان خواهد بود.

راز سقوط به دوزخ‌
در اشاره به دليل اين گرفتارى و عذاب دوزخيان مى‌فرمايد:
إِنَّهُمْ كانُوا لا يَرْجُونَ حِساباً
اين عذاب دهشتناكِ دوزخيان به خاطر آن است كه آنان حساب و حسابرسى را باور نداشته و به آمدن آن روز اميدى نمى‌بستند و از روز رستاخيز نمى‌ترسيدند.
«ابومسلم» مى‌گويد: آنان از كيفر كردارشان نمى‌هراسيدند و گمان نمى‌بردند كه حساب و حسابرسى در كار باشد.
از ديدگاه پاره‌اى ديگر واژه «رجاء» در اين‌جا، به معنى ترس و هراس آمده‌است. شاعر نيز اين واژه را در همين معنا به كار برده است كه مى‌گويد: اذا لسعته النحل لم‌يرج لسعها...
هنگامى كه زنبور عسل او را گزيد از گزيدن آن نترسيد...

و مى‌فرمايد:
وَ كَذَّبُوا بِآياتِنا كِذَّاباً
و كيفر آنان بدان دليل است كه آنان آيات ما را سخت دروغ شمردند
به باور پاره‌اى منظور اين است كه: آنان آن‌چه پيامبران از سوى خدا آوردند، همه را دروغ شمردند. امّا به باور پاره‌اى آنان قرآن را تكذيب كردند.
و از ديدگاه برخى، دليل‌ها و برهان‌ها و حجت‌هاى خدا را دروغ شمردند.

و به جنايت‌كاران هشدار مى‌دهد كه:
وَ كُلَّ شَيْ‌ءٍ أَحْصَيْناهُ كِتاباً
و ما هر چيزى را به صورت دقيق و حساب شده، به صورت نوشته‌اى به شمار آورده‌ايم.
از ديدگاه پاره‌اى منظور اين است كه: و ما تمامى عملكرد آنان را به صورت نوشته‌اى مرتب و دقيق حفظ مى‌نماييم تا برابر عملكردشان كيفر گردند.
گفتنى است كه بدان دليل كه حفظ مطلب در نگارش و به صورت ثبت و ضبط بهتر است، در آيه شريفه به ثبت و شمارش توّجه داده است.

و در آخرين آيه مورد بحث روى سخن را به دوزخيان مى‌كند و مى‌فرمايد:
فَذُوقُوا فَلَنْ نَزِيدَكُمْ إِلاَّ عَذاباً
اينك اين عذاب دردناك را بچشيد، كه جز بر عذاب مرگبار شما چيزى نخواهيم افزود؛ و اين بدان جهت است كه هر لحظه عذابى سخت‌تر بر دوزخيان سركش باريدن مى‌كند.

پرتوى از آيات‌
الف - گوشه‌اى از عذاب و كيفر سركشان و حق‌ناپذيران‌
در آيات روشنگر و هشداردهنده‌اى كه گذشت گوشه‌اى از عذاب خدا بر سركشان و اصلاح‌ستيزان در سراى آخرت به تابلو مى‌رود، كه در يك اشاره عبارتند از:
1 - آتش شعله‌ور دوزخ كه كمينگاه و قرارگاه آنان است.
2 - پايان‌ناپذيرى و ماندگارى آنان در آتش دوزخ.
3 - آب سوزان و چركابه و خونابه نفرت‌انگيز كه نوشابه آنان است.
4 - كيفر عادلانه و برابر با هر جنايت و گناه.
5 - عذاب دردناك.(11)

ب - راز سقوط به آتش دوزخ‌
نكته ديگرى كه در خور تعمق بسيار است، اشاره‌اى روشنگر به راز سقوط سركشان و ظالمان به آتش شعله‌ور دوزخ است كه در اين آيات عبارتند از:
1 - باور نداشتن سراى آخرت و حسابرسى روز رستاخيز.
2 - دروغ انگاشتن آيات خدا.(12)

ج - توازن ميان جنايت و كيفر يا حاكميت قانون و عدالت‌
در اين آيات قرآن شريف روشنگرى مى‌كند كه با همه شدت عذاب و گستردگى كيفرى كه گريبان طغيانگران و پايمال كنندگان مقررات عادلانه و حقوق بشر را مى‌گيرد، نبايد پنداشت كه چيزى جز اصل تعادل و توازن ميان جنايت و كيفر برقرار است(13) و اين درس را مى‌دهد كه تنها فرد و جامعه و نظام و حكومتى مى‌تواند آن روز از عذاب خدا در امان باشد كه در زندگى و داورى و مديريت خويش هماره قانون‌گرا و دادخواه باشد، و تا سرحد توان موازنه ميان جرم و كيفر را حاكم سازد؛ نه چون نظام‌هاى استبدادى كه حاكمان، نه قانون را رعايت مى‌كنند و نه در حق زيردستان و شهروندان و انتقادگران موازنه‌اى ميان عملكردها و پاداش و كيفر را به رسميت مى‌شناسند و رعايت مى‌كنند.

د - ثبت و ضبط بهت‌آور عملكردها
و آخرين نكته در اين مورد تعمق در ثبت و ضبط دقيق و منظم عملكردها و شمارش كارهاست كه مى‌فرمايد:
و كل شى‌ء احصيناه كتاباً(14)
و ما هر چيزى را ثبت كرده، و به شمار آورده‌ايم.
و در آيه ديگرى مى‌فرمايد: ونكتب ما قدموا و آثارهم(15)
ما آنچه را آنان از پيش فرستاده‌اند و نيز آثار آنان را مى‌نويسم.
و مى‌فرمايد:
و كل شى‌ءٍ فعلوه فى الزبر و كل شى‌ءٍ صغير و كبير مستطر(16)
و هر آنچه آنان انجام داده‌اند در نامه‌هاى اعمالشان درج است و هر كار خرد و كلانى در آن نوشته شده است.

یَوْمَ یُنفَخُ فِی الصُّورِ فَتَأْتُونَ أَفْوَاجًا
18 - مراجعه شود به تفسیر سوره نبأ ، آیه :17
وَفُتِحَتِ السَّمَاءُ فَکَانَتْ أَبْوَابًا
19 - مراجعه شود به تفسیر سوره نبأ ، آیه :17
وَسُیِّرَتِ الْجِبَالُ فَکَانَتْ سَرَابًا
20 - مراجعه شود به تفسیر سوره نبأ ، آیه :17
إِنَّ جَهَنَّمَ کَانَتْ مِرْصَادًا
21 - مراجعه شود به تفسیر سوره نبأ ، آیه :17
لِّلطَّاغِینَ مَآبًا
22 - مراجعه شود به تفسیر سوره نبأ ، آیه :17
لَّابِثِینَ فِیهَا أَحْقَابًا
23 - مراجعه شود به تفسیر سوره نبأ ، آیه :17
لَّا یَذُوقُونَ فِیهَا بَرْدًا وَلَا شَرَابًا
24 - مراجعه شود به تفسیر سوره نبأ ، آیه :17
إِلَّا حَمِیمًا وَغَسَّاقًا
25 - مراجعه شود به تفسیر سوره نبأ ، آیه :17
جَزَاءً وِفَاقًا
26 - مراجعه شود به تفسیر سوره نبأ ، آیه :17
إِنَّهُمْ کَانُوا لَا یَرْجُونَ حِسَابًا
27 - مراجعه شود به تفسیر سوره نبأ ، آیه :17
وَکَذَّبُوا بِآیَاتِنَا کِذَّابًا
28 - مراجعه شود به تفسیر سوره نبأ ، آیه :17
وَکُلَّ شَیْءٍ أَحْصَیْنَاهُ کِتَابًا
29 - مراجعه شود به تفسیر سوره نبأ ، آیه :17
فَذُوقُوا فَلَن نَّزِیدَکُمْ إِلَّا عَذَابًا
30 - مراجعه شود به تفسیر سوره نبأ ، آیه :17

صفحه : 582
بزرگتر  کوچکتر  بدون ترجمه  انتخاب  فهرست  جستجو  صفحه بعد  صفحه قبل 
اگر این صفحه عملکرد مناسبی ندارد
از این لینک کمکی استفاده فرمایید .
 
قرآن  عثمان طه با کیفیت بالا صفحه 582
تصویر  انتخاب  فهرست  جستجو  صفحه بعد  صفحه قبل 
اگر این صفحه عملکرد مناسبی ندارد
از این لینک کمکی استفاده فرمایید .
 


1 - آشنايى با اين سوره‌ در آغاز آخرين جزء قرآن و در آستانه سوره نبأ هستيم. بجاست براى آشنايى با حال و هواى آن به شناسنامه‌اش بنگريم: 1 - نام اين سوره‌ نام بيدارگر و هشداردهنده اين سوره، «نبأ»، به معنى خبر مهم و رويداد بزرگ رستاخيز آمده است، كه مردم درباره آن از يكديگر مى‌پرسند. اين نام از آغازين آيات اين سوره بر گرفته شده است، و در پاره‌اى از روايات «نبأ» به على (ع) تأويل گرديده است.(1) اين سوره با نام‌هاى «عَمَّ»، «تساؤل» و «مُعصرات» نيز خوانده شده است. 2 - فرودگاه آن‌ اين سوره در سال دوم از بعثت، و پس از سوره «معارج»، در مكّه و در كنار كهن‌ترين معبد توحيدگرايى و يكتاپرستى بر جان نورانى محمد(ص) فرود آمده است. اين واقعيت را افزون بر مفسران و محدثان، مفاهيم و معارف و حال و هواى آيات آن نيز گواهى مى‌كند. 3 - شمار آيه‌ها و واژه‌هاى آن‌ از ديدگاه مشهور، اين سوره داراى 40 آيه است. امّا پاره‌اى نيز همين واژه‌ها و حروف را، 41 آيه شمرده‌اند، چراكه اينان بخشى از آيه 40 را، آيه‌اى جداگانه دانسته‌اند. اين سوره از 173 واژه و 720 حرف پديد آمده است. 4 - پاداش تلاوت اين سوره‌ از پيامبر گرامى آورده‌اند كه در اين مورد فرمود: من قرأ سورة عَمَّ يتسائلون سقاه اللَّه برد الشراب يوم القيامة(2) كسى كه سوره «عَمَّ» را بخواند، خدا او را از نوشيدنى سرد و گواراى بهشتى در روز رستاخيز سيراب مى‌سازد. و از امام صادق آورده‌اند كه فرمود: من قرأ سورة عَمَّ يتسائلون لم يخرج سنته اذا كان يدمنها فى كل يوم حتى يزور البيت الحرام.(3) هركس اين سوره را هر روز تلاوت كند، سال تلاوت او به پايان نمى‌رسد، مگر اين كه به زيارت خانه خدا نائل مى‌گردد. دورنمايى از مفاهيم اين سوره‌ اين سوره از سوره‌هاى «مكّى» است و در همه آيات آن حال و هواى آغازين سال‌هاى بعثت پيامبر و واكنش كفرگرايان و اصلاح ستيزان هويداست. در اين سوره پيش از هر چيز و بيش از هر چيز سخن از موضوع معاد و جهان پس از مرگ و فرارسيدن رستاخيز، يا آن خبر بزرگ و سهمگين است، و اين موضوع را با پرسشى بيدارگر و تكاندهنده آغاز مى‌كند. محور مركزى و اساسى اين سوره نشانگر ضرورت فرارسيدن رستاخيز، تخلف ناپذير بودن آن، استدلال بر رخ گشودن آن روز و وصف آن است. پرتوى از قدرت بى كران خدا در آفرينش و تدبير جهان را به عنوان دليلى بر امكان تحقق رستاخيز به تابلو مى‌برد و ضمن ترسيم بخشى از مواهب و نعمت‌هاى خدا براى نيكان و پاكان و سعادت‌خواهان راستين، گوشه‌اى از عذاب مرگبارى را كه در انتظار كفرگرايان و پايمال‌كنندگان حقوق انسان‌ها و مقررات عادلانه خداست، ارائه مى‌كند. اگر بخواهيم مفاهيم و موضوعات طرح شده در اين سوره را در تابلويى كوچك در چشم‌انداز خود قرار دهيم، با اين بحث‌ها رو به رو مى‌گرديم: از آن خبر بزرگ مى‌پرسند؟ استدلال بر امكان معاد از راه قدرت و حكمت خدا، پرتوى از شاهكار خدا در آفرينش، زنجيره‌اى از نعمت‌ها و مواهب خدا به انسان، روز جدايى، نفخه حيات و انگيزش مردگان، سرنوشت تكاندهنده سركشان و ظالمان، راز سقوط به دوزخ، گوشه‌اى از عذاب و كيفر طغيانگران و اصلاح ستيزان، تعادل و توازن ميان جنايت و كيفر آن، ثبت و ضبط بهت‌آور عملكرد انسان، رستگارى و كاميابى پرواپيشگان، پاداش پرشكوه خدا به مردم پرواپيشه. 1 - [شرك گرايان و حق ناپذيران‌] درباره چه چيز از يكديگر مى‌پرسند؟ 2 - درباره آن خبر بزرگ؛ 3 - [همان خبرى‌] كه در مورد آن اختلاف [و كشمكش‌] دارند. 4 - [نه،] چنان نيست [كه انكارگران رستاخيز مى‌پندارند]؛ به زودى خواهند دانست! 5 - باز هم نه چنان است، به زودى خواهند دانست! 6 - آيا زمين را جايگاهى آماده [و مناسب براى زندگى و آسايش انسان‌ها] قرار نداديم؟! 7 - و كوه‌ها را [بسان‌] ميخ‌هايى [براى زمين نگردانيديم‌]؟! 8 - و شما را [به صورت‌] جفت آفريديم. 9 - و خوابتان را [مايه‌] آسايش [و آرامش‌] گردانيديم. 10 - و شب را [برايتان‌] پوششى ساختيم. 11 - و روز را براى گذران [و اداره‌] زندگى قرار داديم. 12 - و بر فراز [سر] شما هفت آسمان استوار بنا نموديم. 13 - و چراغى درخشان پديد آورديم. 14 - و از ابرهاى باران‌زا، آبى ريزان فرود آورديم؛ 15 - تا دانه و گياهى را با آن برويانيم. 16 - و باغهايى [با درختان‌] درهم پيچيده [و انبوه‌]. نگرشى بر واژه‌ها نبأ: اين واژه به معنى خبرى «مهم» و پر فايده و تكاندهنده - كه انسان به آن آگاهى يا شبه آگاهى روشن مى‌يابد - آمده است(4). مهاد: اين واژه به معنى مكان آماده و مرتب و سامان يافته، و نيز به مفهوم فراهم آوردن مقدمه و اسباب كار آمده است. وتد: اين واژه به معنى ميخ بسيار سخت آمده است. سبات: اين واژه از ريشه «سبت»، در اصل به معنى قطع نمودن آمده، و به همين تناسب در تعطيل ساختن كار و تلاش براى آسايش و استراحت به كار مى‌رود. و نامگذارى روز شنبه به عنوان «يوم السبت» در ميان يهود - براى تعطيل ساختن تلاش و كار روزانه - از همين ريشه است. وهّاج: از ريشه «وَهَجْ» به معنى روشنايى و شعله و حرارت آتش و آفتاب مى‌باشد كه از فاصله‌اى دور هويداست(5). معصرات: اين واژه جمع «معصر» و از ريشه «عصر» به معنى فشار آمده، و در آيه به مفهوم ابرهاى باران‌زا و گرانبارى است كه آبى فراوان به همراه دارد. آن‌گاه با فشرده شدن به وسيله باد، بسان ريزش آبِ لباس تر با فشردن آن، به صورت باران فرو مى‌ريزد و مى‌بارد. ثجاج: از ماده «ثَجّ» به معنى فرو ريختن آب فراوان به صورت پياپى و بشدت، بسان خونريزى از بدن به صورت مداوم يا يكباره آمده است. الفاف: اين واژه جمع «لفّ» و «لفيف» به معنى درهم پيچيده آمده است. تفسير از آن خبر بزرگ مى‌پرسند؟ خداى فرزانه سوره پيش را با ياد رستاخيز و هشدار به انكارگران آن روز به پايان برد، اينك اين سوره را با پرسشى تفكرانگيز در مورد رستاخيز آغاز مى‌كند؛ آن‌گاه به ترسيم پرتوى از قدرت خدا بر پديدآوردن آن روز و زنده شدن مردگان و انگيزش آنان براى حسابرسى ادامه مى‌دهد. نخست مى‌فرمايد: عَمَّ َ يَتَساءَلُونَ شرك‌گرايان و حق‌ناپذيران درباره چه چيزى از يكديگر مى‌پرسند؟ در تفسير آيه آورده‌اند كه: پس از بعثت پيامبر و تلاوت آيات قرآن به وسيله آن حضرت بر شرك‌گرايان و دعوت جامعه به توحيدگرايى و يكتاپرستى و ايمان به معاد و جهان پس از مرگ و روز رستاخيز و زنده شدن مردگان، سردمداران كفر و بيداد به شيوه انكار و تعجّب به پرسش از يكديگر پرداختند، و اين پرسش را در برابر يكديگر نهادند كه محمد(ص) چه مى‌گويد؟ او، از فرارسيدن كدامين روز و زنده شدن چه كسانى خبر مى‌دهد؟ درست در برابر پرسش انكارى آنان بود كه اين آيات بر قلب پاك آن حضرت فرود آمد. در اين مورد «زجاج» مى‌گويد: پرسش آغاز سوره به منظور بزرگداشت موضوع است؛ درست بسان اين سخن كه فردى براى بزرگداشت «زيد» مى‌پرسد، كدامين زيد؟ زيد كيست؟ آن‌گاه به بيان پرسش‌ها و پاسخ‌هاى شرك‌گرايان مى‌پردازد و مى‌فرمايد: عَنِ النَّبَإِ الْعَظِيمِ‌ آنان از آن خبربزرگ مى‌پرسند، و درباره آن گفت‌گو مى‌كنند. در مورد اين خبر بزرگ، و منظور از آن، ديدگاه‌ها يكسان نيست: 1 - از ديدگاه برخى منظور از آن خبربزرگ، قرآن، اين كتاب پرشكوه خداست؛ چراكه قرآن از يكتايى خدا و بى‌همتايى او، از رسالت پيامبر، از رواها و نارواها در زندگى، از انگيزش و زندن شدن انسان‌ها در آستانه رستاخيز خبر مى‌دهد. 2 - امّا از ديدگاه گروهى منظور روز رستاخيز است كه قرآن و پيامبر فرارسيدن آن روز را به مردم خبر مى‌دهند. اين ديدگاه را ادامه آيات همين سوره تأييد مى‌كند، چرا كه مى‌فرمايد: اِنّ يوم الفصل كان ميقاتاً(6) به يقين وعدگاه ما با شما روز داورى و روز جدايى حق از باطل و نيكان از پليدان است. 3 - پاره‌اى نيز برآنند كه منظور از آن خبر بزرگ، عبارت از همه اصول دين، از توحيد گرفته تا صفات جلال و جمال خدا، روز رستاخيز و زنده شدن مردگان، حسابرسى و پاداش و كيفر آن و رسالت و خلافت است؛ چرا كه «خبر بزرگ» شامل همه اين‌ها مى‌گردد. سپس مى‌افزايد: الَّذِي هُمْ فِيهِ مُخْتَلِفُونَ‌ همان خبر بزرگى كه در مورد آن كشمكش دارند و اختلاف مى‌كنند. چرا كه پاره‌اى آن را تصديق مى‌كردند و پاره‌اى آن را دروغ مى‌شمردند و انكار مى‌نمودند. در آيه بعد مى‌فرمايد: كَلاَّ سَيَعْلَمُونَ‌ نه، اين چنين نيست كه انكارگران روز رستاخيز مى‌گويند و مى‌پندارند. به زودى خواهند دانست كه انكار آنان بى‌اساس است و حقيقت براى همگان روشن و آشكار خواهد شد. باز هم اين‌گونه نيست كه شرك‌گرايان و حق ناپذيران مى‌پندارند و انكار مى‌كنند. به زودى خواهند دانست؛ چرا كه اين هشدارى است از پى هشدار. ثُمَّ كَلاَّ سَيَعْلَمُونَ‌ به باور «ضحاك» منظور اين است كه: به زودى كفرگرايان ثمره شوم انكارشان را خواهند ديد و دانست. و نيز مردم توحيدگرا و شايسته‌كردار به ره‌آورد و نتيجه ايمان و عملكردشان خواهند رسيد و خواهند دانست كه ايمانشان درست بود. امّا به باور پاره‌اى ديگر منظور اين است كه: به زودى آنچه در روز رستاخيز در انتظار آنان است، خواهند ديد و خواهند دانست كه چه عذابى براى كفرگرايان، و چه نعمت و پاداشى براى نيكوكاران و توحيدگرايان آماده است. پرتوى از شاهكار خدا در آفرينش‌ در ادامه سخن، در پاسخ انكار رستاخيز از سوى شرك گرايان، انديشه‌ها و افكار را از راه استدلال بر قدرت بى‌كران خدا متوجه درستى فرا رسيدن روز رستاخيز و زنده شدن مردگان مى‌كند و مى‌فرمايد: أَ لَمْ نَجْعَلِ الْأَرْضَ مِهاداً آيا ما زمين را جايگاهى آماده و مناسب براى زندگى و بهره‌ورى شما از نعمت‌ها و امكانات گسترده آن قرار نداديم؟ «قتاده» مى‌گويد: آيا ما زمين را براى زندگى شما گسترش نبخشيديم؟ و آيا كوه‌هاى بلند و سر به آسمان كشيده را، بسان ميخ‌هايى براى كنترل حركت و لرزش آن نگردانيديم؟ وَ الْجِبالَ أَوْتاداً آن‌گاه در توجه دادن به نعمتى كه در دنياى پر اسرار وجود انسان به وديعت نهاده شده است، مى‌فرمايد: وَ خَلَقْناكُمْ أَزْواجاً و شما را به صورت جفت‌ها و زوج‌ها آفريديم. ممكن است منظور اين باشد كه: آيا شما انسان‌ها را به صورت شكل‌هاى گوناگون نيافريديم؟ امّا به باور پاره‌اى: ما شما را به صورت نر و ماده و يا مرد و زن آفريديم تا ضمن بهره‌ورى از زندگى و وجود يكديگر، نسل شما نيز تداوم يابد. و از ديدگاه برخى ديگر منظور اين است كه: ما شما را به صورت سياه و سفيد و كوچك و بزرگ و زرد و سرخ و گوناگون آفريديم. سپس به پديده «خواب» توجّه مى‌دهد و مى‌فرمايد: وَ جَعَلْنا نَوْمَكُمْ سُباتاً و خواب را مايه آرامش و راحتى براى شما قرار داديم. آنچه آمد ترجمه و دريافتى از ظاهر آيه است و در تفسير آن ديدگاه‌ها متفاوت است: 1 - به باور پاره‌اى منظور اين است كه: ما خواب را مايه آسايش بدن و آرامش خاطر شما قرار داديم. 2 - امّا به باور «ابن انبارى» منظور اين است كه: ما خواب را وسيله وانهادن كار و تلاش براى استراحت گردانيديم. 3 - و از ديدگاه برخى ما خواب را برايتان حالتى ميان مرگ و زندگى قرار داديم. در آيه بعد در مورد نعمت ارزشمند ديگرى مى‌فرمايد: وَ جَعَلْنَا اللَّيْلَ لِباساً و شب را پرده و پوششى قرار داديم كه با سايه‌گستر شدن خود همه چيز را فرامى‌گيرد و در آرامش فرو مى‌برد. و موهبت «روز» را براى گذران و اداره زندگى و فراهم آوردن امكانات و وسايل مورد نياز براى ادامه حيات آفريديم. وَ جَعَلْنَا النَّهارَ مَعاشاً در ادامه آيات ضمن توجه دادن به نعمت «آسمان» بلند مى‌فرمايد: وَ بَنَيْنا فَوْقَكُمْ سَبْعاً شِداداً و بر فراز سرتان هفت آسمانِ استوار بنا كرديم. آن‌گاه در اشاره به نعمت خورشيد جهان افروز مى‌فرمايد: وَ جَعَلْنا سِراجاً وَهَّاجاً و خورشيد را براى نورافشانى و روشن ساختن جهان، به صورت چراغى پر فروغ و منبع عظيمى از نور و حرارت پديد آورديم. با اين بيان نعمت خورشيد و نوربخشى و هديه نمودن حرارت از سوى خورشيد به جهانيان نعمتى همگانى، و براى همه پديده‌هاست. «مقاتل» مى‌گويد: خورشيد را پديد آورنده هستى به صورت كانونى از نور و حرارت آفريده است؛ چرا كه واژه «وَهجْ» به معنى نور و حرارتى است كه از آتش بر افروخته زبانه مى‌كشد. سپس در اشاره به نعمت زندگى‌ساز باران مى‌فرمايد: وَ أَنْزَلْنا مِنَ الْمُعْصِراتِ ماءً ثَجَّاجاً و از ابرهاى گرانبار و باران‌زا آبى‌ريزان و فراوان براى شما فرود آورديم. از ديدگاه گروهى از مفسران پيشين، منظور بادهايى است كه ابرهاى باران‌زا را به فرمان خدا جا به جا مى‌كنند، و به هر سو مى‌رانند «ازهرى» بر اين باور است كه «من» در آيه به معنى «با» مى‌باشد، چرا كه خداى فرزانه ابر را مى‌باراند. و از ديدگاه «ربيع» و «ابوالعاليه» واژه «معصرات» به معنى ابرهاى‌گرانبار و باران‌زا است. «مجاهد» مى‌گويد: و از ابرهاى باران‌زا آبى بسيار ريزان - كه به شدت مى‌ريزد و تند مى‌بارد - فرود آورديم. امّا به باور «قتاده» آبى هماره ريزان كه پياپى مى‌بارد فرود آورديم. در آيه بعد در اشاره به پاره‌اى از بركات باران در زندگى انسان و ديگر جانداران مى‌فرمايد: لِنُخْرِجَ بِهِ حَبًّا وَ نَباتاً هدف از آفرينش آسمان و ابرهاى باران‌زا و فرود باران اين بود كه به وسيله آن، زمين را جنب و جوشِ حيات بخشيم و دانه‌ها و گياهان را برويانيم. منظور از دانه در آيه، عبارت از هر چيزى است كه داراى شاخه و ساقه است، و آن را درو مى‌كنند. و گياه و نبات به معنى هر گل و گياه و علف و چراگاه و مزرعه‌اى است كه از آن بهره مى‌برند. با اين بيان خداى فرزانه در اين آيه هر آنچه از زمين مى‌رويد، همه را به صورت كلى بيان فرمود و روشنگرى كرد كه به وسيله باران همه روييدنى‌ها را مى‌روياند. از ديدگاه برخى منظور از واژه «حباً»، عبارت از دانه‌ها و ميوه‌ها و چيزهايى است كه مواد غذايى انسان را مى‌سازد و انسان از آنها بهره‌ور مى‌گردد؛ و واژه «نباتاً» گياهان و علف‌هايى است كه حيوانات از آن‌ها مى‌خورند. و نيز هدف اين بود كه به وسيله باران، باغها و بوستان‌هاى زيبا و پردار و درخت و درهم پيچيده برويانيم و پديد آوريم. وَ جَنَّاتٍ أَلْفافاً در آيه شريفه به خاطر دلالت كلام، واژه «شجر» حذف شده است. پرتوى از آيات‌ قدرت و حكمت خدا و موضوع رستاخيز در آيات روح‌پرور و انديشاننده‌اى كه گذشت، قرآن شريف انبوهى از نعمت‌هاى گوناگون خدا به انسان را، در زمين، دنياى پراسرار وجود انسان، آسمان‌ها و كران تا كران هستى، در دسته‌هاى متنوع و با بيان مهر و لطف به تابلو مى‌برد، تا انسان را از سويى به شناخت آن‌ها و بهره‌ورى شايسته و بايسته از آن‌ها توجه دهد، و از دگر سو او را در مورد قدرت وصف‌ناپذير و آگاهى و حكمت پديد آورنده آن‌ها بينديشاند. اين نعمت‌ها و مواهب گوناگون كه اساسى‌ترين اركان حيات و زندگى را مى‌سازند عبارتند از: 1 - نعمت زمين يا گاهواره و قرارگاه زندگى و تمدن بشر، 2 - نعمت كوه‌ها و نقش حياتى آن‌ها، 3 - مواهب دنياى پر اسرار وجود انسان، 4 - پديده «خواب» كه مايه آرامش و آسايش است، 5 - نعمت «شب» و فوائد آن، 6 - نعمت «روز» و ره‌آورد آن، 7 - نعمت آسمانهاى بلند و تماشايى، 8 - نعمت خورشيد، اين كانون نور و حرارت، 9 - نعمت باران و آب حيات، 10 - نعمت دانه‌هاى غذايى و گلها و گياهان متنوع، 11 - نعمت بوستان‌ها و باغهاى پرطراوت و پرميوه، 12 - نعمت نور و ظلمت، 13 - نعمت خاك و آب، راستى آن پديد آورنده توانا و حكيمى كه اين نظام دقيق و اين نعمت‌هاى متنوع را هدفدار و هدفمند آفريد، براى او آفرينش ديگر در آستانه رستاخيز دشوار است؟ قرآن پاسخ مى‌دهد كه هرگز دشوار نيست رستاخيز فرا خواهد رسيد،(7) و آن روز همان وعدگاه خدا با انسان و روز داورى است. ان يوم الفصل كان ميقاتاً.(8)

2 - مراجعه شود به تفسیر سوره نبأ ، آیه :1

3 - مراجعه شود به تفسیر سوره نبأ ، آیه :1

4 - مراجعه شود به تفسیر سوره نبأ ، آیه :1

5 - مراجعه شود به تفسیر سوره نبأ ، آیه :1

6 - مراجعه شود به تفسیر سوره نبأ ، آیه :1

7 - مراجعه شود به تفسیر سوره نبأ ، آیه :1

8 - مراجعه شود به تفسیر سوره نبأ ، آیه :1

9 - مراجعه شود به تفسیر سوره نبأ ، آیه :1

10 - مراجعه شود به تفسیر سوره نبأ ، آیه :1

11 - مراجعه شود به تفسیر سوره نبأ ، آیه :1

12 - مراجعه شود به تفسیر سوره نبأ ، آیه :1

13 - مراجعه شود به تفسیر سوره نبأ ، آیه :1

14 - مراجعه شود به تفسیر سوره نبأ ، آیه :1

15 - مراجعه شود به تفسیر سوره نبأ ، آیه :1

16 - مراجعه شود به تفسیر سوره نبأ ، آیه :1

17 - 17 - بى‌گمان وعده‌گاه [ما با شما] روز داورى است. 18 - روزى كه در صور دميده مى‌شود، و گروه گروه مى‌آييد. 19 - و آسمان گشوده مى‌گردد، و درهايى پديدار مى‌شود. 20 - و كوه‌ها را روان مى‌سازند و[ بسان‌] سرابى مى‌گردند. 21 - بى‌ترديد دوزخ كمينگاهى است [براى بيدادگران‌]، 22 - [و] بازگشتگاهى است براى سركشان [و خودكامگان‌]؛ 23 - كه روزگارى دراز در آن درنگ خواهند كرد، 24 - در آنجا نه [طعم‌] خنكى خواهند چشيد و نه نوشابه‌اى؛ 25 - مگر آبى‌جوشان و خونابه‌اى بدبو. 26 - كيفرى مناسب [با جنايت‌ها و شقاوت‌هايشان‌]؛ 27 - چرا كه آنان به حسابى اميد نداشتند. 28 - و آيات ما را سخت دروغ شمردند. 29 - در حالى كه [ما] هر چيزى را به صورت نوشته‌اى [دقيق‌] به شمار آورده‌ايم. 30 - پس بچشيد، كه جز عذاب [مرگبار چيزى‌] بر شما نخواهيم افزود. نگرشى بر واژه‌ها ميقات: اين واژه از ماده «وقت» برگرفته شده، و به معنى وقت مقرر و معلوم آمده است؛ بسان «ميعاد» و «مقدار»، كه از «وعد» و «قدر» ريشه دارند. و اگر به جاهايى «ميقات» گفته شده به خاطر اين است كه حضور و توقف و يا گردآمدن در آنجا، وقت مقرر و معلومى دارد كه بايد رعايت شود. مرصاد: كمينگاه و مكان آماده‌اى است كه انسان در آنجا كمين مى‌كند و در انتظار رويدادى لحظه شمارى مى‌نمايد. «ازهرى» بر آن است كه منظور كمينگاهى است كه دشمن در آنجا كمين مى‌كند. احقاب: اين واژه جمع «حُقْب» به معنى بخشى نامعلوم و طولانى از زمان آمده است. مآب: به منزلگاه و قرارگاه و بازگشتگاه گفته مى‌شود. تفسير روز جدايى‌ در آيات پيش، از امكان پيدايش رستاخيز و راستى و درستى وعده فرارسيدن آن روز سرنوشت‌ساز سخن رفت، اينك با اشاره‌اى روشن و روشنگر بر آن روز بزرگ مى‌فرمايد: إِنَّ يَوْمَ الْفَصْلِ كانَ مِيقاتاً بى‌گمان وعدگاه ما با شما روز بزرگ داورى است؛ همان روز وصف ناپذيرى كه خدا ميان مردم داورى نموده و به هركس آنچه وعده فرموده، و در خور آن است پاداش و كيفر خواهد داد. آن‌گاه در اشاره به پاره‌اى از ويژگى‌هاى آن روز مى‌افزايد: يَوْمَ يُنْفَخُ فِي الصُّورِ فَتَأْتُونَ أَفْواجاً همان روزى كه در صور دميده مى‌شود و شما گروه گروه مى‌آييد و در صحراى محشر حضور مى‌يابيد. از ديدگاه برخى منظور اين است كه: و شما دسته دسته و با چهره‌ها و قيافه‌هاى مختلف از راه‌ها و مكان‌هاى گوناگون براى حسابرسى مى‌آييد. امّا از ديدگاه پاره‌اى: و شما امت‌ها هر كدام با پيامبر خويش مى‌آييد. سپس مى‌افزايد: وَ فُتِحَتِ السَّماءُ فَكانَتْ أَبْواباً و آسمان براى فرودآمدن فرشتگان گشوده مى‌شود، و در آن، درهايى پديدار مى‌گردد. به باور پاره‌اى منظور اين است كه: و آسمان گشوده مى‌شود و در آن، راه‌هايى پديدار مى‌گردد. در آيه بعد در مورد سرنوشت كوه‌ها در آستانه رستاخيز مى‌فرمايد: وَ سُيِّرَتِ الْجِبالُ فَكانَتْ سَراباً و كوه‌هاى بلند و سر به آسمان كشيده از جا كنده مى‌شوند، آن‌گاه از شدت حركت فروپاشيده و نابود مى‌گردند؛ و سرانجام به صورت سرابى در مى‌آيند. به باور پاره‌اى منظور اين است كه: و كوه‌ها از شدت لرزش و حركت فرو مى‌پاشند و به صورت سرابى در مى‌آيند كه نظاره‌گر، آنها را شبيه كوه مى‌نگرد در حالى كه چنين نيست. در اين مورد «براء» در روايتى آورده است كه: روزى «معاذ» در خانه «ابوايوب» به حضور پيامبر شرفياب گرديد، و در مورد اين آيه پرسيد كه: منظور از فوج‌ها و گروه‌ها(9) كيانند؟ پيامبر فرمود: هان اى «معاذ»! از رويداد بزرگى پرسيدى، آن‌گاه ديدگانش را فرو بست و فرمود: در روز رستاخيز، ده گروه از امت من به صورت‌هاى پراكنده و گوناگون بر انگيخته مى‌شوند. خدا آنان را از پيروان راستين من جدا مى‌سازد و هر گروه از آنها را به صورتى برمى‌انگيزد: گروهى از آنان به صورت بوزينه در مى‌آيند و گروهى ديگر در شكل خوك. دسته‌اى واژگونه و در حالى كه پاهاى آنان رو به آسمان و بر چهره خويش بر زمين كشيده مى‌شوند، وارد صحراى محشر مى‌گردند، و دسته‌اى ديگر كور و نابينا. گروهى به صورت كر و ناشنوا برانگيخته مى‌شوند، و گروهى ديگر گنگ و لال. پاره‌اى از آن گروه‌ها در حالى مى‌آيند كه زبان‌هاى خويش را مى‌جوند و چرك و خون از لب و دهانشان روان است؛ به گونه‌اى كه از بوى گند آن، اهل محشر اذيت مى‌شوند، و پاره‌اى با دست‌ها و پاهاى بريده. دسته‌اى بر شاخه‌هايى از آتش آويزانند، و دسته‌اى ديگر با عفونتى بدبوتر از مردار گنديده، و پاره‌اى نيز با لباس‌هايى از مس گداخته. آن‌گاه فرمود: امّا آن گروهى كه در شكل بوزينه مى‌آيند، كسانى هستند كه در زندگى، كارشان سعايت و سخن چينى و به هم زدن روابط دوستانه و انگيزش دشمنى و نفرت است. و آن كسانى كه به صورت خوك مى‌آيند، كسانى هستند كه از راه‌هاى نامشروع و حرام ثروت اندوزى مى‌نمايند. آن كسانى كه به صورت واژگونه وارد صحراى محشر مى‌گردند، رباخوارانند، و نابينايان و كوران، دستگاه قضايى و قضاوت و دادستان‌هاى ستمكارى هستند كه در قضاوت و داورى خود بى‌طرفى و عدل و داد را پيشه نمى‌سازند. كر و لال‌ها كسانى هستند كه با خودكامگى و غرور رفتار مى‌كنند، و از حق‌پذيرى و نقدپذيرى و فروتنى بى‌بهره‌اند، و آن كسانى كه زبان خود را گاز مى‌گيرند، آن دانشمندان و عالم نمايان و داوران خيره سرى هستند كه خود به علم خويش عمل نمى‌كنند، و اصلاح نمى‌پذيرند و عملكردشان با گفتارشان هماهنگى ندارد. آنان كه با دست و پاى بريده وارد صحراى محشر مى‌گردند، مردم همسايه آزارند، و به دار آويختگان، كه بر شاخه‌هاى درختى از آتش شعله‌ور آويزانند، جاسوسان و سخن چينان و اطلاعاتى‌هايى هستند كه ميان ملت و حكومت - با سعايت و سخن چينى و پرونده سازى و عيب‌تراشى براى شهروندان - فاصله و دشمنى پديد مى‌آورند. كسانى كه بوى گند آنان از بوى زننده مردار بدتر است، ناپاكان و عناصر بى‌بند و بارى هستند كه به بى‌عفتى روى مى‌آورند و نيز كسانى كه حقوق محرومان را نمى‌پردازند. آن كسانى كه با لباسى از مس گداخته و سوزان مى‌آيند، فخر فروشان و برترى جويانند كه بر همگان فخر و كبر مى‌فروشند. سرنوشت تكاندهنده سركشان و ظالمان‌ اينك قرآن شريف در اشاره به سرنوشت خودكامگان و گناهكاران مى‌فرمايد: إِنَّ جَهَنَّمَ كانَتْ مِرْصاداً راستى كه دوزخ كمينگاه و قرارگاه بيدادگران است. از ديدگاه پاره‌اى منظور اين است كه: بى‌گمان دوزخ كمينگاهى است، كه در آنجا نگهبانان آتش در كمين كفرگرايان و اصلاح ستيزان هستند و آنان را مى‌گيرند و به درون شعله‌هاى سركش آتش آن پرتاب مى‌كنند. امّا به باور «مقاتل»، «مرصد» زندانى است كه گناهكاران در آن زندانى مى‌شوند. پاره‌اى نيز برآنند كه: منظور گذرگاهى است براى گناهكاران كه در آنجا گرفتار مى‌گردند. به هر حال آيه شريفه نشانگر آن است كه دوزخ در كمين گناهكاران و ظالمان است و هيچ يك از آنها، راه رهايى از كيفر عملكرد زشت خود نخواهند يافت. آن‌گاه مى‌افزايد: لِلطَّاغِينَ مَآباً و بازگشتگاهى است براى سركشان و خودكامگان؛ همان كسانى كه از مرزهاى مقررات خدا پا را فراتر نهاده و در نافرمانى و گناه راه سركشى و طغيان را پيش گرفتند. آرى، آنان روزگارى طولانى در آنجا خواهند ماند تا طعم تلخ تاريك‌انديشى و بيدادگرى خود و تحقير انسان‌ها و پايمال ساختن حقوق و كرامت بشر را بچشند. لابِثِينَ فِيها أَحْقاباً در مورد واژه «احقاب» ديدگاه‌ها متفاوت است. 1 - از ديدگاه برخى از مفسران اين واژه به معنى زمانى است بسيار طولانى و ساليانى است بى‌شمار كه مى‌آيند و مى‌روند، بدون آنكه پايانى داشته باشند؛ چرا كه هر «حقب» هشتاد سال از سال‌هاى سراى آخرت است. 2 - اما از ديدگاه «مجاهد» منظور از «احقاب»، چهل و سه «حقب» مى‌باشد، و هر «حقب» هفتاد خريف، و هر خريفى هفتصد سال، و هر سال سيصد و شصت روز، و هر روز هزار سال است. 3 - «حسن مى‌گويد: خداى فرزانه در قرآن چيزى را ياد نكرده، جز اين كه براى او مدتى قرار داده است، كه پايان مى‌پذيرد؛ امّا براى پايان گرفتارى و عذاب دوزخيان پايانى قرار نداده، بلكه مى‌فرمايد: آنان روزگارانى دراز در آنجا خواهند ماند. آن‌گاه مى‌افزايد: به خداى سوگند كه منظور آيه اين است كه با گذشت روزگارى طولانى، از پى آن خواهد آمد و آنان براى هميشه در آتش دوزخ ماندگار خواهند بود، گرچه برخى برآنند كه هر «حقب» هفتاد هزار سال است، و هر روز از اين سال‌ها برابر با هزار سال از سال‌هاى اين جهان. 4 - و از ديدگاه پاره‌اى منظور از توقف آنان، نه توقف در آتش تنها، بلكه به همراه آن گرفتارى در انواع عذاب و شكنجه است، و در آن‌جا نه طعم خنكى خواهند چشيد و نه نوشابه‌اى، و جز آبى جوشان و چركابه‌اى بدبو نخواهند داشت. 5 - و از ديدگاه پاره‌اى ديگر اين آيه در مورد سرنوشت توحيدگرايان گناهكار است كه پس از مدتى، سرانجام از دوزخ نجات مى‌يابند؛ نه در مورد سرنوشت كفرگرايان و بيدادگرانى كه براى هميشه در آتش دوزخ ماندگارند. از پيامبر گرامى آورده‌اند كه فرمود: كسى كه به دوزخ افتاد جز با پشت‌سر نهادن روزگارانى طولانى و چشيدن عذابى سخت و دردناك نجات نخواهد يافت. آن‌گاه آورده‌اند كه: واژه «حقب» به معنى شصت و هفت سال، و هر سال برابر با سيصد و شصت روز، و هر روز هزار سال از سال‌هاى دنياست. با اين بيان چه كسى از دوزخيان اميد رهايى خواهد داشت؟ از امام باقر در مورد تفسير آيه پرسش شد، كه فرمود: هذه فى الذّين يخرجون من النار(10) اين آيه بيانگر سرنوشت كسانى است كه سرانجام از آتش دوزخ رهايى خواهند يافت. از «مؤمن طاق» نيز نظير اين روايت آمده است. در آيه بعد در ترسيم گوشه‌اى از عذاب دوزخيان مى‌فرمايد: لا يَذُوقُونَ فِيها بَرْداً وَ لا شَراباً دوزخيان تيره‌بخت در آنجا نه چيز خنك و سردى خواهند چشيد، تا از حرارت دهشتناك دوزخ بكاهد و نه نوشيدنى گوارايى كه عطش آنان را فرو نشاند. به باور «ابن عباس» منظور اين است كه: آنان، نه به خواب خواهند رفت و نه آبى خواهند نوشيد. به باور «ابوعبيده» نيز واژه «برد» به معنى خواب آرام بخش است، چرا كه در اين شعر آمده است كه: فيصّدنى عنها و عن قبلاتها البرد. پس خواب مرا از بوسيدن و دربرگرفتن او بازداشت. و از ديدگاه «مقاتل» دوزخيان نه چيز سردى مى‌چشند تا از حرارت دردناك آنان بكاهد، و نه نوشابه‌اى كه عطش آنان را فرو نشاند. و مى‌افزايد: إِلاَّ حَمِيماً وَ غَسَّاقاً آرى دوزخيان در آنجا نه طعم سردى و خنكى را خواهند چشيد و نه نوشابه‌اى، مگر آبى جوشان و خونابه‌اى بدبو و نفرت‌انگيز از چركابه اهل آتش . در ادامه سخن روشنگرى مى‌كند كه اين عذاب دهشتناك در خور آن تبهكاران است، و چيزى فراتر از اين نيست. در اين مورد مى‌فرمايد: جَزاءً وِفاقاً اين كيفرى است مناسب و در خور جنايت‌ها و حق كشى‌هاى آنان. به باور «مقاتل» منظور اين است كه: اين عذاب هراس‌انگيز دوزخ مناسب با شرك‌گرايى و حق‌ستيزى آنان است، كه هم كيفر سهمگينى است و هم گناهى است كه آنان به آن دست يازيدند. آرى، نه گناهى بزرگ‌تر از شرك‌گرايى و حق‌ستيزى خواهد بود، و نه عذابى بدتر از آتش شعله‌ور دوزخ. امّا به باور «زجاج» منظور اين است كه: اين پاداشى است هماهنگ و مناسب با عملكرد آنان. از ديدگاه گروهى واژه «وفاق» به معنى «مقدار» و اندازه آمده و منظور آيه شريفه اين است كه كيفر آنان به اندازه گناهان و زشتكارى‌هايشان خواهد بود. راز سقوط به دوزخ‌ در اشاره به دليل اين گرفتارى و عذاب دوزخيان مى‌فرمايد: إِنَّهُمْ كانُوا لا يَرْجُونَ حِساباً اين عذاب دهشتناكِ دوزخيان به خاطر آن است كه آنان حساب و حسابرسى را باور نداشته و به آمدن آن روز اميدى نمى‌بستند و از روز رستاخيز نمى‌ترسيدند. «ابومسلم» مى‌گويد: آنان از كيفر كردارشان نمى‌هراسيدند و گمان نمى‌بردند كه حساب و حسابرسى در كار باشد. از ديدگاه پاره‌اى ديگر واژه «رجاء» در اين‌جا، به معنى ترس و هراس آمده‌است. شاعر نيز اين واژه را در همين معنا به كار برده است كه مى‌گويد: اذا لسعته النحل لم‌يرج لسعها... هنگامى كه زنبور عسل او را گزيد از گزيدن آن نترسيد... و مى‌فرمايد: وَ كَذَّبُوا بِآياتِنا كِذَّاباً و كيفر آنان بدان دليل است كه آنان آيات ما را سخت دروغ شمردند به باور پاره‌اى منظور اين است كه: آنان آن‌چه پيامبران از سوى خدا آوردند، همه را دروغ شمردند. امّا به باور پاره‌اى آنان قرآن را تكذيب كردند. و از ديدگاه برخى، دليل‌ها و برهان‌ها و حجت‌هاى خدا را دروغ شمردند. و به جنايت‌كاران هشدار مى‌دهد كه: وَ كُلَّ شَيْ‌ءٍ أَحْصَيْناهُ كِتاباً و ما هر چيزى را به صورت دقيق و حساب شده، به صورت نوشته‌اى به شمار آورده‌ايم. از ديدگاه پاره‌اى منظور اين است كه: و ما تمامى عملكرد آنان را به صورت نوشته‌اى مرتب و دقيق حفظ مى‌نماييم تا برابر عملكردشان كيفر گردند. گفتنى است كه بدان دليل كه حفظ مطلب در نگارش و به صورت ثبت و ضبط بهتر است، در آيه شريفه به ثبت و شمارش توّجه داده است. و در آخرين آيه مورد بحث روى سخن را به دوزخيان مى‌كند و مى‌فرمايد: فَذُوقُوا فَلَنْ نَزِيدَكُمْ إِلاَّ عَذاباً اينك اين عذاب دردناك را بچشيد، كه جز بر عذاب مرگبار شما چيزى نخواهيم افزود؛ و اين بدان جهت است كه هر لحظه عذابى سخت‌تر بر دوزخيان سركش باريدن مى‌كند. پرتوى از آيات‌ الف - گوشه‌اى از عذاب و كيفر سركشان و حق‌ناپذيران‌ در آيات روشنگر و هشداردهنده‌اى كه گذشت گوشه‌اى از عذاب خدا بر سركشان و اصلاح‌ستيزان در سراى آخرت به تابلو مى‌رود، كه در يك اشاره عبارتند از: 1 - آتش شعله‌ور دوزخ كه كمينگاه و قرارگاه آنان است. 2 - پايان‌ناپذيرى و ماندگارى آنان در آتش دوزخ. 3 - آب سوزان و چركابه و خونابه نفرت‌انگيز كه نوشابه آنان است. 4 - كيفر عادلانه و برابر با هر جنايت و گناه. 5 - عذاب دردناك.(11) ب - راز سقوط به آتش دوزخ‌ نكته ديگرى كه در خور تعمق بسيار است، اشاره‌اى روشنگر به راز سقوط سركشان و ظالمان به آتش شعله‌ور دوزخ است كه در اين آيات عبارتند از: 1 - باور نداشتن سراى آخرت و حسابرسى روز رستاخيز. 2 - دروغ انگاشتن آيات خدا.(12) ج - توازن ميان جنايت و كيفر يا حاكميت قانون و عدالت‌ در اين آيات قرآن شريف روشنگرى مى‌كند كه با همه شدت عذاب و گستردگى كيفرى كه گريبان طغيانگران و پايمال كنندگان مقررات عادلانه و حقوق بشر را مى‌گيرد، نبايد پنداشت كه چيزى جز اصل تعادل و توازن ميان جنايت و كيفر برقرار است(13) و اين درس را مى‌دهد كه تنها فرد و جامعه و نظام و حكومتى مى‌تواند آن روز از عذاب خدا در امان باشد كه در زندگى و داورى و مديريت خويش هماره قانون‌گرا و دادخواه باشد، و تا سرحد توان موازنه ميان جرم و كيفر را حاكم سازد؛ نه چون نظام‌هاى استبدادى كه حاكمان، نه قانون را رعايت مى‌كنند و نه در حق زيردستان و شهروندان و انتقادگران موازنه‌اى ميان عملكردها و پاداش و كيفر را به رسميت مى‌شناسند و رعايت مى‌كنند. د - ثبت و ضبط بهت‌آور عملكردها و آخرين نكته در اين مورد تعمق در ثبت و ضبط دقيق و منظم عملكردها و شمارش كارهاست كه مى‌فرمايد: و كل شى‌ء احصيناه كتاباً(14) و ما هر چيزى را ثبت كرده، و به شمار آورده‌ايم. و در آيه ديگرى مى‌فرمايد: ونكتب ما قدموا و آثارهم(15) ما آنچه را آنان از پيش فرستاده‌اند و نيز آثار آنان را مى‌نويسم. و مى‌فرمايد: و كل شى‌ءٍ فعلوه فى الزبر و كل شى‌ءٍ صغير و كبير مستطر(16) و هر آنچه آنان انجام داده‌اند در نامه‌هاى اعمالشان درج است و هر كار خرد و كلانى در آن نوشته شده است.

18 - مراجعه شود به تفسیر سوره نبأ ، آیه :17

19 - مراجعه شود به تفسیر سوره نبأ ، آیه :17

20 - مراجعه شود به تفسیر سوره نبأ ، آیه :17

21 - مراجعه شود به تفسیر سوره نبأ ، آیه :17

22 - مراجعه شود به تفسیر سوره نبأ ، آیه :17

23 - مراجعه شود به تفسیر سوره نبأ ، آیه :17

24 - مراجعه شود به تفسیر سوره نبأ ، آیه :17

25 - مراجعه شود به تفسیر سوره نبأ ، آیه :17

26 - مراجعه شود به تفسیر سوره نبأ ، آیه :17

27 - مراجعه شود به تفسیر سوره نبأ ، آیه :17

28 - مراجعه شود به تفسیر سوره نبأ ، آیه :17

29 - مراجعه شود به تفسیر سوره نبأ ، آیه :17

30 - مراجعه شود به تفسیر سوره نبأ ، آیه :17

مشخصات :
قرآن تبيان- جزء 30 - حزب 59 - سوره نبأ - صفحه 582
قرائت ترتیل سعد الغامدی-آيه اي-باکیفیت(MP3)
بصورت فونتی ، رسم الخط quran-simple-enhanced ، فونت قرآن طه
با اندازه فونت 25px
بصورت تصویری ، قرآن عثمان طه با کیفیت بالا

مشخصات ترجمه یا تفسیر :
تفسیر مجمع البیان

انتخاب  فهرست  جستجو  صفحه بعد  صفحه قبل 
اگر این صفحه عملکرد مناسبی ندارد
از این لینک کمکی استفاده فرمایید .
 
خدمات تلفن همراه
مراجعه: 90,748,336